Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (9 milliseconds)
English	Persian
army training program	برنامه اموزش نیروی زمینی
army training program	برنامه اموزش نظامی
Search result with all words
army training and evaluation program	برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
Other Matches
army training test	راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
training program	برنامه اموزش
army program memorandum	لایحه برنامههای نیروی زمینی
army program memorandum	لایحه برنامههای ارتشی
army material program	برنامه تهیه اماد نیروی زمینی
army ready material program	برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
training	تعلیم و تمرین
training	کاراموزی
training	ورزش کاراموزی
training	تعلیم
training	اموزش
training	پرورش
training	اموزش دادن
training	آموزش عملی
training school	اموزشگاه حرفهای
unit training	اموزش یکانی
assertive training	جرات اموزی
unit training	اموزش یکان
voluntary training	اموزش داوطلبانه
training set	ستلباسبچهگانه
weight training	بدن سازی
toilet-training	از قنداق درآوردن
training facilities	محلهای اموزشی
training cycle	مرحله اموزش
training distance	مسافت تمرین
training facilities	تاسیسات اموزشی
training school	کاراموزگاه
training publication	نشریات اموزشی
training ship	کشتی اموزشی
training manual	راهنمای اموزشی
training gear	گردونه در سمت
training table	میز ناهارخوری در اردو
training time	زمان تمرین
training publication	مدارک اموزشی
training track	مسیر تمرینی مسابقه اسبدوانی
transfer of training	انتقال اموزش
training cycle	سیکل اموزشی
toilet training	اموزش اداب توالت رفتن
concurrent training	اموزش همزمان
reconditioning training	اموزش تجدید مهارت اموزش توجیهی
preservice training	کاراموزی پیش از خدمت
on the job training	اموزش ضمن کار
deputy for training	معاونت اموزشی
omission training	حذف اموزی
military training	تعلیم نظامی
military training	اموزش نظامی
escape training	گریزاموزی
manual training	دوره اموزش هنرهای دستی
job training	اموزش شغلی
integrated training	اموزش توام
in serving training	اموزش ضمن خدمت
in house training	برنامهای برای اموزش افراددر سازمانی که در ان کارمی کنند
reward training	اموزش با پاداش
training center	مرکز اموزش
circuit training	تمرین دایرهای
training circular	نشریه اموزش
training camp	اردوی امادگی
training bill	برنامه اموزشی
training aid	وسیله کمک اموزشی
avoidancae training	اجتناب اموزی
basic training	تعلیمات ابتدایی
basic training	اموزش مقدماتی
bowel training	اموزش دفع
training college	دانشسرا
teacher training	تربیت معلم
character training	پرورش منش
sensitivity training	حساسیت اموزی
scout training	پیشاهنگی
circuit training	انجام تمرینهای مختلف ورنه برداری
training wall	دیواره راهنما
training suit	لباسورزشی
training locations	مکانهای آموزشی
on-the-job training	آموزش ضمن خدمت
armory training	اموزش جنگ افزارداری اموزش اسلحه سازی
potty-training	تعلیمدادنبچهبهرفتنبهدستشوئیوکنترلادرارومدفوع
annual training	اموزش سالیانه
personnel training	اموزش کارکنان
to undergo training	در یک دوره آموزشی شرکت کردن
advance individual training	آموزش تکمیلی انفرادی
rehabilitation training center	مرکز اموزش بازاموزی زندانیان جنگی دشمن
computer based training	تربیت مبتنی بر کامپیوتر
advanced individual training	اموزش تکمیلی انفرادی
advanced unit training	اموزش تکمیلی واحد اموزش تکمیلی یکان
graphical training aids	چارت
sensitivity training group	گروه حساسیت اموزی
code training set	دستگاه اموزش مرس
athletic training room	اطاق پزشکی- ورزشی
mobile training team	تیم اموزشی سیار
active duty for training	اموزش زیر پرچم
basic unit training	اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد
graphic training aid	چارت اموزشی
disciplinary training center	مرکز اموزش زندانیان نظامی
basic combat training	اموزش رزم مقدماتی
graphical training aids	چارت اموزشی
graphic training aid	پوسترهای اموزشی
disciplinary training center	دارالتادیب
army	ارتش
army	صف
army	ارتش نیروی زمینی
army	لشگر
the a of the army	پیشرفت ارتش
army	دسته
army	جیش
army	سپاه گروه
army	جمعیت
army	نیرو زمینی
Training makes the memory absorb more.	آموزش [ورزش حافظه] باعث می شود که حافظه بیشترجذب کند.
