English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
annual general meeting مجمع عمومی سالیانه
annual general meeting مجمع عمومی سالانه
Other Matches
annual general inspection بازدید عمومی سالیانه
general meeting مجمع عمومی
general meeting گردهمایی عمومی
general meeting جلسه عمومی
general meeting مجمع عمومی شرکت
extraordinary general meeting مجمع عمومی فوق العاده
general meeting of share holders مجمع عمومی صاحبان سهام
General manager . Director general . مدیر کل
annual یک ساله
annual سالانه
annual سالیانه
annual preciptation ریزش سالانه
annual rainfall بارش سالانه
annual precipitation بارندگی سالیانه
annual income درامد سالانه
annual payment قسط سالیانه
annual payment پرداخت سالیانه
annual increase رشد سالانه
annual leave مرخصی سالانه
annual increase افزایش سالانه
annual report گزارش سالانه
annual report گزارش سالیانه
annual storage مخزن سالانه
annual ring حلقهیکساله
semi annual ششماهه
annual budget بودجه سالانه
annual earnings درامد سالانه
annual training اموزش سالیانه
annual wage دستمزد سالانه
annual earnings عواید سالانه
annual efficiency index شاخص کارایی سالانه خدمتی
annual accumulation of sediment ته نشست سالانه
annual average score میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
annual accumulation of sediment سال اورد ته نشست
annual financial statement گزارش مالی سالانه
annual patent fee حق الامتیاز سالانه
average annual precipitation متوسط بارندگی سالینه
annual rate of growth نرخ رشد سالانه
annual payment factor ضریب بازپرداخت سالیانه
annual food plan برنامه غذایی سالیانه
meeting نشست
meeting انجمن
meeting اتصال برخورد میتینگ
meeting ملاقات اجتماع
meeting ملاقات میتینگ
meeting مجمع
meeting تلاقی وسائط نقلیه برخوردها
meeting انجمن جلسه
meeting جنگ تن به تن
meeting اجتماع
meeting جلسه
meeting یک دوره مسابقه
in the meeting of d may در جلسه سوم می
meeting تلاقی همایش
to hold a meeting داشتن
to hold a meeting جلسه منعقد کردن
gate meeting انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
town meeting انجمن بلدی شورای شهری
meeting house معبد
meeting engagment روز تصادمی
meeting house پرستش گاه
mass meeting انجمن یا مجمعی که از عده زیادی مردم تشکیل شود
international meeting مجمع بین المللی
indignation meeting مجمع برای افهارتنفریا خشم همگانی
hunt meeting برنامه مسابقات دو یا دو بامانع برای سوارکاران اماتور
meeting house عبادتگاه
official meeting ملاقات رسمی
to hold a meeting مجلس
to hold a meeting انجمن کردن
to call a meeting جلسهای را اعلام کردن
statutory meeting مجمع عمومی قانونی
quaker's meeting انجمن کوالرهاکه اعضای ان خاموش میماندندتایکی درنتیجه
quaker meeting انجمن کواکرهاکه اعضای ان خام
public meeting اجتماع
public meeting تجمع
prayer meeting انجمن دعا
open the meeting رسمیت جلسه را اعلام کردن
official meeting اجتماع رسمی
town meeting انجمن شهری
board meeting جلسهمالکیاهیئتمدیرهیکشرکت
closed meeting گردهمایی محرمانه
extraordinary meeting نشست ویژه
extraordinary meeting نشست فوق العاده
track meeting مسابقه دوومیدانی
I very much look forward to meeting you soon. من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
Those who attended the meeting. کسانیکه در جلسه حاضر بودند
to have a closed meeting نشست محرمانه داشتن [بخصوص سیاست]
closed meeting نشست مسدود
quaker's meeting انجمن خاموش
meeting place مکانملاقات
race meeting برگزاریچنددورمسابقهاسبدوانیدریکدورمسابقه
The meeting was postponed. جلسه را عقب انداختند
My sister says she's looking forward to meeting you. خواهر من می گوید که مشتاق است با شما آشنا شود.
