English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English Persian
ante-court [اولین صحن در خانه های بزرگ]
Other Matches
ante : بالا بردن
ex ante به اعتبار پیش بینی
ex ante برنامه ریزی شده
ex ante پیش بینی شده
ex ante <adv.> پیشاپیش
ex ante <adv.> از قبل
ante : پیشوندی است بمعنی- پیش- و- قبل از- و-درجلو-
ante توپ زدن .
ante نشان دادن
ante-chapel [قسمتی از نیایشگاه خصوصی شبیه گوشواره عرضی کلیسا با فضار ورودی مجزا]
ante-choir [فضای خالی جلوی تریبون دسته همسرایان در کلیسا]
ante-mural [e] جان پناه دفاعی
ex ante saving پس انداز
ante-nave پیش دهلیز
ante-chamber اتاق انتظار
ex ante saving پیش بینی شده
ante-rooms کفش کن
ante-rooms اطاق انتظار
ante-church پیش ناو کلیسا
ante meridiem پیش از نصف النهار
status quo ante bellum حالت پیش از جنگ
It is for the Court to fix the terms. [ The terms are a matter for the Court to fix.] این مربوط به دادگاه می شود که شرایط را تعیین کند.
to appear before the court در دادگاه ظاهر شدن
court محکمه
the court above محکمه بالاتر
court عشق بازی کردن
right court زمین سرویس سمت راست
court زمین ورزشهای محوطهای
court of a محکمه استیناف
court دادگاه
court خواستگاری
court دادگاه افهار عشق
ad court زمین سرویس سمت چپ تنیس
out of court محکوم علیه
to take somebody to court کسی را محاکمه کردن
out of court داد باخته
court دربار
court حیاط
court بارگاه
open court دادگاهی که همه مردم حق مراجعه به ان را دارند
service court محل فرود سرویس اسکواش
supreme court دیوان تمیز
summary court دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
superior court دادگاه عالی
superior court دادگاه تمیز
supreme court دیوان عالی کشور
open court محکمه عمومی
municipal court دادگاه داخلی
to put out of court از دستور خارج کردن
to put out of court شایسته مطرح کردن ندانستن
to pay court عرض بندی کردن
to court favour توجه و التفات کسی را طلب کردن
the superme court دیوانعالی کشور
municipal court دادگاه شهرداری
tennis court 07/32 در59/01 متر
tennis court زمین تنیس
summary court دادگاه بدوی
out door court زمین هوای ازاد
provost court دادگاه فرمانداری نظامی یا نیروی اشغالی
provost court دادگاه پادگانی
probate court محکمه امور حسبی
president of the court رئیس دادگاه
police court دادگاه خلاف
police court محکمه خلاف
practice court دادگاه مخصوص رسیدگی به کفالت
prize court شعبهای از دادگاه اداره نیروی دریایی که باامور....کاردارد
rear court انتهای زمین
religious court محکمه شرع
squash court زمین بازی اسکواش
peace court دادگاه بخش
service court محل فرود سرویس
peace court صلحیه
playing court زمین بازی
police court ضابطین شهربانی
police court کلانتری
probate court دادگاه وصایا و ارث
court of law دادگاه
contempt of court اهانت به دادگاه [جرم جنایی]
base-court حیات بیرونی
to bring somebody before the court [s] کسی را دادگاه بردن
court rug فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
to have recourse to a court به دادگاه رجوع کردن [حقوق]
to apply to a court به دادگاه رجوع کردن [حقوق]
contempt of court توهین به دادگاه [جرم جنایی]
court style سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
ball is in your court <idiom> [نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
The ball is in your court. <idiom> حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
The ball is in your court. <idiom> حالا نوبت تو است.
