Dictiornary-Farsi | anti comintern pact | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 155 (7 milliseconds)

English	Persian
anti comintern pact	...anti


Other Matches

comintern	کومین ترن
comintern	بین الملل کمونیست
pact	قاعده عمومی و مطلقی را برقرار وخود را ملزم به رعایت ان می کنند
pact	پیمان
pact	معاهده پیمان بستن
pact	نوع خاصی از ارتباطات سیاسی است که در ان تعدادی از دول به طور مشترک
pact	حلف
pact	میثاق
pact	عهد
pact	قرارداد
peace pact	پیمان صلح
quadruple pact	پیمان چهار جانبه
tripartite pact	قرارداد سه جانبه میثاق سه جانبه
tripartite pact	پیمان سه جانبه
quadruple pact	میثاق چهار جانبه
non aggression pact	قرارداد عدم تعرض
non aggression pact	قراردادعدم تجاوز
peace pact	میثاق دوستی میثاق تحریم جنگ
peace pact	قرارداد صلح صلح نامه
pact of non aggression	پیمان عدم تجاوز
pact of non aggression	قرار دادعدم تعرض
pacific security pact	پیمان امنیت پاسفیک
pacific security pact	Anzus
anti	:پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
anti	انتی
anti	در مقابل
anti	ضد
anti	مخالف علیه
anti	پاد
anti-	به معنای "مخالف "
anti-	ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
anti-	ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
anti-	تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یکی
anti-	روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
anti-	سوئیچی که در حین کار مودم از زنگ زدن سایر تلفن ها جلوگیری میکند
anti-	برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
anti thesis	وضع مقابل
anti thesis	انتی تز
anti thesis	نقیض
anti submarine	هواپیمای ضد زیردریایی
anti spin	سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
anti g suit	لباس ضد اثر سرعت ثقل
anti icing	ضد یخ
anti-histamines	ضد هیستامین
anti knock	ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
anti matter	ضد ماده
anti particle	ضد ذره
anti semitic	ضد یهودی
anti sepsis	جلوگیری از رشد وازدیاد میکربها در اثر موادضدعفونی
anti skid	ضد لغزش
anti socialist	ضد سوسیالیستی
anti thesis	برابر نهاد
anti-moth	مواد ضد بید فرش
anti wear	مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
anti-heroes	نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-histamine	آنتی هیستامین
anti-histamine	داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-histamines	آنتی هیستامین
anti-freeze	پاد یخ
anti-freeze	آبگونهی ضد یخ
anti-freeze	ضد یخ
anti-clockwise	بر خلافجهتعقربههایساعت
anti-histamines	داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-pollutant	پادآلودگی
anti-pollutants	پادآلودگی
anti-histamine	ضد هیستامین
anti-theft	دزدگیر
anti-tank	ضد تانک
anti-hero	نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti cyclical	ضد دورهای
anti-social	ضد اجتماعی
anti dumping	ضد دامپینگ
anti dumping	مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
anti social	ضد اجتماعی
anti-Semites	مخالف اقوام سامی
anti-Semites	ضد یهود
anti-Semitic	مخالف نژاد سامی
anti federalist	اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
anti tr switch	کلید ضد فرگیر
anti-aircraft	ضد هواپیما
anti capitalist	ضد سرمایه داری
anti derivative	ضد مشتق
anti aircraft	پدافند هوایی
anti detonant	مایع ضد بدسوزی
anti detonation	ضد بدسوزی
anti aircraft	ضد هوایی
anti air	ضد برتری هوایی دشمن
anti air	ضد هواپیمایی
anti-Semite	مخالف اقوام سامی
anti-Semite	ضد یهود
anti semite	مخالف اقوام سامی
anti freezer	ضد انجماد
anti freezer	ضد یخ
anti-Semitic	مقرون به دشمنی با نژاد سامی یایهود
anti semitism	مخالف با یهودیان
anti g suit	لباس ضد فشار ثقل
anti-Semitism	مخالف با یهودیان
anti semite	ضد یهود
anti balance tab	بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
anti aircraft defense	پدافند ضد هوایی
anti aircraft artillery	توپخانه ضد هوایی
anti blush tinner	ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
Anti – corruption campaign .	مبارزه با فساد
anti induction cable	کابل ضد القا
anti-vibration handle	دستهضدلغزش
anti-aircraft missile	گلولهموشکضدهوایی
anti-friction pad	لایهضداصطکاک
anti-radar missile	گلولهموشکضدرادار
anti-ship missile	گلولهموشکضدناو
anti-skating device	دستگاهضدلفزش
anti-slip foot	پایه ضد لغزش
anti-slip shoe	پایهضدلغزش
anti-tank missile	گلولهموشکضدتانک
anti-tank rocket	موشکضدتانک
anti aircraft artillery	توپخانه پدافند هوایی
anti collision light	چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
anti flood valve	شیر اطمینان مانع طغیان
anti flouing paint	رنگ ضد خزه
anti propeller end	انتهای موتور که دور از ملخ قرار گرفته
anti freeze mixture	مخلوط ضد یخ
anti parallel feeding	تغذیه مخالف
anti meran gambit	گامبی ضد مران در دفاع اسلاو شطرنج
anti menchanized defense	دفاع ضدمکانیزه
anti menchanized defense	پدافند ضد مکانیزه
anti freeze pump	پمپ ضد یخ
anti knock property	خاصیت ضدضربه
anti knock property	درجه اکتان
anti interference device	دستگاه ضد تداخل
anti interference capacitor	خازن ضد تداخل
anti inflationary policy	ضد تورمی
anti inflationary policy	سیاست انقباضی
anti icing fluid	مایع ضد یخ
anti friction bearing	یاطاقان غلطکی
anti servo tab	بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
anti skid chain	زنجیر محافظ در برابر لغزش
anti corrosion composition	رنگ ضد زنگ
anti dazzle screen	شیشه نورگیر
anti dazzle screen	شیشه ضد نور
anti dazzle vizor	افتابگیر
anti dazzle vizor	سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
anti trust law	قانون ضد تراست
anti development policy	سیاست ضد توسعه
anti drag wire	اجزاء بست کاری ساختمانی
anti tear strips	باریکه یا نوارهایی از جنس هواپیما که روی قطعات ساختمانی بال و زیرنوارهای تقویت کننده قرارمیگیرند
anti skid protection	حفافت از لغزش
anti skid system	سیستم ضد لغزش
anti slip plate	ورقه ضد لغزش
anti strokes line	خط انتی استوکسی
anti hum condenser	خازن ضد پارازیت
anti drumming sheet	ورق ضد تورم
anti submarine carrier	ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
service anti gas respirator	ماسک ضد گاز
sherman anti trust act	قانون ضد تراست شرمن درایالات متحده امریکا
anti-torque tail rotor	دم چرخانضدلفزش