English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
area of military significant fallout منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
Other Matches
military area حوزه جغرافیایی نظامی
military area منطقه نظامی
fallout ریزه پرتوزا
fallout ریزش
fallout گرد و غبار اتمی
fallout ریزش اتمی
fallout خرابی مولفههای الکترونیکی که به هنگام کنترل کیفی یک قطعه جدید از تجهیزات به وقوع می پیوندد
atomic fallout ریزه پرتوزا
radioactive fallout ریزه پرتوزا
fallout pattern نمونه ریزش اتمی
fallout prediction محاسبه میزان ریزش اتمی پیش بینی ریزش
fallout pattern شکل ریزش
fallout contours خطوط میزان منحنی تشعشع اتمی یا نشان دهنده شدت تشعشع اتمی
fallout wind vector plot طرح یا چارت نمایش سمت باد ریزش اتمی
significant عمده
more significant اهم
significant مهم
significant پر معنی
significant یاتی درباره یک موضوع بیان میکند , با انتساب مقدار به هر یک
significant آنچه معنای مخصوصی دارد
most significant پراهمیت ترین
significant معنی دار
least significant کم اهمیت ترین
significant قابل توجه حاکی از
most significant bit بیتی در کلمه که نشان دهنده بزرگترین مقدار یا وزن است .
most significant digit با اهمیت ترین رقم
most significant digit رقم سمت چپ عدد که ارزش بیشتر را در پایه دارد.
most significant character رقم سمت چپ عدد که ارزش بیشتر را در پایه دارد.
most significant bit با ارزش ترین بیت
most significant bit با اهمیت ترین بیت
most significant digit با ارزش ترین رقم
significant effect اثر معنی دار
least significant bit رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد.
significant figure رقم با معنی
least significant bit کم اهمیت ترین بیت
significant effect اثر مهم
significant digits ارقام معنی دار
significant digit رقم معنی دار
significant difference تفاوت معنادار
least significant digit مشابه 5781
least significant digit رقم با کمترین ارزش
least significant digit کم اهمیت ترین رقم
She gave me a significant ( knowing ) look . نگاه پر معنی یی به من کرد
The matter assumed significant proportions. دامنه کار با لاگرفت
military ارتشی
military مربوط به نظام
military نظام
military سربازی
military نظامی
military جنگی ارتش
by military force با نیروی نظامی
politico military عملیات سیاسی نظامی
politico military امور سیاسی نظامی
military resources منابع نظامی
military specifications کدتخصصی نظامی
military training اموزش نظامی
military services قسمتهای نظامی
military services نیروهای نظامی وابسته به نیروهای مسلح
military specifications خصوصیات نظامی
military crest خط الراس نظامی
counter military ضد عملیات نظامی
military spending مخارج نظامی
military impedimenta شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
counter military مقابله باعملیات نظامی
military training تعلیم نظامی
military testament وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
the military profession کار نظامی
military testament وصیتنامه نظامی
military symbols علایم قراردادی نظامی
military strategy فنون سوق الجیشی نظامی
military strategy استراتژی نظامی
the military profession کار نظام
military tribunal دادگاه نظامی
military comission کمیسیون نظامی
military convention اتحاد نظامی
military court دادگاه نظامی
military courtesy اداب معاشرت نظامی
military courtesy رفتارو اداب نظامی
military body هیئت نظامی
military courtesy احترامات نظامی
military courtesy شئونات نظامی
military comission هیئت نظامی
military college دانشکده افسری
military clock ساعت یا وقت نظامی
military adviser مستشار نظامی
military advisor مستشار نظامی
military assistance کمک نظامی
military attache وابسته نظامی
military body هیئت رئیسه نظامی
military channel سلسله مراتب نظامی
military channel چانل نظامی مجرای نظامی
military doctorine دکترین نظامی
military doctorine مقررات نظامی
military expenditure مخارج نظامی
military intervention مداخله نظامی
military justice دادسرای نظامی
military justice دادرسی نظامی
military justice قوانین جزایی ارتش