court division بخش دادگاه
court division دادگاه
to settle out of court به توافق رسیدن خارج از دادگاه
kangaroo court دادگاه پوشالی
court shoes رجوع شود به pump
court shoe رجوع شود به pump
volleyball court 9 در 81 متر
volleyball court زمین والیبال
trial court دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
trailer court محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
traffic court دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
traffic court دادگاه عبور و مرور
kangaroo court دادگاه غیرقانونی
kangaroo court دادگاه مندرآوردی
law court دادگاه قضایی
out of court settlement توافق بدون محکمه [حقوق]
kangaroo court <idiom>
hold court <idiom> همانند شاه وملکه دربین موضوع مورد بحث عمل کردن
High Court دادگاهویژهجرائممهم
crown court دادگاهیدر انگلستانو ولز
right service court داورسرویسراست
court referee داورزمینبازیسرپوشیده
centre court حیاطمیانی
traffic court دادگاه تخلفات رانندگی
criminal court محکمه جنائی
court of first instance دادگاه بدوی
court of first instance محکمه بدایت
court of first instance دادگاه شهرستان
court of appeals دادگاه استیناف
court material دادگاه نظامی
court martiall شورای نظامی
court martiall دادگاه نظامی
court martial در دادگاه نظامی محاکمه کردن
court martial دادگاه نظامی
court martial محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
court of grievances دادگاه مظالم
court of iquiry دادگاه رسیدگی
court yard حیاط
court tennis تنیس داخل سالن
court session جلسه دادگاه
court procedure محاکمه
court plume پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
court order قرار صادره از دادگاه
court of review دادگاه تجدید نظر
court of record در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
court of record دادگاهی که پرونده و سوابق دعاوی مطروحه را حفظ میکند
court of province دادگاه استان
court of appeal دادگاه استیناف
court of justice دادگاه
court games بازیهای محوطهای
court card سرباز
court of appeal دادگاه پژوهش
court of appeal محکمه استیناف دادگاه پژوهشی
court of appeal دادگاه استان
court of inquiry بازپرسی
court of inquiry دادگاه تفتیش
court of inquiry کمیسیون تحقیق
court-martials دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialling دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialled دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martial دردیوان حرب محاکمه کردن
juvenile court دادگاه اطفال
court of appeal دادگاه عالی محکمه استیناف
assize court محاکم سیار جنایی
court card بی بی
court card صورت :شاه
country court دادگاه بخش
contempt og court اهانت به دادگاه
commercial court دادگاههای صنفی
clerk of the court کاتب
circuit court دادگاه استیناف
circuit court دادگاه منطقهای
master of the court مدیر دفتر دادگاه
change court تعویض زمین
base court حیاط بیرونی یاعقبی
assize court دادگاه جنایی
juvenile court دادگاه نوجوانان
international court دادگاه بین المللی
dut of court ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
odd court زمین سرویس سمت چپ
front court نیمهای که به ان حمله میشود
front court محوطه جلو خط سرویس اسکواش
left court زمین سرویس سمت چپ
grenade court میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
half court زمین سرویس
half court قسمت سرویس زمین تنیس
high court of دیوانعالی کشور
motor court متل
inns of court کانون چهار انجمن قانونی درلندن که حق دارندمردم رااجازه وکالت بدهند
kangoroo court دادگاه محلی
kangoroo court دادگاه پوشالی و پرهرج ومرج
jurisdiction of the court صلاحیت دادگاه
judicial court دادگاههای دادگستری
judicial court محاکم عدلیه
high court of دیوانعالی تمیز
disciplinary court دادگاه انتظامی محکمه اداری
disciplinary court محمکه انتظامی
deuce court زمین سرویس سمت راست تنیس
cross court بسمت مخالف زمین در قطر
criminal court دادگاه جنایی
district court دادگاه بخش
criminal court راز و نیاز کردن
district court صلحیه
moot court دادگاه تمرینی دانشجویان حقوق
military court دادگاه نظامی
mid court وسط زمین
martial court دادگاه نظامی
magistrates court دادگاه جنحه
lower court محکمه تالی
criminal court عشق بازی کردن
international court of justice دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
justice of supreme court مستشار دیوان عالی کشور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com