Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English
Persian
angle-roll
ابزار گرد
Other Matches
roll
تردادن
roll
فهرست
roll
نورد کردن
roll
طاقه
roll up
چرخیدن
roll in
<idiom>
باقیمت بالایی رسیدن
roll around
<idiom>
برگشتن
roll
چرخش توپ والیبال
roll
چرخش نیمدایره روی یک پا وبعد روی پای دیگر
roll
تلاطم داشتن
roll
غلطیدن
roll
غلتش ناو
roll
غلطیدن ناو
roll
انحراف به چپ یا راست
roll
دوران حول محور طولی غلطش
roll
ناوش
roll
ناویدن
roll in
در حافظه پهن کردن
roll on roll off
روش بارگیری مستقیم ناو
roll on roll off
سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
roll up
جمع اوری کردن تاسیسات
roll up
رویهم جمع شدن
to roll on
صاف کردن
to roll on
غلتیدن
to roll on
اسان رفتن
roll up
انباشتن
to roll by
صاف رفتن
to roll by
غلتیدن
roll up
پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
roll up
اندوختن
roll up
جمع کردن
roll on/roll off
بارگیری- تخلیه
roll out
از حافظه جمع کردن
roll out
ازتختخواب بیرون امدن گسترده شدن
roll out
سر خوردن هواپیما
roll out
دویدن هواپیما روی باند
roll out
معرفی یک کالای تجارتی به بازار
roll on roll off
روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
to roll by
اسان رفتن
roll
چرخش گردش
roll
طومار
roll
لوله
roll-on/roll-off
بارگیری- تخلیه
roll
توپ
roll
صورت
roll
ثبت
roll
فهرست پیچیدن
roll
چیز پیچیده
roll
غلتک
roll
گردکردن
roll
بدوران انداختن
roll
غلت خوردن گشتن
roll
غلتیدن
roll
غلتک زدن
roll
غل دادن
roll
غلتاندن غلت دادن
roll
نورد
roll
تراندن
roll over credit
اعتبار گردان
roll paper
کاغذ لولهای
roll pass
کالیبر نورد
roll pass
رخده نورد
roll reversal
حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
roll scroll
متن نمایش داده شده که درهرلحظه یک خط بالا یا پایین صفحه نمایش می رود
pay roll
لیست پرداخت حقوق
muster roll
دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
backing roll
غلطک پشت بند
back up roll
غلطک پشت بند
cross roll
نورد عرضی
pilger roll
غلطک زائر
pick and roll
ایجاد سد و چرخش
period of roll
زمان تناوب چرخش
pay roll
لیست حقوق
drag roll
غلطک کششی
roll stand
مقام نورد
dummy roll
غلطک کور
striking off the roll
اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
straightening roll
غلطک مستقیم کنی
muster roll
دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
shoulder roll
چرخیدن روی شانه ها
sheet roll
نورد ورق
idle roll
غلطک کور
hot roll
نورد کردن داغ
jack roll
چرخ چاه
jelly roll
رولت
grooved roll
نورد شیاردار
grooved roll
غلطک شیاردار
giant roll
تاب
eastern roll
شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
call the roll
حاضر و غایب کردن
jelly roll
نان شیرینی ژله دار ولوله کرده
dummy roll
نورد کور
swing roll
چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
plate roll
غستگاه نورد صفحه
bottom roll
غلطک ماتریسی
roll call
شیپورجمع
break down roll
پیش نورد
roughing roll
پیش نورد
breaking down roll
نورد شکست
roll call
حاضر و غایب
roll back
عقبگرد
call the roll
حضور و غیاب کردن
roll back
کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
roll back
به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
roll back
عمل تنزل دادن
roll back
عقب کشی
chest roll
چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
chilled roll
نورد سخت کننده
roll back
قیمت جنسی یاکالایی را بسطح اولیه پایین اوردن
roll back
عقب کشیدن
roll call
حضور و غیاب
roll call
نامیدن افراد
roll call
حضور و غیاب سازمانی
roll of thunder
غرش رعد
bead roll
صورت مردگانی که برای ارواح انها فاتحه یادعامیخوانند
roll kitchen
اشپزخانه متحرک
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
bed roll
رختخواب پیچ
bed roll
خاموت انکادره
roll axis
محور غلطش
cold roll
نورد کردن در حالت سرد
cogging roll
دستگاه نورد اولیه شمش
roll housing
پایه دستگاه نورد
roll forward
, با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
roll forward
تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
roll call
حاضر و غایب کردن افراد
blooming roll
نورد شمشه
blooming roll
دستگاه نوردشمشه
period of roll
دوره تناوب
the roll of a ship
غلت کشتی
To call the roll. Roll-call.
