Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 179 (8 milliseconds)
English
Persian
anti hum condenser
خازن ضد پارازیت
Other Matches
condenser
چگالنده
condenser
کندانسور
condenser
درهم فشارنده
condenser
تغلیظ کننده
condenser
خازن
condenser
الت جمع کردن و تمرکز دادن برق
condenser
الت تقصیر عدسی محدب
condenser
منقبض کننده
mica condenser
خازن میکایی
paper condenser
خازن کاغذی
plate condenser
خازن صفحهای
quenching condenser
خازن جرقه گیر
reflux condenser
چگالنده باز روانی
tubular condenser
خازن لولهای
telephone condenser
خازن تلفن
synchronous condenser
خازن همزمان
spark condenser
خازن ضد جرقه
fixed condenser
خازن ثابت
filter condenser
خازن صافی
electrolytic condenser
خازن الکترولیتی
buffer condenser
خازن میانگیر
bypass condenser
خازن شنتی
capacity of condenser
فرفیت خازن
condenser capacity
فرفیت خازن
blocking condenser
خازن انسدادی
condenser charge
بار خازن
condenser dielectric
دی الکتریک خازن
condenser microphone
میکروفون خازنی
condenser plate
جوشن خازن
grid condenser
خازن شبکه
condenser fan
مبدلخنککننده
adjustable condenser
خازن متغیر
variable condenser
خازن متغیر
condenser coil
فنرخازن
dry electrolytic condenser
خازن الکترولیتی خشک
multiple series condenser
خازن متغیر چند اتصالی
heavy current condenser
خازن جریان قوی
condenser adjustment knob
دکمه تنظیم تراکم
condenser backwash inlet
دهانهانقباضموجبرگردان
spark quenching condenser
خازن جرقه گیر
condenser height adjustment
تنظیم انقباض ارتفاع
gang tuning condenser
خازن قطاری
voltage rating of a condenser
ولتاژ اسمی خازن
absorption of condenser charge
جذب بار
cold finger condenser
چگالنده انگشتی
condenser cooling water outlet
خروجیانقباضآبسرد
grid leak condenser detector
اشکارسازی با خازن ومقاومت نشتی
anti-
برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
anti-
سوئیچی که در حین کار مودم از زنگ زدن سایر تلفن ها جلوگیری میکند
anti-
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
anti-
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یکی
anti-
روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
anti-
ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
anti-
به معنای "مخالف "
anti
پاد
anti
در مقابل
anti
مخالف علیه
anti
ضد
anti
:پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
anti
انتی
anti wear
مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
anti-theft
دزدگیر
anti-histamine
ضد هیستامین
anti-histamines
آنتی هیستامین
anti-clockwise
بر خلافجهتعقربههایساعت
anti thesis
برابر نهاد
anti thesis
انتی تز
anti thesis
وضع مقابل
anti thesis
نقیض
anti submarine
هواپیمای ضد زیردریایی
anti spin
سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
anti-heroes
نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-hero
نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-freeze
پاد یخ
anti-moth
مواد ضد بید فرش
anti-histamines
داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-pollutant
پادآلودگی
anti-pollutants
پادآلودگی
anti-tank
ضد تانک
anti-histamine
داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-histamine
آنتی هیستامین
anti-histamines
ضد هیستامین
anti-freeze
ضد یخ
anti-freeze
آبگونهی ضد یخ
anti socialist
ضد سوسیالیستی
anti icing
ضد یخ
anti cyclical
ضد دورهای
anti tr switch
کلید ضد فرگیر
anti-social
ضد اجتماعی
anti freezer
ضد یخ
anti freezer
ضد انجماد
anti-Semites
مخالف اقوام سامی
anti g suit
لباس ضد فشار ثقل
anti g suit
