Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 174 (8 milliseconds)
English
Persian
anti-freeze
ضد یخ
anti-freeze
آبگونهی ضد یخ
anti-freeze
پاد یخ
Other Matches
anti freeze mixture
مخلوط ضد یخ
anti freeze pump
پمپ ضد یخ
to freeze out
ازکاروکسب انداختن
to freeze
احساس سردی کردن
to freeze
از سرما یخ زدن
freeze out
<idiom>
freeze-up
لولهوغیره
freeze-up
ماشین
freeze-up
یخزدگیرودخانه
freeze
فلج کردن فلج شدن
freeze
مسدود کردن
freeze
ثابت نگاه داشتن
freeze
محدودیت عدم امکان تغییر
freeze
یخ زدگی
freeze
ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
freeze
بی اندازه سردکردن
freeze
یخ بستن
freeze
حفظ توپ
freeze
منجمد شدن
freeze
افسردگی
deep freeze
انبار کردن
deep freeze
بستناک کردن
deep freeze
به سرعت منجمدکردن
deep freeze
به بعد موکول کردن
deep freeze
تعلیق
freeze-frame
قاب ایستایی
freeze space
محوطه سردخانه
freeze-frames
قاب ایستایی
deep freeze
بستناکگر
deep freeze
فریزر
quick freeze
بسرعت سرد کردن
to freeze ones blood
خون در رگ کسی افسرده
to freeze ones blood
کسیرازهره ترک کردن
freeze space
انبارسردخانه
wage freeze
انجماد دستمزد
wage freeze
ثابت نگهداشتن دستمزد
freeze dry
خشک کردن
freeze drying
خشکاندن انجمادی
price freeze
تثبیت قیمت ها
freeze-frames
قاب ایستا
freeze-frame
قاب ایستا
deep freeze
فریزر صندوقی
[غذا و آشپزخانه]
deep-freeze
فریزر
[غذا و آشپزخانه]
freeze-dried
عملفریزوخشککردنغذا
anti
انتی
anti-
به معنای "مخالف "
anti-
ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
anti-
روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
anti-
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
anti-
سوئیچی که در حین کار مودم از زنگ زدن سایر تلفن ها جلوگیری میکند
anti-
برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
anti
پاد
anti
در مقابل
anti-
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یکی
anti
:پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
anti
ضد
anti
مخالف علیه
anti submarine
هواپیمای ضد زیردریایی
anti semitic
ضد یهودی
anti sepsis
جلوگیری از رشد وازدیاد میکربها در اثر موادضدعفونی
anti skid
ضد لغزش
anti thesis
برابر نهاد
anti thesis
انتی تز
anti thesis
وضع مقابل
anti socialist
ضد سوسیالیستی
anti spin
سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
anti thesis
نقیض
anti-histamine
آنتی هیستامین
anti-pollutants
پادآلودگی
anti-pollutant
پادآلودگی
anti-histamines
داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti wear
مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
anti-histamines
ضد هیستامین
anti-histamine
داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-histamine
ضد هیستامین
anti-heroes
نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-hero
نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-moth
مواد ضد بید فرش
anti-theft
دزدگیر
anti-clockwise
بر خلافجهتعقربههایساعت
anti-tank
ضد تانک
anti detonation
ضد بدسوزی
anti air
ضد هواپیمایی
anti air
ضد برتری هوایی دشمن
anti aircraft
ضد هوایی
anti aircraft
پدافند هوایی
anti-Semites
مخالف اقوام سامی
anti icing
ضد یخ
anti g suit
لباس ضد اثر سرعت ثقل
anti g suit
لباس ضد فشار ثقل
anti derivative
ضد مشتق
anti freezer
ضد انجماد
anti freezer
ضد یخ
anti detonant
مایع ضد بدسوزی
anti federalist
اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
anti dumping
مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
anti dumping
ضد دامپینگ
anti capitalist
ضد سرمایه داری
anti tr switch
کلید ضد فرگیر
anti cyclical
ضد دورهای
anti knock
ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
anti semite
مخالف اقوام سامی
anti semite
ضد یهود
anti-Semitism
مخالف با یهودیان
anti semitism
مخالف با یهودیان
anti-Semitic
مقرون به دشمنی با نژاد سامی یایهود
anti-Semitic
مخالف نژاد سامی
anti-aircraft
ضد هواپیما
anti-histamines
آنتی هیستامین
anti particle
ضد ذره
anti-Semite
ضد یهود
anti matter
ضد ماده
anti-Semite
مخالف اقوام سامی
anti-social
ضد اجتماعی
anti social
ضد اجتماعی
anti-Semites
ضد یهود
anti blush tinner
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
anti balance tab
بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
anti-radar missile
گلولهموشکضدرادار
anti aircraft defense
پدافند ضد هوایی
anti aircraft artillery
توپخانه پدافند هوایی
anti aircraft artillery
توپخانه ضد هوایی
anti-aircraft missile
گلولهموشکضدهوایی
anti-friction pad
لایهضداصطکاک
anti-tank rocket
موشکضدتانک
Anti – corruption campaign .
مبارزه با فساد
anti-vibration handle
دستهضدلغزش
anti parallel feeding
تغذیه مخالف
anti-slip shoe
پایهضدلغزش
anti-slip foot
پایه ضد لغزش
anti-skating device
دستگاهضدلفزش
anti-ship missile
گلولهموشکضدناو
anti-tank missile
گلولهموشکضدتانک
anti collision light
چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
anti comintern pact
...anti
anti interference capacitor
خازن ضد تداخل
anti trust law
قانون ضد تراست
anti interference device
دستگاه ضد تداخل
anti knock property
درجه اکتان
anti knock property
خاصیت ضدضربه
anti tear strips
باریکه یا نوارهایی از جنس هواپیما که روی قطعات ساختمانی بال و زیرنوارهای تقویت کننده قرارمیگیرند
anti submarine carrier
ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
anti strokes line
خط انتی استوکسی
anti menchanized defense
پدافند ضد مکانیزه
anti menchanized defense
دفاع ضدمکانیزه
anti slip plate
ورقه ضد لغزش
anti skid system
سیستم ضد لغزش
anti skid protection
حفافت از لغزش
anti skid chain
زنجیر محافظ در برابر لغزش
anti meran gambit
گامبی ضد مران در دفاع اسلاو شطرنج
anti servo tab
بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
anti flouing paint
رنگ ضد خزه
anti inflationary policy
ضد تورمی
anti inflationary policy
سیاست انقباضی
anti corrosion composition
رنگ ضد زنگ
anti dazzle screen
شیشه نورگیر
anti dazzle screen
شیشه ضد نور
anti dazzle vizor
افتابگیر
anti dazzle vizor
سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
anti development policy
سیاست ضد توسعه
anti drag wire
اجزاء بست کاری ساختمانی
anti drumming sheet
ورق ضد تورم
anti flood valve
شیر اطمینان مانع طغیان
anti friction bearing
یاطاقان غلطکی
anti hum condenser
خازن ضد پارازیت
anti icing fluid
مایع ضد یخ
anti induction cable
کابل ضد القا
anti propeller end
انتهای موتور که دور از ملخ قرار گرفته
sherman anti trust act
قانون ضد تراست شرمن درایالات متحده امریکا
service anti gas respirator
ماسک ضد گاز
anti-torque tail rotor
دم چرخانضدلفزش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com