حاضر غایب کردن
to call the roll
حاضر غایب کردن
[نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
wire roll
نوعی سیم خاردار تاشو برای ساختن موانع ضد مکانیزه
western roll
غلطیدن افقی از روی میله
edge-roll
ابزار سه ربع گرد
hip-roll
تیر چوبی نبش
universal roll
برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
roll up one's sleeves
<idiom>
سخت تلاش کردن
drum roll
تندزنی
crushing roll
غلتکسنگشکن
To roll up the map. ,
نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
toilet roll
دستمالتوالت
spring roll
مربوطبهغذایچینی
To roll up ones sleeves.
آستینهارابالازدن
sausage roll
نوعیغذاباسوسیس
pancake roll
گوشتو...درستمیشود
pancake roll
کلوچهایکهباسبزیجاتچینی
roll film
فیلملولهای
universal roll
نورد یونیورسال
rock and roll
رقص بحنبان وبچرخان
rock and roll
رقص راک اندرول
to be on the pay roll
جزوکارمندان یا مزدوران بودن
to be on the pay roll
مواجب یا مزد گرفتن
rock'n'roll
رقص بحنبان وبچرخان
roll-call
حاضر و غایب کردن
rock'n'roll
رقص راک اندرول
roll of honour
لیست افتخار
roll of honour
صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
roll-calls
حاضر و غایب کردن
the roll of the sea
غلت یا موج اب دریا
drum roll
ضربات مداوم
to roll one's eyes
<idiom>
نشان دادن بی میلی
[بی علاقگی]
به انجام کاری
[اصطلاح مجازی]
intermediate roll stand
مقام نورد میانی
Roll the blanket round yourself.
پتو رابدور خودت بپیچ
roll out the red carpet
<idiom>
برای خوشآمد فرش زیرپای مهمان پهن کردن
roll out the red carpet
<idiom>
حسابی پذیرایی کردن
to roll up the enemy line
بخط دشمن کردن
center disc roll
غلطک دیسکی
to roll up the enemy line
حمله جناحی
roll piercing process
روش نورد مایل
center disc roll
نورد دیسکی
to roll a huge snowball
گلوله بزرگی از برف درست کردن
roll piercing process
فرایند نوردمایل
arm roll and grapevine
بغل رومی
To toss and turn. To roll over.
از پهلو به پهلو غلتیدن (درخواب وغیره )
double arm roll from front
زیر با مایه کلندون
To shake ( swing , roll) ones hips .
قر دادن
fireman's carry and barrel roll
یک دست از کمر
front headlock and side roll
سر زیر بغل با مایه بزکش
leg lift and side roll
کنده سرانبون
arm roll and outside leg trip
فن ارنج
angle
ماهیگیری
angle
باقلاب ماهی گرفتن
angle
قلاب ماهی گیری
angle t
زاویه راسی بین خط دیدبان و خط هدف
angle
کنج
angle t
زاویه تی
angle
زاویه
angle
گوشه
angle
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
right angle
زاویه قائمه
angle
تیزی یا گوشه هر چیزی
right angle
راستگوشه
angle
دام گستردن دسیسه کردن
have an angle
بریدن مسیر مهاجم بصورت اریب
angle
قلاب ماهیگیری
low angle
مسیر کشیده
loss angle
زاویه اتلاف
low angle
مسیر تراشنده
minute of angle
فاصله یک اینچی روی صفحه هدف
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com