Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 151 (8 milliseconds)
English
Persian
artillery branch
رسته توپخانه
Other Matches
artillery
توپخانه
artillery
توپ
artillery
رسته توپخانه
artillery
توپخانه صحرایی
artillery
Artill :abb
artillery ammunition
مهمات توپخانه
artillery mount
قنداق توپخانه
artillery man
توپچی
artillery group
گروه توپخانه
artillery corps
رسته توپخانه
artillery corps
قسمت توپخانه
artillery chart
طرح تیر توپخانه
artillery carriage
قنداق سلاح توپخانه
artillery carriage
قنداق توپ
artillery brigade
تیپ توپخانه
antitank artillery
توپخانه ضد تانک
artillery battalion
گردان توپخانه
armored artillery
توپخانه زرهدار
armored artillery
توپخانه زرهی
artillery annex
پیوست توپخانه
army artillery
توپخانه ارتش
army artillery
توپخانه نیروی زمینی
artillery mount
سکوی توپخانه
artillery mount
سکوی نصب
division artillery
توپخانه لشگر
heavy artillery
توپخانه سنگین
hostile artillery
توپخانه دشمن
light artillery
توپخانه سبک
medium artillery
توپخانه متوسط
field artillery
توپخانه صحرائی
pack artillery
توپخانه محمول با دواب توپخانه محمول توپخانه کوهستانی
towed artillery
توپخانه کششی
division artillery
توپخانه لشگری
corps artillery
توپخانه همراه سپاه
corps artillery
توپخانه سپاه
artillery piece
قبضه توپخانه
artillery piece
جنگ افزارتوپخانه
artillery preparation
تیر تهیه توپخانه
artillery preparation
اتش تهیه توپخانه
coastal artillery
توپخانه ساحلی
anti aircraft artillery
توپخانه پدافند هوایی
anti aircraft artillery
توپخانه ضد هوایی
air defense artillery
توپخانه پدافند هوایی
aerial field artillery
توپخانه محمول هوایی
artillery liaison officer
افسر رابط توپخانه
artillery fire plan
طرح اتش توپخانه
air defense artillery controller
مسئول کنترل عملیات توپخانه پدافند هوایی
air defense artillery fire unit
سکوی توپخانه پدافندهوایی
air defense artillery fire unit
یکان اتش توپخانه پدافندهوایی
no branch
شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
branch
در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
branch
شاخه
[دانشی]
no branch
شغل بدون رسته
branch
[تیرک گوتیک در طاق]
Y-branch
انشعابفرعی
branch
رشته
[دانشی]
branch
شاخ
branch
رسته
branch
شعبه
branch
شعبه زدن
branch
رشته
branch
فرع
branch
شعبه رشته
branch
بخش
branch
شاخه دراوردن
branch
شاخه شاخه شدن
branch
انشعاب
branch
منشعب شدن گل وبوته انداختن
branch
مشتق شدن
branch
جوانه زدن براه جدیدی رفتن
branch
تقسیم
branch
رشته ساقه
branch
شاخه
branch
یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
branch
کابلی که از یک کابل اصلی به گره می رود
branch
جدولی که نشان میدهد در برنامه با توجه به نتیجه بررسی به کجا باید جهش کرد
branch
جهش از بخشی از برنامه به بخش دیگر
branch
خط ی که یک یا چند وسیله را به شبکه اصلی وصل میکند
branch
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branch
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branch
دایره قسمت
branch duct
مجرایشاخهای
olive branch
شاخ زیتون
What is your branch of study?
رشته تحصیلیتان چیست ؟
To cut off a branch .
شاخه ای را قطع کردن
eco-branch
شعبه زیست بوم
[شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
branch lines
شاخه
air branch
قسمت امور هوایی
executive branch
officer line : syn
executive branch
فرماندهی
olive branch
اولاد
Special Branch
سازمانپلیسبریتانیا
branch clip
گوشیپزشکی
unconditional branch
انشعاب غیر شرطی
branch lines
خط فرعی
grid branch
مدار شبکه
service branch
انشعاب
root and branch
کاملا
fruit branch
شاخهمیوه
root and branch
اساسا
root and branch
ازریشه
branch line
شاخه
branch line
خط فرعی
every branch of knowledge
هرشاخه ازعلوم
air branch
قسمت هوایی رسته هوایی
branch of a company
شعبه شرکت
branch instruction
دستورالعمل انشعاب
branch head
دهانه ابگیر نهر درجه یک
branch extension
اتصال موازی فرعی
branch extension
اتصال شنت
branch exchange
رد و بدل کننده شعبهای
branch depot
امادگاه رستهای
branch cutter
شاخه بر
branch cutter
اهن دهره
branch cutout
فیوز انشعاب
branch cutoff
دیواری است که معمولا درجهت عمود بر دیوار سپری ساخته میشود
branch circuit
مدار انشعابی
branch address
نشانی انشعاب
basic branch
رسته اولیه
branch office
شعبه
condeitional branch
انشعاب شرطی
conditional branch
انشعاب شرطی
case branch
انشعاب شرطی
descending branch
شاخه نزولی مسیر گلوله
branch pipe
پنجه اگزوز
branch switch
کلید
double branch
چهارراهه
branch office
دفتر شعبه
connecting branch
اتصال یا پیوستگی
duty branch
رسته خدمتی
duty branch
رسته
branch control structure
ساختار کنترل انشعاب
foam branch pipe
لوله کف ساز
reach out with an olive branch
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch
<idiom>
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
to lop off a branch
[from a tree]
شاخه ای را
[از درختی]
بریدن
Dont break that branch off.
آن شاخه رانشکن
Remove something root and branch.
چیزی را از ریشه وبن نابود کردن
branch material curriculum
برنامه اموزش مراکزاموزش رستهای
branch material position
شغل سازمانی
branch qualified officer
افسر متخصص رستهای
lower branch of meridian
نصف النهار زیرین
upper branch of meridian
نصف النهار برین
branch return pipe
لولهبرگشتشاخهای
branch supply pipe
منبعشاخهای
branch immaterial position
شغل همه رستهای
private branch exchange
مبادله انشعاب خصوصی
to hold out the olive branch
<idiom>
[پیشنهاد آشتی کردن]
private automatic branch exchange
یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
private automatic branch exchange
رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com