Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
anti freeze pump
پمپ ضد یخ
Other Matches
anti-freeze
ضد یخ
anti-freeze
پاد یخ
anti-freeze
آبگونهی ضد یخ
anti freeze mixture
مخلوط ضد یخ
freeze-up
ماشین
to freeze
از سرما یخ زدن
freeze-up
لولهوغیره
freeze out
<idiom>
to freeze
احساس سردی کردن
freeze
افسردگی
freeze-up
یخزدگیرودخانه
freeze
حفظ توپ
freeze
یخ بستن
freeze
منجمد شدن
freeze
بی اندازه سردکردن
freeze
فلج کردن فلج شدن
freeze
ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
to freeze out
ازکاروکسب انداختن
freeze
یخ زدگی
freeze
مسدود کردن
freeze
ثابت نگاه داشتن
freeze
محدودیت عدم امکان تغییر
deep freeze
فریزر
freeze space
انبارسردخانه
freeze space
محوطه سردخانه
freeze drying
خشکاندن انجمادی
freeze dry
خشک کردن
deep freeze
فریزر صندوقی
[غذا و آشپزخانه]
freeze-dried
عملفریزوخشککردنغذا
deep freeze
بستناکگر
deep freeze
انبار کردن
deep-freeze
فریزر
[غذا و آشپزخانه]
freeze-frames
قاب ایستا
freeze-frames
قاب ایستایی
freeze-frame
قاب ایستا
freeze-frame
قاب ایستایی
deep freeze
تعلیق
deep freeze
به بعد موکول کردن
to freeze ones blood
خون در رگ کسی افسرده
price freeze
تثبیت قیمت ها
deep freeze
بستناک کردن
deep freeze
به سرعت منجمدکردن
wage freeze
ثابت نگهداشتن دستمزد
wage freeze
انجماد دستمزد
quick freeze
بسرعت سرد کردن
to freeze ones blood
کسیرازهره ترک کردن
anti
در مقابل
anti-
به معنای "مخالف "
anti-
ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
anti-
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یکی
anti-
روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
anti-
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
anti
انتی
anti-
برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
anti
:پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
anti
ضد
anti
پاد
anti-
سوئیچی که در حین کار مودم از زنگ زدن سایر تلفن ها جلوگیری میکند
anti
مخالف علیه
anti-hero
نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti icing
ضد یخ
anti g suit
لباس ضد اثر سرعت ثقل
anti freezer
ضد یخ
anti g suit
لباس ضد فشار ثقل
anti freezer
ضد انجماد
anti wear
مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
anti thesis
برابر نهاد
anti sepsis
جلوگیری از رشد وازدیاد میکربها در اثر موادضدعفونی
anti semitic
ضد یهودی
anti particle
ضد ذره
anti-theft
دزدگیر
anti skid
ضد لغزش
anti socialist
ضد سوسیالیستی
anti spin
سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
anti submarine
هواپیمای ضد زیردریایی
anti knock
ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
anti thesis
نقیض
anti thesis
وضع مقابل
anti thesis
انتی تز
anti-moth
مواد ضد بید فرش
anti matter
ضد ماده
anti-Semitic
مخالف نژاد سامی
anti-Semites
مخالف اقوام سامی
anti social
ضد اجتماعی
anti-social
ضد اجتماعی
anti-histamine
آنتی هیستامین
anti-histamine
داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti tr switch
کلید ضد فرگیر
anti-histamines
ضد هیستامین
anti air
ضد هواپیمایی
anti air
ضد برتری هوایی دشمن
anti-Semites
ضد یهود
anti-Semite
مخالف اقوام سامی
anti-Semitic
مقرون به دشمنی با نژاد سامی یایهود
anti semitism
مخالف با یهودیان
anti-Semitism
مخالف با یهودیان
anti-clockwise
بر خلافجهتعقربههایساعت
anti-heroes
نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-histamine
ضد هیستامین
anti semite
ضد یهود
anti semite
مخالف اقوام سامی
anti-Semite
ضد یهود
anti aircraft
ضد هوایی
anti aircraft
پدافند هوایی
anti-aircraft
ضد هواپیما
anti detonant
مایع ضد بدسوزی
anti dumping
ضد دامپینگ
anti derivative
ضد مشتق
anti dumping
مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
anti cyclical
ضد دورهای
anti federalist
اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
anti capitalist
ضد سرمایه داری
anti-histamines
آنتی هیستامین
anti-histamines
داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-pollutant
پادآلودگی
anti-pollutants
پادآلودگی
anti-tank
ضد تانک
anti detonation
ضد بدسوزی
anti-friction pad
لایهضداصطکاک
anti-radar missile
گلولهموشکضدرادار
anti-aircraft missile
گلولهموشکضدهوایی
anti-slip shoe
پایهضدلغزش
anti-ship missile
گلولهموشکضدناو
anti-skating device
دستگاهضدلفزش
anti-slip foot
پایه ضد لغزش
anti-tank missile
گلولهموشکضدتانک
Anti – corruption campaign .
