English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
anti-skating device دستگاهضدلفزش
Search result with all words
anti interference device دستگاه ضد تداخل
Other Matches
skating اسکیت بازی
figure skating رقص روی یخ
roller-skating کفش بلبرینگ دار اسکیت کردن
roller-skating اسکتینگ
free skating قسمت حرکات ازاد مسابقه اسکیت
dance skating رقص دونفره زن و مرد
figure skating یخ بازی نمایشی
speed skating اسکیتینگ سرعت
figure skating مسابقه اسکیت
ice-skating اسکیتروییخ
anti پاد
anti ضد
anti :پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
anti در مقابل
anti انتی
anti- تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یکی
anti- روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
anti- ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
anti- به معنای "مخالف "
anti- برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
anti مخالف علیه
anti- سوئیچی که در حین کار مودم از زنگ زدن سایر تلفن ها جلوگیری میکند
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
anti-theft دزدگیر
anti air ضد هواپیمایی
anti wear مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
anti air ضد برتری هوایی دشمن
anti thesis برابر نهاد
anti-moth مواد ضد بید فرش
anti thesis نقیض
anti tr switch کلید ضد فرگیر
anti thesis انتی تز
anti aircraft ضد هوایی
anti aircraft پدافند هوایی
anti capitalist ضد سرمایه داری
anti icing ضد یخ
anti knock ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
anti matter ضد ماده
anti particle ضد ذره
anti semitic ضد یهودی
anti sepsis جلوگیری از رشد وازدیاد میکربها در اثر موادضدعفونی
anti skid ضد لغزش
anti submarine هواپیمای ضد زیردریایی
anti socialist ضد سوسیالیستی
anti g suit لباس ضد اثر سرعت ثقل
anti g suit لباس ضد فشار ثقل
anti cyclical ضد دورهای
anti derivative ضد مشتق
anti detonant مایع ضد بدسوزی
anti detonation ضد بدسوزی
anti dumping ضد دامپینگ
anti dumping مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
anti federalist اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
anti freezer ضد یخ
anti freezer ضد انجماد
anti spin سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
anti-histamine آنتی هیستامین
anti-histamines داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-histamines آنتی هیستامین
anti-histamines ضد هیستامین
anti-histamine داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-histamine ضد هیستامین
anti-heroes نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti semite مخالف اقوام سامی
anti-clockwise بر خلافجهتعقربههایساعت
anti-freeze ضد یخ
anti-freeze آبگونهی ضد یخ
anti-hero نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-Semite ضد یهود
anti-social ضد اجتماعی
anti-freeze پاد یخ
anti-Semites ضد یهود
anti-pollutant پادآلودگی
anti semite ضد یهود
anti-aircraft ضد هواپیما
anti-Semitic مخالف نژاد سامی
anti-Semitic مقرون به دشمنی با نژاد سامی یایهود
anti social ضد اجتماعی
anti thesis وضع مقابل
anti-Semites مخالف اقوام سامی
anti semitism مخالف با یهودیان
anti-Semitism مخالف با یهودیان
anti-pollutants پادآلودگی
anti-tank ضد تانک
anti-Semite مخالف اقوام سامی
anti hum condenser خازن ضد پارازیت
anti icing fluid مایع ضد یخ
anti tear strips باریکه یا نوارهایی از جنس هواپیما که روی قطعات ساختمانی بال و زیرنوارهای تقویت کننده قرارمیگیرند
anti inflationary policy سیاست انقباضی
anti interference capacitor خازن ضد تداخل
anti corrosion composition رنگ ضد زنگ
anti inflationary policy ضد تورمی
anti friction bearing یاطاقان غلطکی
anti knock property درجه اکتان
anti strokes line خط انتی استوکسی
anti slip plate ورقه ضد لغزش
anti skid system سیستم ضد لغزش
anti skid protection حفافت از لغزش
anti skid chain زنجیر محافظ در برابر لغزش
anti servo tab بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
anti induction cable کابل ضد القا
anti propeller end انتهای موتور که دور از ملخ قرار گرفته
anti parallel feeding تغذیه مخالف
anti meran gambit گامبی ضد مران در دفاع اسلاو شطرنج
anti menchanized defense دفاع ضدمکانیزه
anti menchanized defense پدافند ضد مکانیزه
anti knock property خاصیت ضدضربه
anti submarine carrier ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
anti balance tab بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
anti-slip shoe پایهضدلغزش
anti blush tinner ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
anti trust law قانون ضد تراست
anti aircraft defense پدافند ضد هوایی
anti aircraft artillery توپخانه پدافند هوایی
anti aircraft artillery توپخانه ضد هوایی
anti-vibration handle دستهضدلغزش
anti collision light چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
anti-aircraft missile گلولهموشکضدهوایی
anti-friction pad لایهضداصطکاک
anti-radar missile گلولهموشکضدرادار
anti-ship missile گلولهموشکضدناو
anti comintern pact ...anti
anti dazzle screen شیشه نورگیر
anti dazzle screen شیشه ضد نور
Anti – corruption campaign . مبارزه با فساد
anti freeze pump پمپ ضد یخ
anti freeze mixture مخلوط ضد یخ
anti flouing paint رنگ ضد خزه
anti flood valve شیر اطمینان مانع طغیان
anti-tank rocket موشکضدتانک
anti-tank missile گلولهموشکضدتانک
anti drumming sheet ورق ضد تورم
anti drag wire اجزاء بست کاری ساختمانی
anti development policy سیاست ضد توسعه
anti dazzle vizor سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
anti dazzle vizor افتابگیر
anti-slip foot پایه ضد لغزش
sherman anti trust act قانون ضد تراست شرمن درایالات متحده امریکا
service anti gas respirator ماسک ضد گاز
anti-torque tail rotor دم چرخانضدلفزش
I/O device دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
v , device ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
device name نام دستگاه
device اختراع
device حیله
device فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device وسیله جانبی
device که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
device مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
device کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
device برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
device کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
device PRN برای پورت چاپگر
device الت
device دستگاه اسباب وسیله
device شیوه
device شعار دستگاه
device تمهید
device ابزار
device وسیله
device ضامن
device عامل
device خارضامن
device فزاره
device اپارات
device تجهیزات
device CON برای صفحه کلید و صفحه نمایش
device اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
device یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device اسباب
device چاشنی
device دستگاه
device کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
device روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
device وسیلهای مثل صفحه تصویر یا چاپگر که اجازه نمایش اطلاعات میدهد
device لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
device ماشین یا وسیله کارا
peripheral device دستگاه جنبی
pressure device عامل فشاری مین
pull device ماسوره کشش مین
pull device عامل کششی
point device کاملا راست
safety device ضامن
safety device خارضامن
semiconductor device دستگاه نیمه هادی
send only device دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
point device بسیار درست
pressure device ماسوره فشاری
passive device دستگاه منفعل
overload device فیوز گرمایی
overcurrent device دستگاه حفافت
point device بی عیب
peripheral device دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
picking device دستگاه ورودی برای واردکردن داده روی صفحه نمایش
pointing device وسیله ورودی که محل نشانه گر را روی صفحه کنترل میکند طبق حرکت آن توسط کاربر
pointing device دستگاه اشاره گر
safety device دستگاه ضامن
sequential device دستگاه ترتیبی
sighting device وسیله نشانه روی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com