English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
army reserve command فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
Other Matches
army reserve قسمت احتیاط نیروی زمینی
army reserve احتیاط نیروی زمینی
industrial reserve army ارتش ذخیره صنعتی
reserve army of unemployed ارتش ذخیره بیکاران
reserve army of unemployed سپاه ذخیره بیکاران
army material command فرماندهی اماد نیروی زمینی
army airdefense command post پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
reserve ذخیره کردن
reserve اندوخته
reserve عضو علی البدل
reserve احتیاط
reserve مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserve قید شرط
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
to have something in reserve چیزی درچنته داشتن
under reserve تحت تضمین
with reserve بقید احتیاط
reserve ذخیره کردن اختصاص دادن
reserve نگهداشتن
reserve رزرو کردن
reserve نگه داشتن اختصاص دادن
I'd like to reserve ... می خواهم یک ... رزرو کنم؟
reserve پس نهاد
reserve کتمان حقیقت
reserve کنار گذاشتن
reserve پس نهاد کردن
reserve مدارا
reserve اندوختن اندوخته
reserve ذخیره
reserve احتیاط یدکی
reserve توداربودن
reserve از پیش حفظ کردن
reserve echelon رده احتیاط
reserve factor نسبت استحکام واقعی یک سازه به کمترین استحکام لازم برای شرایط موردنظر
reserve force نیروی احتیاط
battle reserve ذخیره جنگی
reserve curreny پول ذخیره
reserve curreny ارز ذخیره
reserve components قسمتهای احتیاط ارتش
reserve center مرکز اموزش احتیاط
reserve center مرکز احتیاط
reserve fund سرمایه احتیاطی
reserve fund وجوه ذخیره
reserve fund وجوه اندوخته
reserve price قیمت نهایی بهای قطعی
reserve price بهای قطعی
reserve price اخرین بها
reserve on board مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
reserve officer افسر احتیاط
reserve officer افسر وفیفه
reserve mobilization بسیج نیروهای احتیاط
reserve mobilization بسیج احتیاطها
battle reserve احتیاط جنگی
reserve buoyancy جرم اضافی برای غوطه ورساختن کامل شناورها یابدنه هواپیمای دریایی
nature reserve اندوختگاه طبیعی
national reserve پاستگاه ملی
equipment reserve ذخیره تجهیزاتی
floating reserve نیروی ذخیره احتیاط متحرک
general reserve احتیاط عمومی
gold reserve اندوخته طلا
liability reserve ذخیره بدهیها
mobile reserve احتیاط متحرک
national reserve اندوختگاه ملی
nature reserve اندوختگاه نیادی
central reserve سکوی میانی
operational reserve احتیاط عملیاتی
reserve buoyancy حجم بالاتر از خط ابخور ناو
capital reserve ذخیره سرمایه
capital reserve اندوخته سرمایه
central reserve سکوی وسط
reserve accumulator انباره کمکی
reflex reserve پس مانده بازتاب
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
payment under reserve پرداخت تحت تضمین
operational reserve ذخیره عملیاتی
floating reserve احتیاط سیال
reserve price قیمت پایه در حراج
reserve requirement مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
Could you reserve a room for me? آیا میتوانید اتاقی برای من رزرو کنید؟
reserve price قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
tactical reserve نیروهای احتیاط تاکتیکی
tactical reserve احتیاط تاکتیکی
stone reserve ذخیره سنگ
paper in reserve کاغذذخیرهای
reserve parachute چترذخیرهای
I'd like to reserve a table for 5. میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
reserve requirements ذخائر مورد نیاز
reserve stock اماد ذخیره
reserve stock موجودی ذخیره
rolling reserve امادذخیره دم دست وهمیشه حاضر در پای کار
rolling reserve اماد ذخیره غلطان
federal reserve system سیستمی که به موجب ان
fractional reserve banking بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
federal reserve system نظام فدرال رزرو
fractional reserve banking روش مبتنی بر ذخیره جبران کسری در امریکا در ازای هرصد دلاری که مشتریان دربانک می گذارد
federal reserve system سیستم ذخیره فدرال
federal reserve system ایالات متحده علیرغم تقسیم به ایالات مختلف دارای پشتوانه ارزی واحد است
auction sale without reserve فروش به وسیله حراج بدون ذکر قیمت پایه
fuel reserve tank مخزن ذخیره سوخت
federal reserve bank بانک فدرال رزرو
