Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
ascii sort order
نظم ترتیبی اسکی
Other Matches
sort order
نظم ترتیب
ascii
رشتهای از حروف ASCII که در ادامه کد ASCII صفر را به عنوان بیان کننده انتهای رشته دارا می باشند
ascii
کدی که حروف الفبا- عددی را به صورت کد دو دویی نمایش میدهد
ascii
حرفی که در لیست ASCII حروف قرار دارد
ascii
Information Codefor AmericanStandard Interchange کد استاندارد امریکایی برای تبادل اطلاعات
ascii
فایل ذخیره شده حاوی دادههای به صورت کد ASCII
ascii
اسکی
ascii
صفحه کلیدی که همه حروف ASC II را دارد
ascii
حروف و اعداد با کد اسکی بین 0 و721
ascii code
رمز اسکی
ascii file
فایل اسکی
ascii character set
مجموعه کاراکترهای اسکی
marching order
[travel order]
دستور پیشروی
[ارتش]
sort
رقم
sort
گونه
sort of
نسبتا
sort
فرمان SORT
sort
نوع
sort
قسم
sort
جور
sort of
بمیزان متوسط
sort of
تقریبا
sort
جورکردن
sort
سواکردن
sort
دسته دسته کردن
sort
مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
sort
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sort
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sort
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort
دسته کردن طبقه بندی کردن
sort
سوا کردن
sort of
بمقدار متوسط
sort
پیوستن
sort
جوردرامدن
sort
جور کردن
sort
طور طبقه
nothing of that sort
هیچ همچو چیزی نیست
nothing of the sort
هیچ همچو چیزی نیست
re sort
دوباره جور کردن
sort
دمساز شدن
sort-out
مرتبکردن
sort of
<idiom>
تقریبا تا یک حدی
sort
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
دسته بندی کردن
descending sort
ترتیب نزولی
exchange sort
جورکردن معاوضهای
She is the clinging sort.
از آنهایی است که مثل کنه می چسبد
To sort out ones affairs
بکارهای خود سر وصورت دادن
ascending sort
مرتب سازی صعودی
ascending sort
جورکردن صعودی
collating sort
مرتب کردن داده
dictionary sort
ترتیب واژه نامهای
descending sort
مرتب سازی نزولی
in a kind (sort) of way
<idiom>
یک کمی
die sort
جور کردن طاسی
external sort
جور کردن خارجی
internal sort
مرتب سازی داخلی
heap sort
sort tree
tree sort
مرتب کردن درختی
what sort of a thing is it?
چه جور چیزی است
block sort
جورسازی کندهای
block sort
مرتب کردن بلاکی
external sort
جورکردن خارجی
bucket sort
جور کردن دلوی
bubble sort
جور کردن حبابی
bubble sort
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
bubble sort
مرتب کردن حبابی
bubble sort
سورت حبابی
external sort
مرتب سازی خارجی
distributive sort
مرتب کردن توزیعی
alphanumeric sort
مرتب نمودن الفبا عددی
tag sort
مرتب سازی برچسب جورسازی برچسب
oscillating sort
جور کردن نوسانی
major sort
مرتب سازی اصلی
major sort
جورسازی عمده
selection sort
جور کردن گزینشی
selection sort
مرتب کردن گزینشی
shell sort
الگوریتم ذخیره داده که داده ها در هر عمل مرتب سازی بیشتر از یک جابجایی می توانند داشته باشند
sort effort
تعداد مراحل لازم جهت مرتب نمودن یک رکورد نامرتب
sort field
فیلدی در فایل ذخیره شده برای مرتب سازی فایل
minor sort
مرتب سازی جزیی جورسازی فرعی
ripple sort
مرتب کردن موجی
oscillating sort
مرتب کردن نوسانی
polyphase sort
جور کردن چند مرحلهای
polyphase sort
مرتب کردن چند فازی
property sort
جور کردن خاصیتی
multipass sort
مرتب سازی چند عبوری
multipass sort
جورکردن چند گذری
multipass sort
مرتب کردن چند گذری
multipass sort
جور کردن چند گذری
sort field
میدان جور کردن
sort generator
برنامهای که یک برنامه مرتب نموده تولید میکند
internal sort
مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
internal sort
جور کردن داخلی
internal sort
مرتب کردن درونی
multilevel sort
ترتیب چند سطحی
merge sort
ادغام و جور کردن
sort merge
جور کردن و ادغام
sort key
کلید ترتیب
sort key
کلید جورسازی
sort field
فیلد مرتب سازی
sort field
میدان مرتب سازی
minor sort key
یک فیلد داده که منبع دومی ازتمایزات را که به وسیله انهارکوردها مرتب می شوندفراهم میکند
Never! Not at all !! By no means !There is no such thing at all . Nothing of the sort. Nothing doing.