army helicopter	چرخبال ارتشی [نظامی] [حمل و نقل هوایی]
the main army	بخش عمده ارتش
department of the army	وزارت نیروی زمینی
field army	ارتش صحرایی
army in the field	ارتش مستقر در صحنه عملیات
the red army	ارتش سرخ
theater army	ارتش مستقر در صحنه عملیات
field army	ارتش رزمی
field army	ارتش
army troops	عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
the losses of the army	تلفات ارتش
to join the army	به سربازی رفتن
conscript army	ارتش سربازان وفیفه
secretary of the army	وزیر نیروی زمینی
Salvation Army	تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
right wing of army	پهلوی راست میمنه
standing army	ارتش دائمی
standing army	ارتش منظم
right wing of army	جناح یمین
standing army	ارتش کادر ثابت
regular army	ارتش کادر ثابت
regular army	ارتش منظم
army helicopter	هلیکوپتر ارتشی [نظامی] [حمل و نقل هوایی]
regular army	ارتش دائمی
army commander	فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
army aviator	خلبان نیروی زمینی
army attache	وابسته زمینی
army attache	وابسته نظامی
army of observation	عده دیدبانی
army of occupation	نیروهای اشغالی
army of occupation	نیروی اشغال کننده
army of occupation	نیروی اشغالگر
army of occupation	ارتش فاتح ارتش اشغالگر
army artillery	توپخانه نیروی زمینی
army artillery	توپخانه ارتش
army aviator	خلبان هوانیروز نیروزفر
army in the field	نیروی زمینی درصحنه عملیات
army group	گروه ارتش
army component	نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
army corpa	ستون
army corps	سپاههای ارتش
army corps	سپاههای نیروی زمینی
army base	پادگان نیروی زمینی
army depot	امادگاه نیروی زمینی
army forces	نیروهای زمینی
army forces	نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
army commander	فرمانده ارتش
army base	پایگاه نیروی زمینی
Territorial Army	ارتشتحتآموزشبریتانیا
army stores	فروشگاه ارتش
army staff	ستاد نیروی زمینی
army staff	ستادارتش
active army	ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
army staff	ستاد نظامی
army terminals	باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
to serve in the army	درارتش خدمت کردن
army troops	یکانهای رده ارتش
army corpa	سپاه
army reserve	قسمت احتیاط نیروی زمینی
active army	ارتش کادر
theater army	نیروی زمینی صحنه عملیات
army aviation	هواپیمای نیروی زمینی هوانیروز
army reserve	احتیاط نیروی زمینی
army regulation	مقررات ارتشی
to outflank an army	گرد سپاهی گشتن و از پهلوبدان تاخت کردن
army aircraft	هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
army regulation	نظام نامه ارتشی
to lead an army	لشکر کشیدن
Regular training strengthens the heart and lungs.	ورزش به طور منظم قلب و ریه ها را تقویت میکند.
As part of my training, I spent a year abroad.	درجریان کارآموزیم یکسال را در خارج گذراندم.
Swiss army knife	دستهچاقوسوئیسی
industrial reserve army	ارتش ذخیره صنعتی
the army lost heavily	ارتش تلفات سنگین داد
left wing of army	جناح یسار
reserve army of unemployed	سپاه ذخیره بیکاران
After his discharge from the army, he came to Tehran .	پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
to discharge someone without honor [from the army]	اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
To what do you attributeThe failure of the army?	شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
army assault team	تیم هجومی نیروی زمینی
reserve army of unemployed	ارتش ذخیره بیکاران
The army had to retreat from the battlefield.	ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
women's army corps	قسمت زنان ارتش
left wing of army	پهلوی چپ میسره
women's army corps	ارتش زنان
army alpha test	ازمون الفای ارتش
army beta test	ازمون بتای ارتش
army material command	فرماندهی اماد نیروی زمینی
army management structure	سازمان مدیریت نیروی زمینی
chief army censor	افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
army service area	منطقه سرویس نیروی زمینی
assistant secretary of the army	معاون وزیر نیروی زمینی
army landing forces	نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
army general staff	ستاد عمومی ارتش

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com