English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
and that is flat(final)!No arguments! چون وچراهم ندارد !
Other Matches
arguments بحث در باره چیزی بدون توافق
arguments متغیری که یک عملگر یا تابع روی آن اعمال میشود
arguments علامتی که آرگومانهای یک خط را منظم جدا میکند
arguments متغیر مستقل
arguments شناسه
arguments دلیل
arguments نشانوند
arguments استدلال
arguments احتجاج
arguments بحث
arguments مباحثه
agreement of arguments توافق نشانوندها
secure arguments دلائل متین یامحمکم
sound [arguments, data, figures] <adj.> درست [بی عیب ] [سالم ] [استدلال . داده ها . اعداد]
final قاطع
final پایانی
final نهایی
final غایی قطعی
final value ارزش نهایی
final اخرین
final غایی
final رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
final قطعی
final تهایی
final مسابقه نهایی
final نهائی
final فینال
final decision رای قطعی و نهایی
final drive محرکه محور عقب
final goods کالای نهائی
final goods کالا برای مصرف نهائی
final heading مسیر پرواز نهایی
final heading سمت پرواز یا حرکت نهایی
final instrument معادل act final
final invoice صورت حساب نهایی
final cut برش نهایی
final judgement حکم نهایی
final measurement اندازه گیری نهایی
final payment پراخت نهائی
final payment پرداخت نهایی
final position وضعیت نهایی
quarter-final یک چهارم نهایی
final process دستور اجرای حکم
final drive چرخ گرداننده نهایی شنی
final drive گرداننده نهایی
final diameter قطر نهایی
final cinditions شرایط فینال
final cinditions شرایط پایانی
final price قیمت نهائی
final assembly نصب نهایی
final assembly مونتاژ نهایی
final approach مسیرنهایی فرود هواپیما
final destination مقصد نهایی
final approach مسیر نهایی فرود
final act سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
final act قطعنامه
final act سند نهایی
final acceptance آزمایش قبولی نهایی ناو
final award رای قطعی
final price اخرین قیمت
to have the final [last] word <idiom> حرف خود را به کرسی نشاندن
final term جمله نهایی
final test ازمایش نهائی
semi-final مسابقات نیم پایانی
Cup Final بازیفینال
final velocity سرعت نهایی
quarter final یک چهارم نهایی
final demand تقاضای نهائی
final shaving پرداخت [کوتاه کردن نهایی پرزها]
final temperature درجه حرارت نهایی
final state حالت پایانی
semi-final نیم پایانی
final whistle سوت پایان [ورزش]
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final . همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
semi-final نیمه نهایی
final protocol مقاوله نامه یا موافقتنامه نهایی
final report گزارش نهایی
final result نتیجه نهایی
final set حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
Is that your final word ? همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
The judge will have the final say on the matter. قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
full and final settlement تسویه تمام و کمال
final protective fires اخرین اتشهای حفافتی
final protective line خط اخرین اتشهای حفافتی اخرین خط حفافتی
final setting time مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
final awards judgements احکام قطعی
final coordination line اخرین خط هماهنگیها
final boiling point نقطه جوش پایانی
final bomb release line اخرین خط رهایی بمب اخرین خط پرتاب بمب
It is bound (most likely)to happen . The die is cast . It is final and irrevocable. بروبرگردندارد ( قطعی وحتمی است )
flat out حداکثر سرعت
I wI'll go flat out to do it. بهر جان کندنی باشد اینکا رراانجام خواهم داد
flat h تخت اچ
out of flat ناهموار
flat-out <idiom> آشکارا
in nothing flat <idiom> سریعا
flat بی مزه
flat مسلح
flat سکو
flat مسطح
flat قسمت پهن
flat پل کشتی
flat اپارتمان
flat پنچری طایر عکس ساده و یکدست
flat یکدست
flat صاف
flat هموار
flat خنک
flat یک دست
flat جلگه
flat صاف بی تنوع
flat دشت اپارتمان
flat قسمتی از یک عمارت
flat تخت
flat تماس دو لبه اسکیت
flat نرم
flat فایل دو بعدی از داده ها
flat درزیر خوابیده پنچری لاستیک اتومبیل
flat ثابت یا تغییر نکردنی
flat بسته مدار مجتمع که لبههای آن افقی هستند و باعث میشود وسیله مستقیماگ در PBS نصب شود و نیازی به سوراخها نیست
flat پایین
flat یکنواخت پایین دست
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flat فضایی در حافظه که هر محل آن آدرس یکتا دارند.
flat صفحه نمایشی که با یک صفحه مقابل مسط ح با لبههای مربعی ایجاد شده باشد
flat :
flat تخت پهن
flat تنظیم نرخ قیمت که تمام استفادههای از یک مکان را می پوشاند
oil flat دوبه نفت کش
double flat نتسفیددوتایی
flat trajectory خط سیر کشیده
flat brush قلمصاف
to lie flat دمرخوابیدن
tiller flat steeringposition hand : syn
oil flat شناوه نفت کش
flat weld جوش مسطح
flat washer واشر تخت
flat trajectory سهم تیرکشیده مسیر کشیده گلوله
projectile flat سکوی گلوله
dry flat سطحخشک
the flat of the hand پهنای درست
tiller flat سکان پاشنه
flat mirror آئینهپهن
flat part قسمتمسطح
fall flat <idiom> شکست خوردن
flat broke <idiom> بی پول
Can I rent a flat? آیا میتوانم یک آپارتمان اجاره کنم؟
as flat as a pancake <idiom> مثل کف دست [صاف]
flat weave جاجیم
flat weave تخت بافت
flat weave بافت ساده و بدون پرز
I have a flat [tire] . من پنچر کرده ام.
A flat joke . شوخی بی نمک
To go the whole hog . To go flat out . سنگ تمام گذاشتن
flat sheet ملافهتخت
flat shuttle ماکوپهن
flat stitches کوکمسطح
flat tip نوکسطح
flat truck باریمسطح
I've a flat tyre. یک طایر اتومبیلم پنچر شده است.
flat cap کلاهمردانهپارچهاینوکتیز
flat racing مسابقهاسبدوانی
flat-screen تخت
flat arch قوس مسطح
flat footed پاپهن
flat fire تیر کشیده
flat fire تیر تراش
flat fire تیرتراشنده
flat fish ماهی پهن
flat foot کف پای صاف
flat ground زمین تخت
flat ground زمین مسطح
flat hat بی باکانه پروازکردن
flat iron اهن تسمه
flat nosed پهن بینی
flat pack بسته مسطح
flat file سوهان تخت
flat colour رنگ نازک مستوی
flat colour رنگ تخت
flat footed ثابت قطعی
flat-footed پاپهن
flat-footed ثابت قطعی
arch flat طاق مسطح
flat steel فولاد تخت
flat boat یکجوردوبه پهن که دررودخانههای کم عمق بکارمیرود
flat bottom ته پهن
flat bottomed ته پهن
flat bow کمانی که سرتاسر ان دارای یک ضخامت است
flat cable کابل تخت
flat cable کابل پهن
flat calm دریای روغنی
flat coat روکش اصلی
flat paint رنگ مبنا
flat paint زمینه
flat rate نرخ ساده
flat slab دال قارچی
flat roof بام تخت
flat silver فروف نقره
flat pass پاس به دریافت کننده درمنطقه بالا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com