Dictiornary-Farsi | article of a building by law | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 174 (9 milliseconds)

English	Persian
article of a building by law	ائین نامه ساختمان


Other Matches

article	ماده بند
article	ماده
article	کالا
article	متاع
article	چیز
article	اسباب
article	فصل
article	مقاله
article	مقاله گفتار
article	حرف تعریف
article	بصورت مواد در اوردن
article	تفریح کردن
article	شیئی
article	ماده قانون
article	پیامی در یک گروه خبری
article	شرط
what is the p of this article	قیمت این کالا چند است
the d. article	حرف تعریف
that article is not g.	این کالابدل است
city article	گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
article had two notes	داشت
article had two notes	ماده یکم دو تبصره
article of association	اساسنامه شرکت
an inspired article	مقاله القاشده
found article	شیئی گمشده
an inspired article	مقاله رسانده
article of roup	اموال مورد حراج
article of a company	اساسنامه شرکت
indefinite article	حرف نکره
replealed article	ماده منسوخه
to mark down an article	بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
leading article	سرمقاله
leading article	کالایی که ارزان می فروشندتاخریداران رابکالاهای دیگرجلب کند
definite article	حرفتعریفمعین
article of faith	اعتقاد و عقیده باطنی
punitive article	موادقانون جزا
punitive article	قوانین جزایی ارتش
offender against this article	متخلفین از این ماده
found article	لقطه
lost article	لقطه
lost article	شیئی گمشده
i write an article	مقالهای مینویسم
I assume that you did read this article.	من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
compression molded article	بخش پرسی
I premise that you did read this article.	من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
building	ساختمان
building	بنا
building	عمارت دیسمان
containment building	ساختمانمحدودشده
administrative building	ساختماناداری
building block	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
reactor building	ساختمانرآکتور
service building	ساختمانسرویس
slab building	ساختلوح
turbine building	ساختمانتوربین
office building	ساختمان اداری
building block	بنا کنده
building society	شرکتوام دهندهمسکن
building block	کنده ساخت
tower building	ساختمان برجی
to plan a building	عمارتی راطرح ریزی کردن
public building	بنای همگانی
body building	پرورش اندام
body building	ورزش زیبایی اندام
ship building	کشتی سازی
site building	زمین زیربنا
site building	زمین ساختمانی
situation of a building	موقعیت ساختمان
situation of a building	وضع قرارگرفتن بنا
building blocks	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
building blocks	بنا کنده
the interior of a building	اندرون عمارت
to found a building	ساختمانی بینادکردن
to found a building	عمارتی برپاکردن
building blocks	کنده ساخت
to plan a building	نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
sick building	اشارهبهساختمانهایمدرن
They bombarded the building.	ساختمان رابه توپ بستند
The building is in ruins .	ساختمان خراب است
to break into a building	با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
building contractor	پیمانکار ساختمان [اقتصاد]
building line	خط کناری ساختمان
Industrialized building	[تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
intelligent building	[ساختمانی با سرویس هوشمند]
to tear down a building	خراب کردن ساختمانی
to pull down a building	خراب کردن ساختمانی
to demolish a building	خراب کردن ساختمانی
to tear down a building	متلاشی کردن ساختمانی
to pull down a building	متلاشی کردن ساختمانی
to demolish a building	متلاشی کردن ساختمانی
body building	بدنسازی
apartment building	ساختمان اپارتمانی
building machinery	ماشین الات ساختمانی
building material	مصالح ساختمان
building material	مصالح ساختمانی
administration building	ساختمان اداری
building official	بازرسان ساختمان
building owner	صاحب کار
building permit	پروانه ساختمان
building plant	وسایل ساختمان
building sand	خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
building system	سیستم ساختمان
building system	اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
building operations	عملیات ساختمانی
building unit	واحد ساختمانی
building unit	جزء ساختمانی بخشی از یک ساختمان
building log	چوب گرد ساختمان
building line	بر ساختمان
building line	بر ساختمانی
administration building	قسمت اداری
road building	جاده سازی
bridge building	پل سازی
building component	اجزای ساختمان
building connection	انشعاب ساختمان
building construction	معماری
building construction	روسازی
building costs	هزینههای ساختمان
building craftsman	کارگر ماهر ساختمانی
building enterprise	مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
building inspectorate	دفتر نقشه کشی
building limes	اهک ساختمانی
building line	امتداد
building line	راسته
building up alloy	الیاژ مخصوص روکش کاری
building up of generator	پیش تحریک مولد
building sites	کارگاه ساختمانی
exhibition building	ساختمان نمایشگاه
building site	عرصه
building site	کارگاه ساختمانی
body-building	بدنسازی
body-building	پرورش اندام
framed building	ساختمان تیر پایهای
height of building	بلندی ساختمان
home building	ساختمان مسکونی
house building	ساختمان مسکونی
body-building	ورزش زیبایی اندام
industrial building	ساختمان صنعتی
machine building	ماشین سازی
main building	ساختمان اصلی
commercial building	تیمچه
building work	کار ساختمانی
capital building	سرمایه سازی
nest building	لانه سازی
to shift to the new building	اسباب کشی کردن
gigantic building	ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
industrial building	بنای صنعتی
building sites	عرصه
commercial building	سرای
commercial building	تیم
model building	الگوسازی
elvis has left the building <idiom>	[نمایش به اتمام رسیده]
building block principle	طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
building material dealer	فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
road building machine	ماشین جاده سازی
power house building	ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
machine building industry	صنعت ماشین سازی
elvis has left the building <idiom>	[تمام شده است]
local building inspector	پلیس ساختمان
road building slag	شلاکه جاده سازی
building trade joinery	نجاری ساختمان
A multi-storey building.	ساختمان چندین طبقه
building trade worker	تعمیرکار ساختمان
building steel lathing	اسکلت فلزی ساختمان
basic building materials	مواداولیهساختمان
word building test	ازمون واژه سازی
a building of small scale	عمارت کوچک
building steel lathing	بافت ساختمان فولادی
In appiarance it is a strong building.	بظاهر ساختمان محکمی است
To make a forcible entry into a building.	بزور وارد ساختمانی شدن
bed building stage of river	تراز سطح متوسط اب رودخانه
his equitable savings and loan building	[پس انداز عادلانه و ساختمان وام
to burgle [British E] / burglarize [American E] a building.	با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor.	ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است

article of a building by law

ائین نامه ساختمان