مبارزه با فساد
anti-vibration handle
دستهضدلغزش
anti-tank rocket
موشکضدتانک
anti dazzle vizor
افتابگیر
anti interference device
دستگاه ضد تداخل
anti comintern pact
...anti
anti knock property
درجه اکتان
anti collision light
چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
anti menchanized defense
پدافند ضد مکانیزه
anti menchanized defense
دفاع ضدمکانیزه
anti meran gambit
گامبی ضد مران در دفاع اسلاو شطرنج
anti blush tinner
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
anti balance tab
بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
anti aircraft defense
پدافند ضد هوایی
anti aircraft artillery
توپخانه پدافند هوایی
anti interference capacitor
خازن ضد تداخل
anti inflationary policy
ضد تورمی
anti inflationary policy
سیاست انقباضی
anti dazzle vizor
سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
anti development policy
سیاست ضد توسعه
anti drag wire
اجزاء بست کاری ساختمانی
anti dazzle screen
شیشه ضد نور
anti flood valve
شیر اطمینان مانع طغیان
anti dazzle screen
شیشه نورگیر
anti flouing paint
رنگ ضد خزه
anti friction bearing
یاطاقان غلطکی
anti hum condenser
خازن ضد پارازیت
anti icing fluid
مایع ضد یخ
anti induction cable
کابل ضد القا
anti aircraft artillery
توپخانه ضد هوایی
anti parallel feeding
تغذیه مخالف
anti corrosion composition
رنگ ضد زنگ
anti drumming sheet
ورق ضد تورم
anti servo tab
بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
anti trust law
قانون ضد تراست
anti tear strips
باریکه یا نوارهایی از جنس هواپیما که روی قطعات ساختمانی بال و زیرنوارهای تقویت کننده قرارمیگیرند
anti submarine carrier
ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
anti strokes line
خط انتی استوکسی
anti propeller end
انتهای موتور که دور از ملخ قرار گرفته
anti skid chain
زنجیر محافظ در برابر لغزش
anti skid protection
حفافت از لغزش
anti knock property
خاصیت ضدضربه
anti skid system
سیستم ضد لغزش
anti slip plate
ورقه ضد لغزش
pump
تلمبه
pump
تلمبه زنی
pump
صدای تلمبه
pump
تپ تپ
pump
با تلمبه خالی کردن
pump
تپش
pump
باتلمبه بادکردن تلمبه زدن
pump
پمپ
pump
حرکات فریبنده
pump
پمپ موتور
pump
پمپ کردن پمپ
pump
ارسال کردن
to pump up
باتلمبه باد کردن
to pump up
تلمبه زدن
anti-torque tail rotor
دم چرخانضدلفزش
sherman anti trust act
قانون ضد تراست شرمن درایالات متحده امریکا
service anti gas respirator
ماسک ضد گاز
turbine pump
پمپ توربینی
turbo pump
توربو پمپ
vaccum pump
پمپ خلاء
vacuum pump
پمپ خلاء
vane pump
خانواده وسیعی از پمپهای سیالات که در ان سطوح تخت در محفظههای خارج ازمرکز دور تا دور شفت گردنده دوران میکنند
wobble pump
پمپ دستی در کابین خلبان برای وارد ساختن فشار اولیه به سوخت قبل از استارت موتور پیستونی
to pump dry
با تلمبه خشک انداختن
submersible pump
پمپ شناور
suction pump
تلمبه مکنده
suction pump
تلمبه مکشی
suction pump
پمپ مکشی
sump pump
تلمبه لجن کشی
to fang a pump
براه انداختن تلمبه بوسیله ریختن اندکی اب درتوی ان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com