English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 136 (7 milliseconds)
English Persian
anti servo tab بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
Other Matches
servo فرمان یار
servo motor سروو- موتور
servo mechanism سروو- مکانیزم
sampling servo دستگاه نمونه گیری خودکار
anti پاد
anti انتی
anti مخالف علیه
anti ضد
anti در مقابل
anti- تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یکی
anti- به معنای "مخالف "
anti- برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
anti- سوئیچی که در حین کار مودم از زنگ زدن سایر تلفن ها جلوگیری میکند
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
anti- روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
anti- ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
anti :پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
anti socialist ضد سوسیالیستی
anti spin سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
anti submarine هواپیمای ضد زیردریایی
anti thesis نقیض
anti skid ضد لغزش
anti freezer ضد یخ
anti freezer ضد انجماد
anti g suit لباس ضد فشار ثقل
anti g suit لباس ضد اثر سرعت ثقل
anti icing ضد یخ
anti-pollutant پادآلودگی
anti knock ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
anti matter ضد ماده
anti particle ضد ذره
anti semitic ضد یهودی
anti sepsis جلوگیری از رشد وازدیاد میکربها در اثر موادضدعفونی
anti thesis وضع مقابل
anti thesis انتی تز
anti thesis برابر نهاد
anti-tank ضد تانک
anti-pollutants پادآلودگی
anti-histamines داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-histamines آنتی هیستامین
anti-histamines ضد هیستامین
anti-histamine داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-histamine آنتی هیستامین
anti-histamine ضد هیستامین
anti-heroes نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-hero نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-freeze پاد یخ
anti-freeze آبگونهی ضد یخ
anti wear مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
anti-freeze ضد یخ
anti-clockwise بر خلافجهتعقربههایساعت
anti-moth مواد ضد بید فرش
anti-theft دزدگیر
anti aircraft پدافند هوایی
anti semitism مخالف با یهودیان
anti capitalist ضد سرمایه داری
anti-Semitism مخالف با یهودیان
anti semite ضد یهود
anti semite مخالف اقوام سامی
anti-Semite ضد یهود
anti-Semites ضد یهود
anti-Semites مخالف اقوام سامی
anti social ضد اجتماعی
anti-social ضد اجتماعی
anti tr switch کلید ضد فرگیر
anti air ضد هواپیمایی
anti air ضد برتری هوایی دشمن
anti aircraft ضد هوایی
anti cyclical ضد دورهای
anti-Semitic مقرون به دشمنی با نژاد سامی یایهود
anti detonant مایع ضد بدسوزی
anti federalist اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
anti-Semite مخالف اقوام سامی
anti dumping مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
anti-Semitic مخالف نژاد سامی
anti dumping ضد دامپینگ
anti detonation ضد بدسوزی
anti-aircraft ضد هواپیما
anti derivative ضد مشتق
Anti – corruption campaign . مبارزه با فساد
anti induction cable کابل ضد القا
anti aircraft artillery توپخانه پدافند هوایی
anti aircraft defense پدافند ضد هوایی
anti trust law قانون ضد تراست
anti balance tab بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
anti-aircraft missile گلولهموشکضدهوایی
anti-vibration handle دستهضدلغزش
anti-radar missile گلولهموشکضدرادار
anti-ship missile گلولهموشکضدناو
anti-skating device دستگاهضدلفزش
anti-slip foot پایه ضد لغزش
anti-slip shoe پایهضدلغزش
anti-friction pad لایهضداصطکاک
anti-tank missile گلولهموشکضدتانک
anti-tank rocket موشکضدتانک
anti aircraft artillery توپخانه ضد هوایی
anti blush tinner ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
anti collision light چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
anti menchanized defense پدافند ضد مکانیزه
anti flood valve شیر اطمینان مانع طغیان
anti knock property خاصیت ضدضربه
anti knock property درجه اکتان
anti interference device دستگاه ضد تداخل
anti interference capacitor خازن ضد تداخل
anti inflationary policy ضد تورمی
anti inflationary policy سیاست انقباضی
anti icing fluid مایع ضد یخ
anti development policy سیاست ضد توسعه
anti hum condenser خازن ضد پارازیت
anti drumming sheet ورق ضد تورم
anti friction bearing یاطاقان غلطکی
anti freeze pump پمپ ضد یخ
anti freeze mixture مخلوط ضد یخ
anti flouing paint رنگ ضد خزه
anti menchanized defense دفاع ضدمکانیزه
anti meran gambit گامبی ضد مران در دفاع اسلاو شطرنج
anti parallel feeding تغذیه مخالف
anti tear strips باریکه یا نوارهایی از جنس هواپیما که روی قطعات ساختمانی بال و زیرنوارهای تقویت کننده قرارمیگیرند
anti submarine carrier ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
anti comintern pact ...anti
anti strokes line خط انتی استوکسی
anti corrosion composition رنگ ضد زنگ
anti slip plate ورقه ضد لغزش
anti skid system سیستم ضد لغزش
anti skid protection حفافت از لغزش
anti skid chain زنجیر محافظ در برابر لغزش
anti dazzle vizor سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
anti propeller end انتهای موتور که دور از ملخ قرار گرفته
anti dazzle vizor افتابگیر
anti dazzle screen شیشه ضد نور
anti drag wire اجزاء بست کاری ساختمانی
anti dazzle screen شیشه نورگیر
anti-torque tail rotor دم چرخانضدلفزش
sherman anti trust act قانون ضد تراست شرمن درایالات متحده امریکا
service anti gas respirator ماسک ضد گاز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com