English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 157 (8 milliseconds)
English Persian
army helicopter هلیکوپتر ارتشی [نظامی] [حمل و نقل هوایی]
army helicopter چرخبال ارتشی [نظامی] [حمل و نقل هوایی]
Other Matches
helicopter چرخش در هوا
helicopter هلیکوپتر
helicopter chopper :syn
compound helicopter هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
helicopter pilot خلبان هلیکوپتر [شغل] [حمل و نقل هوایی]
helicopter gunship هلیکوپترمسلح
scout helicopter هلی کوپتر شناسایی یا گشتی
lift helicopter هلی کوپترحمل و نقل
helicopter wave گروه پرواز هلیکوپترها برای یک عملیات
attack helicopter هلیکوپتر تک ور
helicopter wave موج هلیکوپترها
helicopter team تیم سوار بر هلی کوپتر
lift helicopter هلی کوپتر باری
helicopter lane کریدور پرواز هلیکوپتر کریدور ازاد عبور هلیکوپترها
helicopter hangar آشیانههلیکوپتر
helicopter carrier ناو هلیکوپتر بر
attack helicopter هلیکوپتر تک
compound helicopter هلی کوپتر مرکب
helicopter pilot خلبان چرخبال [شغل] [حمل و نقل هوایی]
armed helicopter هلی کوپتر مسلح
armed helicopter هلی کوپترتوپدار
helicopter breakup point نقطه رهایی هلیکوپترها ازستون
helicopter rescue strop کمربند نجات هلیکوپتر
helicopter rescue net تور نجات هلیکوپتر
drone antisubmarine helicopter هلی کوپتر بی خلبان ضدزیردریایی
helicopter flight deck عرشهپروازهلیکوپتر
helicopter double rescue harness کمربند نجات دو نفره هلیکوپتر
army ارتش نیروی زمینی
army صف
the a of the army پیشرفت ارتش
army دسته
army سپاه گروه
army لشگر
army ارتش
army جیش
army نیرو زمینی
army جمعیت
army staff ستاد نظامی
army stores فروشگاه ارتش
army terminals باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
army of occupation نیروی اشغال کننده
field army ارتش
field army ارتش رزمی
army troops یکانهای رده ارتش
department of the army وزارت نیروی زمینی
army troops عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
field army ارتش صحرایی
regular army ارتش منظم
theater army ارتش مستقر در صحنه عملیات
theater army نیروی زمینی صحنه عملیات
to lead an army لشکر کشیدن
to outflank an army گرد سپاهی گشتن و از پهلوبدان تاخت کردن
Territorial Army ارتشتحتآموزشبریتانیا
right wing of army پهلوی راست میمنه
to serve in the army درارتش خدمت کردن
conscript army ارتش سربازان وفیفه
the red army ارتش سرخ
the main army بخش عمده ارتش
regular army ارتش کادر ثابت
regular army ارتش دائمی
right wing of army جناح یمین
to join the army به سربازی رفتن
secretary of the army وزیر نیروی زمینی
standing army ارتش دائمی
standing army ارتش منظم
standing army ارتش کادر ثابت
the losses of the army تلفات ارتش
army staff ستادارتش
army depot امادگاه نیروی زمینی
army corpa ستون
army commander فرمانده ارتش
army of observation عده دیدبانی
army of occupation نیروهای اشغالی
army of occupation نیروی اشغالگر
army of occupation ارتش فاتح ارتش اشغالگر
army base پادگان نیروی زمینی
army base پایگاه نیروی زمینی
army commander فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
army forces نیروهای زمینی
army forces نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
army group گروه ارتش
army corps سپاههای نیروی زمینی
army corps سپاههای ارتش
army in the field ارتش مستقر در صحنه عملیات
army in the field نیروی زمینی درصحنه عملیات
army corpa سپاه
army aviator خلبان هوانیروز نیروزفر
army aviator خلبان نیروی زمینی
army staff ستاد نیروی زمینی
army artillery توپخانه نیروی زمینی
army reserve احتیاط نیروی زمینی
army reserve قسمت احتیاط نیروی زمینی
army artillery توپخانه ارتش
army regulation نظام نامه ارتشی
army aircraft هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Salvation Army تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
active army ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
active army ارتش کادر
army regulation مقررات ارتشی
army attache وابسته زمینی
army aviation هواپیمای نیروی زمینی هوانیروز
army attache وابسته نظامی
army alpha test ازمون الفای ارتش
army deposit fund سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
the army lost heavily ارتش تلفات سنگین داد
army deposit fund پس انداز انفرادی افراد
To what do you attributeThe failure of the army? شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
The army had to retreat from the battlefield. ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
to discharge someone without honor [from the army] اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
army assault team تیم هجومی نیروی زمینی
army beta test ازمون بتای ارتش
women's army corps قسمت زنان ارتش
Swiss army knife دستهچاقوسوئیسی
women's army corps ارتش زنان
army general staff ستاد عمومی ارتش
army personnel system سیستم عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army post office پستخانه نیروی زمینی
army post office شعبه پستی نیروی زمینی
army postal clerk متصدی پست ارتشی
army program memorandum لایحه برنامههای نیروی زمینی
army program memorandum لایحه برنامههای ارتشی
combined arms army ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
combined arms army ارتش مرکب
chief army censor افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
assistant secretary of the army معاون وزیر نیروی زمینی
army training test راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
army training program برنامه اموزش نظامی
army training program برنامه اموزش نیروی زمینی
army reserve command فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
army service area منطقه سرویس نیروی زمینی
army standard score نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
army personnel center مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
army general staff ستادنیروی زمینی
left wing of army جناح یسار
reserve army of unemployed ارتش ذخیره بیکاران
reserve army of unemployed سپاه ذخیره بیکاران
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
army management structure سازمان مدیریت نیروی زمینی
army material command فرماندهی اماد نیروی زمینی
army material program برنامه تهیه اماد نیروی زمینی
army service area منطقه عقب ارتش
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
army national guard گارد ملی وابسته به نیروی زمینی
industrial reserve army ارتش ذخیره صنعتی
left wing of army پهلوی چپ میسره
army genetal classification test ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
army classification battery test ازمون کارایی پرسنلی ازمون قابلیت انفرادی
army airdefense command post پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
army training and evaluation program برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
air force personnel with the army پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
army class manager activity سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
army ready material program برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com