option of meeting place خیار مجلس
closed-door meeting مجلس جدا از مردم عمومی [سیاست]
The date of the meeting has been advanced. تاریخ جلسه جلو افتاده است
to call a meeting of the board of directors برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
round robin (meeting or discussion) <idiom> جلسهای که درآن شخص ازیک گروه شرکت کرده باشد
To conduct a meeting in an orderly manner. جلسه ای رابا نظم وتر تیب اداره کردن
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting. من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
Fancy meeting you here ! this is indeed a small woeld ! this is pleasant surprise ! شما کجا اینجا کجا !
general همگانی
general سرتیپ
general ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
general طبقه
general ژنرال ارتشبد
general عام
general کلی
general جامع همگانی
general متداول
general عمومی
general کلی معمولی
general همگان
in general به طور کلی
general کامپیوتری که قدرت پردازش آن روی برنامههای مختلفی اعمال میشود طبق دستورات نرم افزاری و سخت افزاری آن
general مربوط به همه چیز
general معمولی و نه مخصوص
general شرکت مربوط به امور اداری اصلی
general ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط قی مختلف ذخیره کند
general برنامه یا وسیلهای که کارها و برنامههای کاربردی مختلفی را انجام میدهد
general استاندارد برای باس واسط بین کامپیوتر و یک قطعه آزمایشگاهی
general سرتیپ سرکرده
general staff ستاد ارتش
general paresis فلج عمومی
general partner شریک ضامن
general paresis جنون و فلج حاصل در اثرضایعات سیفلیسی مغز
general plan نقشه کلی
general relativity نسبیت عمومی
general stock سهام عمومی
general representatives نواب عام
general reserve احتیاط عمومی
general staff ستادفرماندهی
general staff ستاد عمومی
general staff ستاد کل
general specification مشخصات عمومی قرارداد
general register ثبات کلی
general register ثبات عمومی
general quarters اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
general porpose عمومی
general porpose کارهای عمومی مصارف عمومی
general principles اصول کلی
general principles کلیات
general psychology روانشناسی عمومی
general purpose هر کاره
general partnership شرکت تضامنی
general outpost پاسدار عمومی
general overhaul تعمیرات کلی
general purpose بدرد هر کاری خورنده
general purpose همه منظوره
general quarters اسایشگاههای عمومی
general paralysis فلج عمومی
general plan نقشه عمومی
general store فروشگاهی که همه نوع جنسی در ان یافت میشود ولی قسمت بندی نشده
general stores فروشگاههایی که کالای متفرقه را میفروشند فروشگاه عمومی
post general رئیس کل پست
procurator general کفیل خزانه داری
general view نگاهکلی
quartermaster general رئیس کل کارپردازی ارتش
general welfare رفاه عمومی
surgeon general رئیس قسمت پزشکی ارتش افسر پزشک
surgeon general پزشک ارشد
directors general مدیر کل
treasury general خرانه داری کل
tresury general خزانه داری کل
general delivery پست رستانت
general delivery بخشی از ادارهی پست که مسئول اینگونهمراسلات است
general practice وفیفهپزشکعمومیدراتاقعمل
general public عامهمردم
general requirements نیازهای عمومی
to get a general idea of something فهمیدن موقعیتی [موضوعی] به طور کلی
post general رئیس اداره پست
paymaster general رئیس سررشته داری رئیس کارپردازی
general supplies تدارکات عمومی
general supplies اماد عمومی
general support ماموریت عمل کلی
general support پشتیبانی عمومی
general support یکان پشتیبانی عمومی
general tariff تعرفه عمومی
general theory نظریه عمومی
general verdict تصمیم به وجه اطلاق
inspector general بازرس کل
inspector general بازرسی بازرسی کل ارتش
lieutenant general سپهبد
lieutenant general سپهدار
new general catalogue فهرست عمومی نوین
paymaster general سررشته دار
general average خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
adjutant general دایره پرسنل
adjutant general اجودانی
adjutant general اجودانی کل
general practitioners همه منظوره
general practitioner پزشک عمومی
general practitioner پزشک بیماریهای عمومی
general practitioner طبیب امراض عمومی
general election انتخابات عمومی
general elections انتخابات عمومی
general strikes اعتصاب عمومی
general strike اعتصاب عمومی
general knowledge علم اجمالی
Attorneys General وزیر دادگستری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com