English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
anti dazzle screen شیشه نورگیر
anti dazzle screen شیشه ضد نور
Other Matches
anti dazzle vizor سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
anti dazzle vizor افتابگیر
dazzle سوسو زدن کور کردن موقت
dazzle خیره کردن
dazzle کوری موقت
dazzle تابش یا روشنی خیره کننده
razzle dazzle گیجی
razzle dazzle زرق و برق
razzle dazzle فریفتن حریف
razzle dazzle تحیر
The sun rays dazzle (hit) the eyes. نور آفتاب چشم رامی زند
anti پاد
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
anti- به معنای "مخالف "
anti :پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
anti- ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
anti- تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یکی
anti- روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
anti- سوئیچی که در حین کار مودم از زنگ زدن سایر تلفن ها جلوگیری میکند
anti انتی
anti- برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
anti در مقابل
anti مخالف علیه
anti ضد
anti-histamines ضد هیستامین
anti cyclical ضد دورهای
anti-histamine آنتی هیستامین
anti derivative ضد مشتق
anti-histamine داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti air ضد برتری هوایی دشمن
anti aircraft ضد هوایی
anti-tank ضد تانک
anti-pollutants پادآلودگی
anti-pollutant پادآلودگی
anti-histamines داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-histamines آنتی هیستامین
anti capitalist ضد سرمایه داری
anti air ضد هواپیمایی
anti detonant مایع ضد بدسوزی
anti detonation ضد بدسوزی
anti-histamine ضد هیستامین
anti thesis برابر نهاد
anti knock ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
anti thesis انتی تز
anti thesis وضع مقابل
anti matter ضد ماده
anti thesis نقیض
anti submarine هواپیمای ضد زیردریایی
anti particle ضد ذره
anti semitic ضد یهودی
anti sepsis جلوگیری از رشد وازدیاد میکربها در اثر موادضدعفونی
anti spin سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
anti skid ضد لغزش
anti icing ضد یخ
anti g suit لباس ضد اثر سرعت ثقل
anti-heroes نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-hero نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti dumping ضد دامپینگ
anti dumping مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
anti federalist اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
anti-freeze پاد یخ
anti-freeze آبگونهی ضد یخ
anti-freeze ضد یخ
anti-clockwise بر خلافجهتعقربههایساعت
anti freezer ضد یخ
anti freezer ضد انجماد
anti g suit لباس ضد فشار ثقل
anti socialist ضد سوسیالیستی
anti tr switch کلید ضد فرگیر
anti-Semitic مخالف نژاد سامی
anti semite مخالف اقوام سامی
anti-Semite ضد یهود
anti-Semite مخالف اقوام سامی
anti-Semites مخالف اقوام سامی
anti social ضد اجتماعی
anti-social ضد اجتماعی
anti-moth مواد ضد بید فرش
anti-aircraft ضد هواپیما
anti aircraft پدافند هوایی
anti-Semites ضد یهود
anti semite ضد یهود
anti-Semitism مخالف با یهودیان
anti-Semitic مقرون به دشمنی با نژاد سامی یایهود
anti wear مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
anti-theft دزدگیر
anti semitism مخالف با یهودیان
screen الک کردن غربال کردن
screen تور سیمی پنجره توری دار
screen دیوار تخته حفاظ
screen غربال
screen صفحه تلویزیون
screen پرده سینما
screen پرده
one way screen اینه یکسویه
on screen که روی صحفه نمایش نشان داده میشود و نه به صورت چاپی
on-screen که روی صحفه نمایش نشان داده میشود و نه به صورت چاپی
to screen [from] [با پرده] محافظت کردن [از]
screen تور سیمی نصب کردن
screen روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
screen پاسیوری کردن
screen escort :syn
screen سد کردن
screen ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screen جدا کردن
screen وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
screen محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screen انتخاب کردن
screen محافظ
screen تیغه
screen روی پرده افکندن
screen صفحه تصویر