لباس ضد اثر سرعت ثقل
anti-Semites
ضد یهود
anti air
ضد هواپیمایی
anti federalist
اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
anti dumping
مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
anti capitalist
ضد سرمایه داری
anti derivative
ضد مشتق
anti detonant
مایع ضد بدسوزی
anti detonation
ضد بدسوزی
anti aircraft
پدافند هوایی
anti aircraft
ضد هوایی
anti air
ضد برتری هوایی دشمن
anti dumping
ضد دامپینگ
anti social
ضد اجتماعی
anti knock
ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
anti-aircraft
ضد هواپیما
anti-Semite
ضد یهود
anti semitic
ضد یهودی
anti sepsis
جلوگیری از رشد وازدیاد میکربها در اثر موادضدعفونی
anti semite
مخالف اقوام سامی
anti semite
ضد یهود
anti-Semitism
مخالف با یهودیان
anti skid
ضد لغزش
anti semitism
مخالف با یهودیان
anti-Semitic
مقرون به دشمنی با نژاد سامی یایهود
anti-Semitic
مخالف نژاد سامی
anti particle
ضد ذره
anti-Semite
مخالف اقوام سامی
anti matter
ضد ماده
anti-slip foot
پایه ضد لغزش
anti aircraft artillery
توپخانه ضد هوایی
anti aircraft artillery
توپخانه پدافند هوایی
anti aircraft defense
پدافند ضد هوایی
anti balance tab
بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
anti blush tinner
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
Anti – corruption campaign .
مبارزه با فساد
anti-skating device
دستگاهضدلفزش
anti-ship missile
گلولهموشکضدناو
anti-radar missile
گلولهموشکضدرادار
anti-friction pad
لایهضداصطکاک
anti-aircraft missile
گلولهموشکضدهوایی
anti-slip shoe
پایهضدلغزش
anti-tank missile
گلولهموشکضدتانک
anti-tank rocket
موشکضدتانک
anti trust law
قانون ضد تراست
anti-vibration handle
دستهضدلغزش
anti collision light
چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
anti comintern pact
...anti
anti corrosion composition
رنگ ضد زنگ
anti skid system
سیستم ضد لغزش
anti interference device
دستگاه ضد تداخل
anti knock property
درجه اکتان
anti knock property
خاصیت ضدضربه
anti menchanized defense
پدافند ضد مکانیزه
anti menchanized defense
دفاع ضدمکانیزه
anti meran gambit
گامبی ضد مران در دفاع اسلاو شطرنج
anti parallel feeding
تغذیه مخالف
anti propeller end
انتهای موتور که دور از ملخ قرار گرفته
anti servo tab
بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
anti tear strips
باریکه یا نوارهایی از جنس هواپیما که روی قطعات ساختمانی بال و زیرنوارهای تقویت کننده قرارمیگیرند
anti submarine carrier
ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
anti strokes line
خط انتی استوکسی
anti skid chain
زنجیر محافظ در برابر لغزش
anti skid protection
حفافت از لغزش
anti slip plate
ورقه ضد لغزش
anti interference capacitor
خازن ضد تداخل
anti inflationary policy
ضد تورمی
anti inflationary policy
سیاست انقباضی
anti dazzle screen
شیشه نورگیر
anti dazzle screen
شیشه ضد نور
anti dazzle vizor
افتابگیر
anti dazzle vizor
سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
anti development policy
سیاست ضد توسعه
anti drag wire
اجزاء بست کاری ساختمانی
anti drumming sheet
ورق ضد تورم
anti flood valve
شیر اطمینان مانع طغیان
anti induction cable
کابل ضد القا
anti icing fluid
مایع ضد یخ
anti friction bearing
یاطاقان غلطکی
anti freeze pump
پمپ ضد یخ
anti freeze mixture
مخلوط ضد یخ
anti flouing paint
رنگ ضد خزه
service anti gas respirator
ماسک ضد گاز
sherman anti trust act
قانون ضد تراست شرمن درایالات متحده امریکا
anti-torque tail rotor
دم چرخانضدلفزش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com