Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 85 (6 milliseconds)
English
Persian
articulated vehicle
وسیله نقلیه مفصلی
Other Matches
articulated
بند بند
articulated
مفصلی
articulated jack
جک مفصلی
articulated mannequin
مجسمهچوبلولایی
articulated lorry
کامیونمفصلی
articulated pipe
لوله تاشو
articulated rotor
روتور مفصلی
articulated shaft
محور مفصلی
articulated connecting rod
شاتون فرعی
articulated machine lamp
چراغ مطالعه با گردن تاشو
vehicle
وسیله نقلیه
vehicle
محمل
vehicle
برنده
vehicle
خودرو
vehicle
رسانگر
vehicle
برندگر
vehicle
حمل کننده
vehicle
رسانه
vehicle
حامل رسانه
vehicle
ناقل
vehicle
حامل
vehicle
وسیله حمل
truck vehicle
خودرو نظامی
tracked vehicle
وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش
tank vehicle
خودرو تانکرسوخت
tank vehicle
خودرو تانکر
space vehicle
وسیله نقلیه فضایی
space vehicle
فضا پیما
refrigerator vehicle
وسیله نقلیه یخچال دار
reentry vehicle
مدول یا قسمتی از سفینه فضایی که مجددا بایستی ازجو عبور کند تا به زمین برسد
re entry vehicle
نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
to p a vehicle or horse
جلو گردونه یا اسبی را نگاه داشتن
truck vehicle
کامیون
utility vehicle
وسیله نقلیه عمومی
commercial vehicle
وسیلهحملکالاومسافردر جاده
catering vehicle
وسیلهآذوقهرسان
all-terrain vehicle
وسیلهنقلیهبلند
vehicle summary
فهرست پیاده شدن خودروها فهرست ترتیب و مشخصات خودروهای ستون
vehicle chain
زنجیر وسیله نقلیه
vehicle cargo
بار تریلی دار
vehicle cargo
بار چرخدار
utility vehicle
وسیله نقلیه عام المنفعه
to alight from a vehicle
پیاده شدن از وسیله نقلیه ای
control vehicle
خودرونافم ستون یا نافم حرکت
airborne vehicle
وسیله انجام عملیات هوابرد
combination vehicle
خودروی بکسل کننده و بکسل شونده
combination vehicle
خودروهای مرکب
combat vehicle
خودروی رزمی
armored vehicle
زرهپوش
armored vehicle
خودروی زرهدار
armored vehicle
خودروی زرهی
aerospace vehicle
هر رسانگر کنترلی که قادر به پرواز در هوا و فضا باشد
airborne vehicle
وسیله هوابرد
amphibian vehicle
وسیله نقلیه برای خشکی و اب
control vehicle
تانک نافم حرکت
motor vehicle
وسیله نقلیه موتوری
amphibious vehicle
خودروی اب خاکی
landing vehicle
خود روشنی دار اب خاکی
motor vehicle
خودرو
motor vehicle
خودرو موتوری
passenger transfer vehicle
وسلهجابجاییمسافرین
vehicle registration office
اداره راهنمایی و رانندگی
motor vehicle passenger
سرنشین خودرو
[اتومبیل رانی]
to tow a vehicle
[to a place]
یدکی کشیدن خودرویی
[به جایی]
motor vehicle passenger
مسافر خودرو
[اتومبیل رانی]
link lift vehicle
حمل و نقل بار و پرسنل به صورت یکپارچه حمل یکپارچه
consolidated vehicle table
فهرست خودروهای محموله در کشتی
motor vehicle tax
فرمان اتومبیل
motor vehicle industry
صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
tank recovery vehicle
خودرو اخراجات تانک جرثقیل زرهی
crawl type vehicle
وسیله نقلیه نوع خزنده
road transport vehicle
کامیون
road transport vehicle
ماشین باری
rail borne vehicle
وسیله نقلیهای که روی ریل حرکت میکند
multi purpose vehicle
وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
commercial type vehicle
خودروی تجارتی خودروهای شخصی
vehicle mass ratio
نسبت جرم نهایی رسانگر بعداز تمام شدن یا قطع سوخت به جرم اولیه ان
vehicle stopping distance
مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
armored reconnaissance vehicle
خودروی شناسایی زرهی
amphibious vehicle availability table
جدول نمودار موجودی خودروهای اب خاکی
administrative wheeled vehicle fleet
کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
vehicle used for migrant-smuggling operations
خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
motor vehicle liability insurance
بیمه ماشین
[اصطلاح روزمره]
The motor vehicle is covered by theft insurance.
این خودرو برابر سرقت بیمه شده است.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com