English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English Persian
as green as grass <idiom> کم تجربه و ناشی
Search result with all words
grass green رنگ سبز چمنی
By the green grass . کنار چمن های سبز وخرم
Other Matches
grass چمن زار کردن
grass با علف پوشاندن
saw grass ساق تیز
grass چراندن
grass چریدن علف خوردن
grass زمین چمن
grass چمن مسیر اسبدوانی
to go to grass بچرارفتن
to go to grass زمین خوردن
grass ماری جوانا
grass چمن
grass سبزه
grass علف
grass skiing اسکی روی چمن
viper's grass بلقک
twitch grass کشش حرکت یا کشش ناگهانی
twitch grass منقبض شدن
couch grass مرغ
twitch grass سرکوفت دادن
grass plot سبز
twitch grass پیچاندن
grass snake مارحلقه دار
viper's grass سفورجنه سیاه
wheat grass چمن مرغ
couch grass بیدگیاه
grass thatch سقف گالیپوش
grass tree نوعی زنبق استرالیایی
grass widow زنی که بچه حرامزاده دارد زن خراب
grass widower مردی که از زنش جدا شده مرد بیوه
pampas grass علف پامپاس
twitch grass گره زدن فشردن
twitch grass جمع شدن بهم کشیدن
i lay on the grass روی علف دراز کشیدم
panic grass جاورس
panic grass گاورس
joint grass علف پنیر
joint grass علف ماست
onion grass یکجور جو وحشی
lemon grass گور گیاه
lemon grass گربه دشتی
salt grass علف شوره زار
joint grass غالیون اصل
snake in the grass خطر محتمل
twitch grass تکان ناگهانی ناگهان کشیدن
tussock grass علف چمن وچراگاه چمن باتلاقی
to send to grass بچرافرستادن
to send to grass زمین زدن
to put to grass بچراسردادن
to put to grass چراندن
star grass هر نوع گیاه گل ستارهای
snake in the grass خطر نزدیک دوست دو رو
meadow grass علف چمنی
grass plot چمن
goose grass علف ماست
goose grass رشدوک
grass roots اجتماع محلی منشاء
grass widow فاحشه
goose grass گورکک
grass roots اساس
cow grass شبدرسگ
snake in the grass <idiom> دشمنی که وانمود به دوستی میکند (دشمن دوست نما)
grass roots کف زمین
french grass اسپرس
grass machine ماشین چمن زنی
to cut grass close علف را طوری چیدن که کوتاه باشد
let grass grow under one's feet <idiom> زیرپای کسی علف سبز شدن
grass is always greener on the other side <idiom>
The grass is greener on the other side of the hI'll. مرغ همسایه غازه
The grass is always greener on the other side of the fence. <proverb> مرغ همسایه غازه [مردم دیگر همیشه در موقعیت بهتری هستند.]
While the grass grows the cow starves . <proverb> تا علفها رشد کند گاو از گرسنى خواهد مرد .
Dont let the grass grow under your feet. نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
green PC رایانه زیست بوم دوستانه
green سبز
green چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
green معتدل
green تازه
through the green منطقه قابل استفاده در بازی گلف
green ترو تازه نارس
green بی تجربه
green رنگ سبز
green سبزیجات
green سبز کردن
green سبزه چمن
green خرم
green PC رایانه سبز
green <idiom>
green سبزشدن
mead green سبز چمنی
pea green سبز نخودی
Green architecture [ساختمان با محوطه هایی با مناظر بدیع]
pomona green رنگ سبزو زردامیخته بهم که زردی ان بیشترنمایان باشد
Green architecture معماری سبز
sap green رنگ زرد مایل به سبز سیر
green thumb <idiom>
sea green رنگ سبز مایل بابی
pea green زرد مایل بسبز
green with envy <idiom>
village green میدان دهکده
olive green رنگ سبز زیتونی روشن
green stool مدفوع سبز رنگ [پزشکی]
to turn green سبز رنگ شدن
green beans لوبیا سبز
green roof [سقف ساختمان تزئین شده با گیاهان]
green card کارت سبز
pace of the green سرعت گوی
Light green. رنگ سبز روشن
green salad سالادسبز
Green Party حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
deep green رنگ سبز تند و تیره
green with envy از حسادت ترکیدن
green peas نخودفرنگی
green cabbage کلمسبز
green beam شعلهیسبز
green ball توپسبز
Dear Mr. Green . آقای گرین عزیز ( محترم )
green pepper فلفل سبز
green cards کارت سبز
prophet's green رنگ سبز نبی [این رنگ از ترکیب رنگ نیل یا همان رنگ آبی با رنگینه های زرد بدست آمده از گیاهان بوجود می آید و آنرا به رنگ اولین پرچم اسلام و یا گنبد حضرت خاتم الانبیا نسبت می دهند.]
