Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
antisubmarine carrier group
ناو گروه هواپیمابر ضدزیردریایی
Other Matches
carrier air group
دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
antisubmarine
مخرب زیردریایی
antisubmarine
ضد زیردریایی
antisubmarine support
پشتیبانی از عملیات ضدزیردریایی پشتیبانی ضدزیردریایی
antisubmarine action
عمل ضد زیردریایی
antisubmarine torpedo
اژدر ضد زیردریایی
antisubmarine action
مکانیسم ضد زیردریایی
antisubmarine search
کاوش ضد زیردریایی
antisubmarine search
عملیات تجسس ضد زیردریایی
antisubmarine screen
پرده پوشش ضد زیردریایی پوشش ضد زیردریایی
antisubmarine barrier
سد ضدزیردریایی
antisubmarine barrier
مانع ضد زیردریایی
drone antisubmarine helicopter
هلی کوپتر بی خلبان ضدزیردریایی
antisubmarine air escort
هواپیمای پاسور هوایی ضدزیردریایی
carrier
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carrier
فرکانس سیگنال پیش از تقسیم شدن
carrier
سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
carrier
حالت موج پیاپی و با فرکانس بالا که توسط یک سیگنال قابل تقسیم است
carrier
وسیلهای که بخشی از میکروفیلم را نگه می دارد
T carrier
استاندارد آمریکا برای خط وط ارسال داده دیجیتال مثل T, TC و استانداردهای سیگنال مربوط DS, DSC
carrier
متصدی حمل و نقل
carrier
مشابه 1595
carrier
ارسال داده ساده
carrier
نامه بر
carrier
حامل غلطک حمال
carrier
ترک بند
carrier
حمل کننده
carrier
فرستنده بار شرکت حمل و نقل
carrier
وسیله حمل و نقل
carrier
carrier aircraft
carrier
مکاری
carrier
باربر
carrier
ناو هواپیمابر
carrier
دستگاه کاریر
carrier
داده ارسالی موج مانند
carrier
1-هر رسانه یا وسیلهای که قادربه ذخیره سازی داده است . 2-سیگنالهای دادهارسالی موج مانند
carrier
سیگنال RSC از مودم به کامپیوتر برای بیان دریافت یک موج داده ارسالی
carrier
روش ارسال سیگنالهای متفاوت روی یک کانال با داده ارسالی با فرکانسهای مختلف
carrier
موسسه حمل و نقل
carrier
برنامه حامل میکرب
carrier
حامل
carrier
موج حام-ل
carrier handle
دستگیره حمل
carrier handle
دسته حمل
carrier sense
detect collision accesswith multiple دستیابی چندتایی با کشف تلاقی
carrier system
سیستم حامل
carrier wave
موج حامل
color carrier
حامل رنگ
carrier's lien
در گرو شرکت حمل
carrier's risk
ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
carrier's risk
خطرات به عهده حمل کننده
carrier wave
موج حامل امواج رادار یا بی سیم
carrier frequency
فرکانس موج حامل
carrier frequency
فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
fuse carrier
فیوزگیر
attack carrier
ناو هواپیمابر افندی
ball carrier
بازیگری که با توپ میدود
battery carrier
شاسی باتری
contracting carrier
موسسه حمل و نقل موردقرارداد
carrier company
تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
carrier detect
تشخیص حامل
carrier detect
کشف حامل
carrier frequency
بسامد حامل
carrier frequency
فرکانس حامل
carrier gas
گاز حامل
combination carrier
کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
letter carrier
چاپار
luggage carrier
ترک بند موتورسیکلت
lumber carrier
کشتی تیر بر
oxygen carrier
اکسیژن بر
personnel carrier
نفربر
personnel carrier
خودرو نفربر
puck carrier
گوی دار
sound carrier
حامل صوت
video carrier
حامل ویدئو
water carrier
دلو
weapon carrier
حامل جنگ افزار
weapon carrier
کامیون حامل جنگ افزار کامیون حامل توپ
log carrier
حاملچوبگرد
negative carrier
محلقرارگیرینگاتیو
piton-carrier
میخحامل
suit carrier
پوششکتوشلوار
charge carrier
حامل بار
[فیزیک]
[شیمی]
[مهندسی]
letter carrier
نامه رسان پستچی
image carrier
حامل تصویر
common carrier
گاراژ دار
common carrier
متصدی حمل ونقل حامل مشترک
common carrier
موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
common carrier
متصدی حمل ونقل
common carrier
مکاری
common carrier
موسسه حمل و نقل عمومی
common carrier
شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
troop carrier
نیرو بر
data carrier
داده بر
data carrier
حامل داده ها
data carrier
حامل داده
destination carrier
