Dictiornary-Farsi | application years | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 137 (8 milliseconds)

English	Persian
application years	عمر مفید یک دستگاه
application years	مدتی که یک دستگاه میتواند کارکند


Other Matches

We don't know what the world will be like in 20 years, to say nothing of in 100 years.	ما نمی دانیم دنیا در ۲۰ سال آینده چه جور تغییر می کند چه برسد به ۱۰۰ سال آینده.
I've been doing it for nine years.	من این کار نه سالی هست که انجام میدهم.
about two years	تقریبا` دو سال
my a is 0 years	من 04سال دارم
my a is 0 years	چهل سال ازعمرمن می گذرد
my a is 0 years	سن من 04سال است
years	حق رقبی
years	حق انتفاع محدودبه چند سال
three whole years	سه سال تمام
these two years	این دوساله
the last two years	دوسال اخیر یا گذشته
in years	مسن
about two years	تقریبا`
he is 0 years old	او ده سال دارد
get on in years <idiom>	به سن پیری رسیدن
he is 0 years old	او ده ساله است
I am over 50 years old.	من ۵۰ سال بیشتر دارم.
getting on in years	پا به سن گذاشتن
in years	سالخورده
I have been working here for years.	سالهاست دراینجا کار می کنم
ten years old	ده ساله
tenant for years	شخص دارای حق رقبی
Seven solid years.	هفت سال تمام (پیاپی،آز گار )
to grow in years	سالخورده شدن
to wear one's years well	ماندن
to wear one's years well	خوب ماندن جوان
to grow in years	پابسن گذاشتن
some years ago	چند سال پیش
past years	سالهای گذشته
he is scarcely 0 years old	جخت اگر بیست سال د اشته باشد
grow in years	سالخورده شدن
stricken in years	سالخورده
of mature years	سالخورده
full of years	سالخورده
estate for years	حق رقبی
man years	نفر در سال
he is years senior to me	اودوسال ازمن بزرگتریاجلوتراست
of late years	دراین چند سال گذشته
of ripe years	کامل
of ripe years	پابسن گذاشته
over a number of years	در طی چند سال
in subsequent years	د رسالهای بعد
To be gettingh on in years.	پا به سن گذاشتن
Many years passed .	چندین سال گذشت
leap years	سال کبیسه
You are 5 years younger than me.	شما ۵ سال جوان تر از من هستید.
We'll need 10 years at a [the] minimum.	ما کمکمش به ۱۰ سال [برای این کار] نیاز داریم.
not in a thousand years <idiom>	صد سال آزگار
a few years back <adv.>	چند سال پیش
intercalary years	سال های کبیسه
light-years	سال نوری
financial years	سال مالی
fiscal years	دوره مالی
leap years	سال های کبیسه
fiscal years	سال مالی
fiscal years	سال مالی سال جاری
The contract has a few years to run .	به انقضای قرار داد چند سال مانده
He has been a beggar for a hundred years; yet he d. <proverb>	صد سال گدائى مى کند هنوز شب جمعه را نمى داند .
application	پیشنهاد
application [for something]	درخواست نامه [برای چیزی]
on application	در زمان [حالت] درخواست
application	کاربرد استفاده
application	عرضحال
application	به کار گماردن استخدام کردن به کار بردن
application	فرم تقاضا
application	موارد استعمال
application	تقاضای کار
application	اجرا
application	اعمال
application	برنامه کاربردی استفاده
application	درخواست نامه پشت کار
application	کاری که یک کامپیوتر انجام میدهد یا مشکلی که حل میکند
application	استعمال
application	معمولا به صورت نوشته
application	تقاضا برای چیز
application	کاربرد
application	درخواست
to withdraw an application	صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
Application may be filed by ...	مهلت ارائه تقاضا نامه تا ... است.
application software	programs application
to file an application to somebody	از کسی بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
application documents	مدارک درخواستنامه
application [applicability]	مقبولیت
application [applicability]	عملی بودن
application [applicability]	قابلیت استفاده
application [applicability]	قابلیت اجرا
application [applicability]	مفیدبودن
application expenses	هزینه های درخواستنامه [درخواست کار]
application papers	مدارک درخواستنامه
application credentials	مدارک درخواستنامه
to grant an application	درخواست نامه ای را پذیرفتن
application [applicability]	سودمندی
application programming	برنامه نویسی کاربردی
application program	برنامه کاربردی
application study	بررسی امکان کاربرد اقلام جدید اماد
nontransactional application	برنامه کاربردی غیر ثبت وضبطی
application oriented	کاربرد گرا
application study	بررسی پذیرش اماد
application package	بسته کاربردی
application software	نرم افزار کاربردی
field of application	میدان کاربرد
application programmer	برنامه نویس کاربردی
standby application	کاربرد جانشین
outward application	استعمال برونی یا خارجی
application programs	برنامههای کاربردی
application of load	فرود بار کاربرد نیرو
transactional application	برنامه کاربردی ثبت و ضبط
vertical application	برنامه کاربردی عمودی
application heap	حافظه پایه
application of a force	کاربرد نیرو
credit application	تقاضای گشایش اعتبار
application form	برگ درخواست
application of a force	فرود نیرو
application of fire	اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
application of load	کاربرد بار
microcompouter application	کابردهای ریزکامپیوتر
application for loan	تقاضای وام
brush application	رنگزنی با قلم مو
written application	تقاضانامه
application heap	پشته کاربردی
compressive load application	بار فشاری
client based application	برنامه کاربردی ایستگاه پردازشگر
point of application of a force	نقطه فرود نیرو
to reject [refuse] an application	درخواست نامه ای را رد کردن
FI'll in the job application form.	این برگ درخواست کاررا پرکنید
to make an application [to apply]	درخواست کردن
application of low to instances	تطبیق قانون با موارد
application oriented language	زبان کاربردی
systems application architecture	معماری کاربردی سیستم ها
server based application	برنامه کاربرد شبکه
application program interface	میانجی یا رابط برنامه کاربردی
The law prescribes a prison sentence of at least five years for such an offence.	قانون کم کمش پنج سال حکم زندان برای چنین جرمی تجویزمی کند.
subsequent filing [application, documents]	ادا کردن پس از ارائه درخواست نامه
mail application programming interface	که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را بیان می کنند
mail application programming interface	مجموعه استانداردها