green russula نوعیقارچسبز
green space فضایسبز
Green Paper برگهنظرخواهی
green fingers متبحردرپرورشگیاهانوسبزیجات
to incline to green بسیبزی زدن
to incline to green یا مایل بودن
Green Beret تکاور - کماندو
bottle green سبزپررنگ
green peppers فلفل سبز
practice green شروعبهسبزشدن
green walnut گردویتازه
Green Berets سبز کلاهان
green meat گوشت کهنه
green dragon لوف کبیر
green dragon فیل گوش
green dragon ارن
green crop علیق سبز
green crop علف تازه
green corn ذرت هندی که نارس بکار طبخ میاید
green concrete بتن تر
green concrete بتن تازه
green dragon درافیون
green eye رشک
green manure گیاهانی نظیر شبدرکه جهت تقویت زمین کشت میشوند
green jaundice یرقان سبز
green jaundice سبزی
green house گرمخانه
green house گلخانه
green gun لوله پرتاب سبز
green flag پرچم ازاد بودن مسیر مسابقه اتومبیلرانی
green eyed حسود
green eye حسد
green concrete بتن تازه ریخته شده
Green Book مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد
green bone نیزه ماهی
drive the green با یک ضربه گوی را از نقطه اغاز به چمن نرم رساندن
dark green سبزسیر
bromocresol green سبز برموکرزول
bowling green چمن مخصوص بازی با گوی چوبی
pea-green سبز نخودی
green belts کمربند سبز
green belt کمربند سبز
green revolution انقلاب سبز
emerald green زمردی
emerald green زمردین
green blind نابینادربرابر رنگ سبز سبزکور
green bice رنگ سبزی که از لاجوردوزرنیخ زرد درست شده باشد
green bean لوبیای سبز
green alga جلبک سبز
green light چراغ سمت راست
forest green رنگ سبز تیره مایل بزرد
forest green سبز زیتونی
putting green چمن سبز نزدیک محل سوراخ گلف
emerald green سبززمردی
putting green قسمت چمن نرم که در اخرهر بخش سوراخ در ان قراردارد
green wood چوب تر
jade green رنک سبزمایل به ابی
green soap صابون ملایمی که ازروغنهای گیاهی تهیه میشود
green stick شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
green stuff سبزی
green stuff سبزیجات
jade green رنگ سبز یشمی
green tea چای سبز
in the green tree بخت سبز
green tea چایی سبز
green thumb استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
green thumbed کسیکه در پرورش گیاهان شانس و استعدادخوبی دارد
in the green tree خوشبخت
green vegetable سبزی خوراکی
green vitriol زاج سبز
almond green رنگ مغز پستهای
in the green tree سرسبز
kendal green پارچه پشمی سبزرنگ
long green اسکناس پشت سبز
green meat گیاه خوراکی
green mold کفک سبز
malachite green سبز مالاشیت
green old age پیری باتندرستی وزنده دلی
green meat سبزی
green onion پیازچه
green old wound زخمی که گوشت نوبالانیاورده باشد
green old wound زخم تازه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com