Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 143 (8 milliseconds)
English
Persian
apple works
اپل ورکس
Other Matches
if it works
اگر این کار با موفقیت انجام شود
ex works
تحویل در کنار کارگاه یاکارخانه
ex works
یک از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کالا را در محل خود به خریدار تحویل میدهد
if it works
اگر بشه
works
کارخانه
in the works
<idiom>
درتدارک
he works better
او بهتر کار میکند
He works as engineer.
او
[مرد]
به عنوان مهندس کار می کند.
civil works
امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
poetical works
دیوان شعر
plaster works
گچکاری
shoot the works
<idiom>
از هیچ تلاشی مضایقه نکردن
sewage works
استفادهازفاضلاببهعنوانکود
brick works
اجر پزی
clerk of the works
سرکارساختمانی
clerk of the works
استادکار
microsoft works
مایکروسافت ورکس
miscellaneous works
کارهای مختلف
lime works
اهکپزی
lead works
کارخانه سرب گدازی
incidental works
کارهای اتفاقی
gas works
کارخانه تولید گاز
gas works
کارخانه گاز
plaster works
گچبری
Construction works .
عملیات ساختمانی
He always works best under pressure .
اگر تحت فشار قرار گیرد ؟خوب کارمی کند
engineering works
کارخانه ماشین سازی
emergency works
کارهای اضطراری
dye works
کارخانه رنگ سازی
brick works
اجر سازی
poetical works
اثار شعری
sewage works
{sg}
تصفیه خانه فاضلاب
public works
فواید عامه
public works
امورعام المنفعه
public works
تاسیسات عام المنفعه
works of art
اثرهنری
temporary works
کارهای موقت
works inspector
بازرس کارخانه
works of art
کار هنری
works inspector
بازرس کارگاه
poetical works
اثارمنظوم
preliminary works
کارهای مقدماتی
salt works
کارخانه نمک سازی
works superintendent
مدیر کارخانه
public works
کارهای ساختمانی همگانی
mintster of public works
وزیر فوائدعامه
iron and steel works
ذوی اهن و فولاد
He works in the production section .
درقسمت تولید کار می کند
gas works tar
قطران کارخانه گاز
The works include 4 volumes.
این کتاب چهار جلد است.
mintster of public works
وزیرکارهای عمومی
balance earth works
یک اندازه بودن حجم خاک برداری با حجم خاک ریزی در یک کارگاه
civil engineering works
بناهای مهندسی ساختمانهای مهندسی ساز
road works ahead
جادهدردستاحداثاست
A series of city improvement works.
یکرشته کارهای عمرانی شهری
He works day and night (round the clock).
روز وشب کارمی کند
apple
سیب
apple
مردمک چشم
apple
چیز عزیزو پربها
apple
سیب دادن
apple
میوهء سیب دادن
apple
نوعی ریزکامپیوتر که توسط شرکت کامپیوتری APPLEساخته شده است
apple
یکی ازبزرگترین سازندگان ریزکامپیوتر در جهان
apple ii
اپل دو
Adam's apple
سیب آدم
thorn apple
تاتوره خاردار
toffee apple
سیبیکهبالایهسختونازکتافیپوشیدهشدهباشد
Adam's apple
جلو آمدگی حنجره در جلو گردن
To turn (apple)to someone.
به کسی رو آوردن ( متوسل شدن )
a crunchy apple
سیبی برشته و ترد
apple dumpling
شیرینی پخته شده با سیب درونش
[آشپزی]
eating apple
سیب خوردنی
candy apple
سیب با ژلاتین پوشیده شده
apple juice
آب سیب
apple pie
پای سیب
polish the apple
<idiom>
خود شیرینی کردن ،لعاب دادن به کسی
to peel an apple
پوست سیبی را گرفتن
the apple of one's eye
<idiom>
نور چشم
the apple of one's eye
<idiom>
سوگلی بودن
the apple of one's eye
<idiom>
عزیز دردانه
the pulp of an apple
گوشت سیب
Apple Key
کلید مخصوص روی صفحه کلید Macintosh Apple که ترکیب آن با کلیدهای دیگر یک راه میان بر برای انتخاب منوها است
egg apple
بادنجان
apple tree
درخت سیب
apple talk
اپل تاک
apple share
اپل شر
adams apple
سیب حضرت ادم
apple computer
کامپیوتر اپل
apple peel
پوست سیب
apple pascal
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا مخصوص استفاده درخانواده
apple of the eye
چیز پریها
apple of the eye
محبوب نوردیده
apple of the eye
مردمک چشم
apple macintosh
acintosh
apple core
تخمدان سیب
apple jack
عرق سیب
Apple Mac
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
fir apple
چلغوزه
adams apple
جوزک
fir apple
جوزصنوبر
the pulp of an apple
مغز سیب
sugar apple
سیب دارچینی
sugar apple
سفرجل هندی
sour apple
ضربهای که میلههای 5 و01 را باقی میگذارد
shaped like an apple
بشکل سیب
sugar-apple
سیتافال هندی
crab apple
سیب صحرایی
pine apple
قشطه بمب
pine apple
عین الناس
flat apple
گوی بولینگ خارج از بازی
gall apple
مازو
oak apple
مازو
love apple
گوجه فرنگی
pine apple
اناناس
adams apple
بر امدگی گلو
Apple file exchange
برنامه نرم افزاری که روی کامپیوتر Macintosh Apple اجرا میشود و اجازه خواندن دیسک از PC را میدهد
apple desktop interface
رابط رومیزی اپل
To pick an apple off the tree.
سیبی را از درخت کندن
[چیدن]
.
apple desktop bus
باسهای سریال در کامپیوترهای Macintosh Apple که به وسایل با سرعت پایین مثل صفحه کلید و mouse اجازه ارتباط با پردازنده را می دهند
apple desktop bus
گذر رومیزی اپل
Apple Computer Corporation
Lisa Apple و در این اواخر Apple Macintosh را ایجاد کرده است
An apple a day keeps the doctor away.
<proverb>
غذای خوب طبیب را فراری می دهد.
Put the apple in the juicer.
سیب را در آب میوه گیر بگزارید.
Apple Computer Corporation
شرکتی که کامپیوترهایی مانند II Apple
The apple does not fall far from the tree.
<proverb>
درست شبیه پدر.
oak apple or gall
مازو
To eat an apple with the skin.
سیب را با پوست خوردن
apple ring fender
دفرای حلقوی
dutch apple pie
پای سیب هلندی
Apple Macintosh computer
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
An apple a day keeps the doctor away.
<proverb>
با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست.
[چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
Apple filing protocol
روش ذخیره سازی فایل ها روی سرور شبکه که از طریق یک کامپیوتر Macintosh Apple قابل دستیابی است
section of a pome fruit: apple
قسمتهایمختلفمیوههایکرویشکل
apple beignets
[American English]
قاچ سیب درخمیر سرخ شده
[یک نوع شیرینی]
Shipshape . In apple pie order.
مرتب ومنظم
The rotten apple injures its neigbours.
<proverb>
یک سیب فاسد ,سیبهاى اطرافش را خراب مى کند.
A rotten apple in jures its companions.
<proverb>
یک سیب گندیده هم جواران خود را لکه دار مى کند.
apple fritters
[British English]
قاچ سیب درخمیر سرخ شده
[یک نوع شیرینی]
toffie apple
[British English]
سیب با ژلاتین پوشیده شده
Millions saw the apple fall, but Newton was the one who asked why?
میلیون ها نفر به زمین افتادن سیب را دیده بودند اما فقط نیوتون پرسید چرا؟
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness.
نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed.
هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com