Dictiornary-Farsi | ankle lock | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 199 (2 milliseconds)

English	Persian
ankle lock	فیتیله پیچ


Other Matches

ankle	قوزک
ankle	قوزک پا
ankle-strap	کفشصندل
ankle boot	نیمچکمه
I sprained my ankle.	پایم دررفت
ankle sock	جورابساقکوتاه
ankle bone	استخوان قوزک
ankle bone	کعب
ankle clonus	انقباض مچ پا
ankle support	مچ بند
he sprained his ankle	غوزکش رگ برگ شد
he wrenched his ankle	غوزکش در رفت
he wrenched his ankle	قوزکش پیچ خورد
he sprained his ankle	قوزکش پیچ خورد
ankle monitor	مانیتور مچ پا
to twist one's ankle	پیچ خورده شدن قوزک پا
ankle joint	قوزک پا [استخوان بندی]
ankle joint	قوزک [استخوان بندی]
ankle bracelet	مانیتور مچ پا
ankle monitor	لباس ردیاب
ankle bracelet	لباس ردیاب
to sprain one's ankle	پیچ خورده شدن قوزک پا
He sprained (twisted) his ankle.	پایش پیچ خورد
far ankle and cross body	عقربک
ankle/wrist weight	کمربندلاغری
head control and ankle pickup	بزکش
lock out	بسته شدن کارخانه
lock out	تعطیل کارخانه
lock out	درتنگنا قراردادن یا بمحل کار راه ندادن
lock out	تحریم کردن مستخدمین رااز مزایای استخدامی محروم کردن
lock on	باعلائم مخابراتی و رادارچیزی را تعقیب کردن
lock on	قفل کردن توپ روی هدف هنگام تعقیب ادامه مستمرتعقیب هدف
lock out	حبس کردن
lock away	درجای قفل شده نگه داشتن
lock in	از بیرون در را روی کسی بستن
lock out	قفل کردن
lock out	حبس کردن تحریم کردن
lock up	زیر قفل نگه داشتن
lock up <idiom>	اطمینال کامل از موفقیت
to lock out	نگاه داشتن
to lock out	پشت در
to lock off	جدا کردن
lock up	وضعیتی که در ان امکان انجام عمل دیگری نمیباشد
lock up	وضعیت عملیات خطا که بدون قط ع برق قابل ترمیم نیست
lock up	توقیف بازداشت کردن حبس کردن
lock up	حبس
lock up	بازداشتگاه
lock up	حبس کردن
lock up	در محلی محصور کردن
to lock somebody [yourself] out [of something]	در را روی [خود] کسی قفل کردن [و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
lock	قفل
lock	بوسیله قفل بسته ومحکم شدن محبوس شدن
lock	طره گیسو
lock	سدبالابر چشمه پل
lock	چفت شدن
lock	قفل گلنگدن
lock	راکدگذاردن
lock	عمل جلوگیری از نوشتن روی فایل
lock	مانع دستیابی به سیستم یا فایل شدن
lock	قفل کردن
lock	قفل چخماق تفنگ
lock	دسته پشم
lock	قفل شدن
lock	قفل شدن گیره دریچههای کانال ناو
lock	همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
lock	بغل گرفتن
lock	محل پرچ یااتصال دویاچند ورق فلزی قفل کردن
lock	چفت
lock	قفل کردن بستن قفل
lock	سد متحرک
lock	محکم نگهداشتن
lock	چفت و بست مانع
putlog or lock	تیر افقی
air lock	دریچه هوابند
scalp lock	کاکل
putlog or lock	چوب بست
rim lock	قفل دو راه
safety lock	چفت ضامن سلاح
putlog or lock	زیرتختهای
rim lock	سیم بند دو راه
puzzle lock	قفل رمزی
safety lock	ضامن اسلحه
retraction lock	وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود
safety lock	قفل ضامن
safety lock	قفل بی خطر مخصوص حفظ محلی از خطر دستبرد
under lock and key	زیر قفل
time lock	قفل ساعتی
key lock	قفلرمزی
lock dial	تنظیمقفل
mortise lock	قفل و بست
lock-up garage	صندوقامانات
lock rail	ریلقفلشده
lock ring	حلقهقفل
lock switch	کلیدقفل
lock-chamber	منفذقفل
tape lock	قفلنوار
switch lock	دکمهقفل
equipment lock	قفلتجهیزات
cycle lock	قفلدوچرخه
time lock	گاه قفل
letter lock	قفل حروفی
combination lock	قفل حروفی
two bolt lock	قفل دو زبانه
tubular lock	قفلمیلهای
vapor lock	قطع کامل جریان سیال
arm lock	قفلبازو