military occupation اشغال نظامی یک منطقه
military platform سکوی نظامی
military posture ارایش نظامی
military posture وضعیت نظامی
military intelligence اطلاعات نظامی
military grid شبکه نظامی
military government دولت نظامی
military funds اعتبار نظامی
military funds بودجه نظامی
military government حکومت نظامی فرمانداری نظامی
military government حکومت نظامی
military governor فرمانداری نظامی
military governor حاکم نظامی
military grid شبکه مختصات نظامی
military psychology روانشناسی نظامی
military communica ارتباطاتنظامی
military service نظام وفیفه
military campaign لشکرکشی [ارتش]
military service خدمت نظامی
military service خدمت نظام وفیفه
military service خدمت زیر پرچم
military police دژبان
to enter the military داخل نظام شدن
military device اسباب ارتشی
A military band. دسته موزیک نظامی
Military operations. عملیات نظامی
civil military relations روابط بین نظامیان وغیرنظامیان روابط نظامیان با مردم کشورهای دیگر
civil military action عملیات کمک رسانی به مردم توسط ارتش
foreign military sales فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
military pay order جدول تغییرات حقوقی پرسنل
civil military action عملیات مردم یاری
desert from military service فراری از خدمت نظام
military occupational speciality کد تخصصی نظامی
liable to military service مشمول خدمت وفیفه
military occupational speciality تخصص شغلی نظامی
military pay order لیست حقوقی پرسنل
military planning process مراحل طرح ریزی نظامی
males of military age مردان در سن سربازی
liability to military service مشمولیت برای خدمت نظام وفیفه
Military aid with no strings attached . کمکهای نظامی بدون قید وشرط
military assistance advisory group (maag هیئت مستشاری نظامی
area مساحت
no-go area منطقهممنوعه
area رشته [دانشی]
area شاخه [دانشی]
I know the area more or less . کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
area اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری
area پهنه
area مساحت سطح
area فضا
area ناحیه
area حوزه
area منطقه
area سطح
area عرصه
area سطح مقطع
area محوطه
area قلمرو
area بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
area بخشی از حافظه اصلی که داده ها را از فضای ذخیره سازی در خود نگهداری میکند تا پردازش شوند
area پهنک
area ناحیه از صفحه نمایش که حروف قابل نمایش اند
area دستورالعمل پر کردن یک ناحیه از صفحه یا یک الگوی بسته با یک رنگ یا الگو
area گرافی خط ی که در آن فضای پایین خط با یک الگو یا رنگی پر شده است
area جستجو برای داده خاص در بخشی از حافظه یا فایلها
marketing area منطقه توزیع کالا
pressed area ناحیهفشردهشده
winding area سطح سیم پیچی
working area محوطهاستخراج
threshing area محلکوبیدن
rest area منطقهاستراحت
lodgment area منطقه استراحت یا فرود در سر پل
safety area مهرهایپشتدست
longtour area منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
magazine area محل نگهداری مواد منفجره یامهمات
grey area جنبهگنگقضیهای
service area منطقه سرویس
girthed area سطح جانبی [ریاضی]
area of a triangle مساحت مثلث
area of a circle مساحت صفحه [قرص شکل] [ریاضی]
lodgment area منطقه استقرار
area of a disc مساحت صفحه [قرص شکل] [ریاضی]
area of a circle مساحت دایره [ریاضی]
area of a disc مساحت دایره [ریاضی]
holding area منطقه توقف موقت [هوا فضا] [هوانوردی ]
area under cultivation سطح زیر کشت
dry area [شکاف گود بین دیوار زیر زمین]
restricted area منطقه منع عبور ومرور
precipitation area منطقهبارش
run up area منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
seepage area منطقه نفوذ
seepage area منطقه تراوش
service area برد فرستنده
vulnerable area منطقه اسیب پذیر
vital area منطقه حیاتی پدافند هوایی
vital area منطقه حیاتی
service area منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
seepage area حوزه تراوش
sectional area سطح مقطع
vulnerable area منطقه اسیب پذیری هدف
safe area منطقه امن
safe area منطقه بی خطر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com