screen تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screen پرده پوشش
screen پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
screen دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screen جدار
screen نقاب
screen صفحه
screen اشغالگیر
screen الک پرده چتر
anti-slip shoe پایهضدلغزش
anti-ship missile گلولهموشکضدناو
anti strokes line خط انتی استوکسی
anti-aircraft missile گلولهموشکضدهوایی
anti-skating device دستگاهضدلفزش
anti-radar missile گلولهموشکضدرادار
anti slip plate ورقه ضد لغزش
anti submarine carrier ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
anti tear strips باریکه یا نوارهایی از جنس هواپیما که روی قطعات ساختمانی بال و زیرنوارهای تقویت کننده قرارمیگیرند
Anti – corruption campaign . مبارزه با فساد
anti trust law قانون ضد تراست
anti-vibration handle دستهضدلغزش
anti-tank rocket موشکضدتانک
anti-tank missile گلولهموشکضدتانک
anti-friction pad لایهضداصطکاک
anti-slip foot پایه ضد لغزش
anti skid system سیستم ضد لغزش
anti blush tinner ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
anti freeze pump پمپ ضد یخ
anti freeze mixture مخلوط ضد یخ
anti flouing paint رنگ ضد خزه
anti flood valve شیر اطمینان مانع طغیان
anti drumming sheet ورق ضد تورم
anti drag wire اجزاء بست کاری ساختمانی
anti development policy سیاست ضد توسعه
anti corrosion composition رنگ ضد زنگ
anti hum condenser خازن ضد پارازیت
anti icing fluid مایع ضد یخ
anti induction cable کابل ضد القا
anti inflationary policy سیاست انقباضی
anti aircraft artillery توپخانه ضد هوایی
anti aircraft artillery توپخانه پدافند هوایی
anti aircraft defense پدافند ضد هوایی
anti inflationary policy ضد تورمی
anti balance tab بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
anti comintern pact ...anti
anti skid protection حفافت از لغزش
anti interference capacitor خازن ضد تداخل
anti interference device دستگاه ضد تداخل
anti knock property درجه اکتان
anti knock property خاصیت ضدضربه
anti menchanized defense پدافند ضد مکانیزه
anti menchanized defense دفاع ضدمکانیزه
anti meran gambit گامبی ضد مران در دفاع اسلاو شطرنج
anti parallel feeding تغذیه مخالف
anti propeller end انتهای موتور که دور از ملخ قرار گرفته
anti servo tab بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
anti skid chain زنجیر محافظ در برابر لغزش
anti friction bearing یاطاقان غلطکی
anti collision light چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
TFT screen SCREEN TRANSISTOR FILM THIN
TFT screen روش ایجاد صفحه نمایش LCD با کیفیت بالا در کامپیوترهای Laptop
tilting screen صفحه نوسان کننده
to screen a scene در روی پرده نشان دادن
touch screen صفحه نمایش لمسی
vieming screen صفحه تلویزیون
viewing screen صفحه تصویر
wind screen شیشه جلوی اتومبیل
splinter screen پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
splash screen صفحه نمایش ابتدایی که در زمان شروع برنامه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود
start up screen صفحه اغازگر
smoke screen موجب تاریکی وابهام
smoke screen پرده پوشش دودبرای استتار یکانهای خودی
startup screen متن یا گرافیک نمایش داده شده در حین اجرای برنامه کاربردی یا کتاب چند رسانهای
screen print چاپتصویر
acoustic screen تور سیمی قابل نفوذ صدا در میکروفن
split-screen نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
genetic screen بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
genetic screen بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
split screen صفحه نمایش دوبخشی
split screen صفحه نمایش تقسیم شده
altar-screen [پرده محراب که رواق خدمتگاه کشیشان را از بقیه جدا می کند که بسیار پر نقش و نگار از جنس سنگ، چوب یا فلز است.]
chancel-screen [پرده ای که محراب را از کلیسا جدا می کند.]
choir-screen [دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
split screen صفحه تقسیم بندی شده
split screen صفحه شکافته
split screen صفحه شکسته
On the movie screen. روی پرده سینما
small screen صفحهتلویزیون
flat-screen تخت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com