کشتی حامل ناو تعمیراتی بمقصد یاتعمیرگاه
free carrier
تحویل به حمل کننده کالا
free carrier
یکی از قرارداد-های اینکوترمزکه در ان فروشنده کالا را به اولین حمل کننده تحویل می نماید
fuse carrier
نگهدارنده فیوز
helicopter carrier
ناو هلیکوپتر بر
hod carrier
ناوه کش
carrier pigeons
کبوتر نامه بر
aircraft carrier
ناو هواپیمابر
carrier pigeon
کبوتر نامه بر
carrier pigeons
کبوتر قاصد
actual carrier
موسسه حمل و نقل واقعی
air carrier
شرکت ترابری هوایی
carrier pigeon
کبوتر قاصد
aircraft carrier
carrier : syn
bulk carrier
وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
ammunition carrier
خودرو مهمات کش
ammunition carrier
مهمات بیار
bulk carrier
کشتی که کالای فله حمل مینماید
color carrier reference
فاز مبنای حامل رنگ
three-tier car carrier
حملماشینسهطبقه
brake shoe carrier
نگهدارنده کفشک ترمز
breech block carrier
الات متحرک
carrier chrominance signal
پیام رنگ تابی
carrier color signal
پیام رنگ تابی
carrier color signal
پیام رنگی حامل
breech block carrier
حامل کولاس
carrier task force
گروه رزمی هواپیمابر دریایی
telephone carrier current
جریان حامل تلفنی
carrier striking force
نیروی ضربتی متشکل ازناوهای هواپیمابر ناوگان هواپیمابر ضربتی
anti submarine carrier
ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
attack nuclear carrier
ناو هواپیمابر افندی هستهای
attack aircraft carrier
ناو هواپیمابر تهاجمی
high frequency carrier cable
کابل کاریر فرکانس بالا
automatic carrier landing system
سیستم کنترل فرود خودکاربرای هواپیما
attack carrier striking forces
نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
group
شیعه
group
دسته
out group
برون گروه
group
گروه رزمی
group
ناوگروه
group
مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند
group
نشانهای که پنجرهای را نشان میدهد که حاوی مجموعهای نشانههای فایل یا برنامه هاست
group
جمع کردن چندین وسیله با هم
group
مجموعهای از نشانه ها یا فایل ها یا برنامه ها که در یک پنجره نشان داده می شوند
group
کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
group
جمع اوری چندین چیز با هم
group
جمع شدن
t group
گروه T
group
مجموعهای از رکوردهای کامپیوری حاوی اطلاعات مربوط به هم
group
کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
t group
گروه حساسیت اموزی
group
حزب
group
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group
طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
in group
گروه خودی
we group
گروه خودی
group
گروه
group
دسته بندی کردن
group
دسته دسته کردن
group
انجمن
group
جمعیت گروه بندی کردن
group of targets
گروه اماجها
group teaming
ریخته گری گروهی
group test
ازمون گروهی
open group
گروه باز
phosphoryl group
گروه فسفریل
group separator
جداساز گروه
group selector
سلکتور گروهی
group rendezvous
نقطه الحاق گروهی یا قسمتی
group printing
چاپ گروهی
group pressure
فشار گروهی
group of targets
گروه هدفها
norm group
گروه هنجار
natural group
گروه طبیعی
group theory
نظریه گروهها
local group
گروه محلی
leaving group
گروه ترک کننده
landing group
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
infinite group
گروه نامتناهی
marginal group
گروه حاشیهای
membership group
گروه عضویت
minority group
گروه اقلیت
hydrogxyl group
گروه هیدروکسیل
group structure
ساخت گروهی
group velocity
سرعت گروهی
group theory
نظریه گروهی
pile group
دسته شمعهائی که سر انها رادال بتنی می پوشاند
business group
شرکت سهامی
[شرکت]
splinter group
گروهجداییطلب
noun group
گروهکلمات
interest group
علایقگروهی
group practice
گروهپزشکی
ginger group
افرادیکهکنارهمبایکدیگرکارمیکنند
adverbial group
گروه قیدی
pressure group
گروه فشار
age group
گروه سنی
sporadic group
گروه نامنظم
[ریاضی]
Group theory
نظریه گروه ها
[ریاضی]
management group
ائتلاف تجاری
management group
ائتلاف چند شرکت
extra-group
ناهمراه گروه
[پرنده شناسی]
finite group
گروه متناهی
[ریاضی]
cyclic group
گروه دوری
[ریاضی]
age group
گروه سالخور
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com