ابدا"چنین چیزی نیست
We are past that sort of thing .
دیگر این کارها از ماگذشته
i sort of feel sick
مثل اینکه حالم دارد بهم میخورد
major sort key
یک فیلد حاوی اطلاعات که توسط ان اکثر اقلام داده هامی توانند تشخیص داده شده و مرتب شوند
i sort of feel sick
یک جوری میشوم
sort merge program
پردازش تعمیم یافته
She is self-centerd. she is an opinionated sort lf girl.
دختر خودرأیی است
This sort of propaganda is for home consumption
این گونه تبلیغات برای مصرف داخلی است
This sort of talk is threadbare ( outmoded ) .
این حرفها دیگه کهنه شده است
out of order
از کار افتاده
in order that
برای اینکه
out of order
خراب
out of order
نادرست
order
پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را کدگشایی کند و انجام میدهد مط ابق کد برنامه
out of order
<idiom>
کارنکردن
out of order
درهم برهم
in order that he may go
برای اینکه برود
order off
حکم خروج
in order that i may go
برای اینکه بروم
order about
پیوسته پی فرمان فرستادن
in order that
تا اینکه
first order
مرتبه اول
to the order of
در وجه
second order
مرتبه دوم
to the order of
بحواله کرد
re order
سفارش دوم باره
to the order of
به حواله کرد
in order
دایر
in order
صحیح
In this order. In this way.
باین ترتیب
in order
درست
out of order
<idiom>
برخلاف قانون ،نامناسب
order
سفارش دادن
in order to ...
برای
[اینکه]
order
سبک معماری
order
سفارش دادن کالا یا جنس
in order to ...
تا
[اینکه ]
order
[placed with somebody]
دستور
[ازطرف کسی]
order
[placed with somebody]
سفارش
[ازطرف کسی]
order
شیوه
order
نظم دادن
order
فرمان نظم
order
ترتیب انجام کار
order
ترتیب
order
دستور دادن
order
نظام معماری
order
خرید سفارش خرید
order
دستور دادن سفارش
order
امر
order
مرتبه
order
راسته
order
کد عمل
order
رتبه
order
دستور سفارش
order
حواله
order
حکم
order
مرتب کردن
order
سفارش دادن دستور دادن
order
دستورالعمل دستور
order
دستورعملیاتی
order
دستورالعمل
order
ن
order
حواله کرد حواله کردن دستور
order
سفارش دادن تنظیم کردن
by order of
حسب الامر
by order of
فرمان
order
منظم کردن
order
نظم
order
سفارش
in order to
<idiom>
اعتماد شخص را بدست آوردن
well-order
خوش ترتیب
[ریاضی]
to order
<idiom>
به ترتیب
order
دستور
second order reaction
واکنش مرتبه دوم
Lattice
[order]
شبکه
[ریاضی]
route order
فرمان ستون راه رو
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
second order conditions
شرایط ثانوی
second order conditions
شرایط مرتبه دوم
order of the day
معادل agenda
second order factor
عامل مرتبه دوم
Order theory
ترتیب جزئی
[ریاضی]
order of service
سوت داور بمعنای دستورسرویس دادن
order off the field
حکم خروج
order of the day
دستور جلسه
order of the day
برنامه روزانه
order time
زمان سفارش کالا
review order
لباس وتجهیزات و وسائل کامل
phantom order
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
place an order
سفارش دادن
purchase order
سفارش خرید
post order
حواله پستی
probation order
دستور یا حکم تعلیق مجازات
processing of the order
انجام سفارش
public order
نظم عمومی
payable to order
قابل پرداخت به حواله کرد
review order
لباس وتحملات سان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com