strict nature reserve اندوختگاه طبیعی بازداشته
army جمعیت
army سپاه گروه
army لشگر
army ارتش
army دسته
army جیش
army نیرو زمینی
the a of the army پیشرفت ارتش
army صف
army ارتش نیروی زمینی
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
field army ارتش صحرایی
field army ارتش رزمی
department of the army وزارت نیروی زمینی
army helicopter چرخبال ارتشی [نظامی] [حمل و نقل هوایی]
to join the army به سربازی رفتن
army helicopter هلیکوپتر ارتشی [نظامی] [حمل و نقل هوایی]
conscript army ارتش سربازان وفیفه
army commander فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
field army ارتش
theater army ارتش مستقر در صحنه عملیات
the red army ارتش سرخ
the main army بخش عمده ارتش
the losses of the army تلفات ارتش
standing army ارتش کادر ثابت
standing army ارتش منظم
secretary of the army وزیر نیروی زمینی
right wing of army پهلوی راست میمنه
theater army نیروی زمینی صحنه عملیات
to lead an army لشکر کشیدن
to outflank an army گرد سپاهی گشتن و از پهلوبدان تاخت کردن
to serve in the army درارتش خدمت کردن
regular army ارتش دائمی
Territorial Army ارتشتحتآموزشبریتانیا
standing army ارتش دائمی
regular army ارتش منظم
regular army ارتش کادر ثابت
right wing of army جناح یمین
army of occupation ارتش فاتح ارتش اشغالگر
army corpa سپاه
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
army commander فرمانده ارتش
army base پادگان نیروی زمینی
army base پایگاه نیروی زمینی
army aviator خلبان هوانیروز نیروزفر
army aviator خلبان نیروی زمینی
army aviation هواپیمای نیروی زمینی هوانیروز
army attache وابسته زمینی
army attache وابسته نظامی
army artillery توپخانه نیروی زمینی
army aircraft هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
active army ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
active army ارتش کادر
army corpa ستون
army corps سپاههای ارتش
army corps سپاههای نیروی زمینی
army of occupation نیروی اشغال کننده
army artillery توپخانه ارتش
army of occupation نیروهای اشغالی
army regulation نظام نامه ارتشی
army regulation مقررات ارتشی
army staff ستاد نیروی زمینی
army staff ستادارتش
army of occupation نیروی اشغالگر
army in the field ارتش مستقر در صحنه عملیات
army group گروه ارتش
army staff ستاد نظامی
army forces نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
army forces نیروهای زمینی
army depot امادگاه نیروی زمینی
Salvation Army تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
army stores فروشگاه ارتش
army terminals باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
army of observation عده دیدبانی
army in the field نیروی زمینی درصحنه عملیات
army troops عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
army troops یکانهای رده ارتش
army material program برنامه تهیه اماد نیروی زمینی
army management structure سازمان مدیریت نیروی زمینی
army training test راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
army training program برنامه اموزش نظامی
army training program برنامه اموزش نیروی زمینی
army general staff ستادنیروی زمینی
army general staff ستاد عمومی ارتش
army deposit fund پس انداز انفرادی افراد
army deposit fund سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
chief army censor افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
army national guard گارد ملی وابسته به نیروی زمینی
army service area منطقه عقب ارتش
assistant secretary of the army معاون وزیر نیروی زمینی
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
left wing of army پهلوی چپ میسره
army personnel center مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army personnel system سیستم عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army post office پستخانه نیروی زمینی
army post office شعبه پستی نیروی زمینی
army postal clerk متصدی پست ارتشی
to discharge someone without honor [from the army] اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
army program memorandum لایحه برنامههای نیروی زمینی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com