Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 139 (8 milliseconds)
English
Persian
as a special exception
<adv.>
بطور استثناء
as a special exception
<adv.>
استثنأ
Search result with all words
Can I go earlier today, just as a special exception?
اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
Other Matches
An exception is ...
میان استثناء ... است.
take exception to
<idiom>
مخاف صحبت کردن
with the exception of
به استثنا به جزء
by way of exception
بطور استثناء
to take exception to anything
به چیزی اعتراض کردن
take exception to
اعتراض کردن به
exception
اعتراض
exception
استثناء
exception
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
exception
ذخیره سازی لغات و نیازها و خصوصیات مخصوص آنها برای پردازش کلمه و ترکیب تصویر
exception
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
exception
استثنا
exception
رد
de minimis exception
به خاطر جزئی بودن استثنا به حساب آمدن
exception reporting
گزارش گیری مخصوص
make an exception
استثناء قائل شدن
There's an exception to every rule.
برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
exception of judgl
ردکردن داوریا دادرس
exception handling
استثنا گردانی
exception conoition
وضعیت استثنایی
divide exception
خطای تقسیم
divide exception
استثناء تقسیم
bill of exception
اعتراض نامه
there is no exception to that rule
ان قانون استثناء ندارد
to make an exception
استثنا کردن یا قائل شدن
I take exception to the tone of your remarks.
من به لحن سخنان شما اعتراض می کنم.
They gave me permission by way of an exception ...
آنها به من استثنأ اجازه دادند ...
The exception proves the rule.
استثنا قاعده را ثابت میکند.
Excepting
[With the exception of]
two students, no one could answer the last question correctly.
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
special
<adj.>
علاوه
special
<adj.>
خاص
special
<adj.>
ویژه
special
<adj.>
اضافه
special
آنچه متفاوت یا غیر عادی است
special
سیستم برنامههای کاربردی مشخص و محدود
special
حرف غیر عادی در یک نوشتار
special
حرف چاپ اضافی که در محدوده استاندارد نوشتاری نیست
special
خاص
special
مخصوص
special
مخصوصا
special
استثنایی
special
مخصوص خاص
special
ویژه
special bastard
هر گاه پدر ومادر طفلی که حرامزاده بوده بعدا" ازدواج کنند نسب اوصحیح خواهد بود
special bastard
حرامزاده ویژه
special area
منطقه پرواز مخصوص
special ammunition
مهمات مخصوص یا ویژه
special effects
جلوههای ویژه
special effects
تروکاژ
special mark
علامتمخصوص
special agreement
قرارداد ویژه
special case
مورد ویژه
special weapons
جنگ افزارهای ویژه
special team
تیم ذخیره ها
special tribunal
دادگاه اختصاصی
special troops
یکانهای مخصوص
special troops
یکانهای مخصوصی که به لشگرمامور شده باشند
special verdict
رای هیات منصفه در حالتی که حقایق موضوع مطروحه را ان چنان که برایشان ثابت شده است اعلام و اخذ تصمیم را به دادگاه بسپارند
special verdict
تصمیم ویژه
special vertict
رایی که وقوع قضیهای راثابت میکندولی نتیجهای ازان نمیگیرد
special weapons
جنگ افزار مخصوص
special effect
جلوههایویژه
special agent
وکیل یا نماینده مقیدالوکاله
Do you have any special rates?
آیا نرخهای ارزانتر دارید؟
special delivery
پست سفارشی
extra special
فوق العاده
extra special
ویژه
extra special
مخصوص
Paste Special
درج یک شی خاص
special pleader
متخصص تهیه لوایح دفاعی
Paste Special
در یک متن
special ability
توانایی اختصاصی
special administration
اداره قسمت خاصی از ترکه
special session
نشست فوق العاده
special session
نشست ویژه
special forces
نیروهای ویژه ضد چریک
[ارتشی ]
Are there any special fares?
آیا قیمت ارزانتر هم دارید؟
a special menu
صورت غذای مخصوص
Special Branch
سازمانپلیسبریتانیا
special character
دخشه
special duty
کار ویژه
special education
اموزش و پرورش استثنایی
special forces
نیروهای مخصوص یانیروهای ویژه نیروی چریک و ضد چریک
special handling
ارسال مطبوعات واوراق چاپی بوسیله پست سریع السیر
special jury
هیئت منصفه مخصوص
special majority
اکثریت خاص
special olympics
المپیک افراد استثنایی
special operations
عملیات مخصوص یا ویژه
special passport
پاسپورت ویژه
special passport
پاسپورت مخصوص
special party
گروه ویژه
special drawing right
حق برداشت ویژه
special character
ویژه
special character
دخشه ویژه
special character
علامت ویژه کاراکتر مخصوص
special contracts
عقود معینه
special contracts
منظور عقودی هستند که نام و صیغه خاص و شرایط ویژه دارند
special corrections
تصحیحات مخصوص
special damage
خسارت مخصوص
special degration
نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
special deposits
سپردههای ویژه
special drawing right
حق برداشت مخصوص
special plea
دفاع خاص
special case
مورد خاص یااستثنایی
special symbol
نماد خاص
special symbol
نماد ویژه
special registrant
دفتر ثبت نام مخصوص
special relativity
نسبیت خصوصی
special school
اموزشگاه استثنایی
special services
خدمات مخصوص
special services
یکان خدمات مخصوص خدمات رفاهی
special session
جلسه فوق العاده
special session
جلسه مخصوص
special sheaf
مروحه مخصوص
special staff
ستاد تخصصی
special staff
ستاداختصاصی
special purpose
یک منظوره
special purpose
خاص منظوره
special property
مالکیت خاص
special purpose
تک منظوره
special pleading
علم تهیه لوایح دفاعی و طرح ریزی دفاع در محکمه
I must make a special note of that.
من باید یادداشت ویژه ای برای این مورد بکنم.
special drawing rights
این اصطلاحات شامل افزودن قدرت وام دهی صندوق وافزایش میعان پولی جهان در این زمینه بوده است
special weight race
مسابقهای که تعیین وزن اضافی ارتباطی با جدول وزن نسبت به سن ندارد
special interest group
که علاقمند به سخت افزار یا نرم افزار خاصی هستند
special drawing rights
حق برداشت ویژه
special theory of relativity
نظریه نسبیت خصوصی
special libraries association
انجمن کتابخانههای مخصوص
special acceptance of a bill of
قبولی براتی که فقط در محلی خاص قابل پرداخت است
special interest groups
گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
special interest group
گروه
special purpose computer
کامپیوتر تک منظوره کامپیوتر با منظور خاص
special purpose programming language
زبان برنامه نویسی تک منظوره
digital video special effects
نمایشمخصوصعددیعوامل
Every man is made for a special job.
<proverb>
هر کس را بهر کارى ساختند .
extra special flexible wire rope
طناب فولادی ویژه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com