canal lock	سرمتحرککانال
column lock	قفلپایه
swivel lock	قفلچرخان
flint lock	چخماقی
lock chain	زنجیربرای بستن چرخ
lock code	رمز قفل
lock forward	هرکدام از دو نفر خط تهاجم در طرفین ردکننده توپ
lock hospital	بیمارستان ناخوشیهای مقاربتی
door lock	قفل
lock nut	مهره قفلی
lock nut	مهره پشت گیر
door lock	کلید خانه
door lock	قفل در
lock option	اختیار کاربرد قفل
double lock	دوبارکلیدگردانیدن در
light lock	نوربند
goldie lock	فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
gust lock	قفل داخلی سطوح فرامین که از حرکت انها در اثر باد شدیدجلوگیری میکند
flint lock	تفنگ
firing lock	قفل اتش
elf lock	گیس جنی
elf lock	موی درهم برهم
hydraulic lock	قفل هیدرولیکی
ignition lock	قفل موتور
keep under lock and key	مهر و موم کردن
light lock	درب نوربند
elf lock	زلف ژولیده
die lock	گیره حدیده
dead lock	مانع
check lock	ساعت امتحان کننده
bail lock	قفل قرقره ماهیگیری
air lock	اطاقک فشارهواپیما
air lock	راهروی فشار
advisory lock	قفلی که فرآیند روی یک قسمت از فایل می گذارد تا سایر فرآیندها به آن داده دستیابی نداشته باشند
lock washer	واشر پشت گیر
lock washer	واشر قفلی
net lock	سیم بند چهارراه
net lock	قفل چهارراه
drawbar lock	قفلمیلهکشنده
percussion lock	ماشه تفنگ
pollack or lock	یکجور ماهی روغن
check lock	مهره پشت گیر
control lock	وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است
lock torque	قفل پیچش
lock spit	شیاری که مسیر راه را نشان میدهد
dead lock	وقفه
lock spring	قاب ساعت فنری
dead lock	کوچه بن بست
lock step	محدود
dead lock	اشکال
dead lock	گیر کردن گیر
lock step	گیردار
lock step	غیر قابل انعطاف
cylinder lock	قفل میلهای
To lock horns with someone. To take issue with someone.	با کسی سر شاخ ( شاخ بشاخ ) شدن
lock, stock, and barrel	با همه چیز
To insert the key in the lock.	کلید را به قفل زدن
side-tilt lock	قفلکنندهکناری
shift lock key	دکمهقفل
mortise dead lock	قفل داخل کار قفل داخل درب
num lock key	کلیدی که کارایی قسمت عددی صفحه کلید را از کنترل نشانه گر به ورودی عددی تط بیق میدهد
horizontal motion lock	دستهتنظیمافقی
outside hook and overan lock	لنگ تندر
num lock key	کلید Lock Num
camera platform lock	محلقفلدوربینبهپایه
blade tilting lock	قفلتیغهواژگون
steering wheel lock	قفل غربالک
steering column lock	قفل فرمان اتومبیل
side wall of a lock	بدنه سد دریچهای
laboratory air lock	آزمایشگاهحبسهوا
mortise dead lock	قفل توکار
lock with wooden bolt	کلیدان
rip fence lock	قفلشکافنردهای
Luer-Lock tip	لوئر
Luer-Lock tip	نوکلاک
lock filling opening	قفلبازکنندهمکش
lock filling intake	قفلمکش
lock in base tube	لامپ قفلی
caps lock key	کلید Lock Caps
lock emptying system	قفلسیستمتخلیه
lift cord lock	قفلطناببالابر
air lock caisson	صندوقه تحت فشار
scroll lock key	کلید Lock Scroll
external tooth lock washer	قفلواشوندهدندانهای
internal tooth lock washer	واشرداخلدندانهای
interior door lock button	دکمهقفلدستگیرهداخلیدر
Be sure to lock ( shut , close ) the door .	مبادا در راباز بگذاری
The key stuck in the door lock .	کلید درقفل گیر کرد
lock filling and emptying opening	قفلبازوبستهکردنوتخلیهوپرکردن
lock filling and emptying system	دستگاهتخلیهوپرکردن
lock the barn door after the horse is stolen <idiom>	نوشدارو پس از مرگ سهراب
it is too late to lock the stable when the horse has been stolen <proverb>	کنون باید این مرغ را پای بست نه آن دم که سررشته بردت ز دست