English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
assemble capital stock سرمایه پرداخت نشده
assemble capital stock بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
Other Matches
capital stock اورده
capital stock سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
to i. one's capital in stock سرمایه حودرادرسهام گذاشتن
capital stock موجودی سرمایه
capital stock حجم سرمایه
capital stock عنصر مالکیت شرکت که بصورت سهام وگواهی نامه سهام درامده
capital stock سهام انتشار نیافته شرکت تضامنی
assemble جفت کردن
assemble سوار کردن
assemble انباشتن گرداوردن
assemble فراهم اوردن
assemble سوار کردن گردهمایی کردن
assemble یکپارچه کردن مونتاژ کردن
assemble گردامدن همگذاردن
assemble انجمن کردن ملاقات کردن
assemble یکپارچه کردن جفت کردن
assemble سرهم کردن
assemble مونتاژ
assemble سوار کردن قطعات
assemble درج توابع کتابخانهای مشخص یا ماکروها یا پارامترها در یک برنامه
assemble ترجمه کد اسمبلی به زبان ماشین
assemble and go همگذاری و اجرا
assemble جمع شدن
assemble ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble مجتمع کردن
assemble قرار دادن محصولات سخت افزاری و نرم افزاری درکنار هم از بخشهای کوچکتر
capital پایتخت
capital value ارزش سرمایهای
capital value ارزش فعلی
capital value ارزش سرمایه
With my own capital . با سرمایه شخصی خودم
capital تنخواه
capital حرف درشت پایتخت
capital عالی
capital سرستون
capital سرمایه
capital سرستون سرلوله بخاری
capital فوقانی راسی
capital گناه مستوجب اعدام سرمایه
capital قابل مجازات مرگ دارای اهمیت حیاتی
capital حرف بزرگ
capital راس المال
capital رئیسی ریاست مابانه عمده
capital اساسی
capital ارزش ویژه
capital مستلزم بریدن سر یاقتل
capital loss زیان سرمایه
capital liability بدهیهای دراز مدت ارزش خالص
capital liability دیون طویل المدت
capital liability بدهی درازمدت
capital liability بدهی سرمایه
capital levy مالیات بر سرمایه افرادحقیقی قسمتی از ثروت کشورکه جبرا" توسط دولت اخذ میشود
capital levy مالیات بر سرمایه
capital loss کاهش ارزش سرمایه
capital market بازار سرمایه
capital reserve اندوخته سرمایه
capital reserve ذخیره سرمایه
capital requirement نیاز سرمایه
capital program برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
capital paid in ذخیره سرمایه
capital paid in سرمایه پرداخت شده
capital outlays هزینههای تاسیساتی
capital outlays هزینههای تاسیساتی هزینههای سرمایهای
capital outlay ارزش سرمایه گذاری
out flow of capital خروج سرمایه
capital outflow خروج سرمایه
capital movement حرکت سرمایه
capital share سهم سرمایهای
capital levy مالیات برسرمایه
capital letter حرف بزرگ
capital flight فرار سرمایه
capital exports صادرات سرمایه
capital expenditures هزینههای سرمایهای
capital expenditure هزینهای که فایده اش محدود به یک دوره مالی نباشد
capital expenditure هزینه سرمایهای
capital expenditure هزینههای سرمایهای
capital expenditure مخارج سرمایهای
capital expenditure هزینهای که برای بهبودسرمایه وافزایش ان بکارمیرود
capital equipments تجهیزات سرمایهای
capital employed سرمایه مورد استفاده
capital depreciation استهلاک سرمایه
capital deepening افزایش عمقی سرمایه
capital crime جنایت بزرگ یامهم
capital creation ایجاد سرمایه
cost of capital هزینه سرمایه
capital cost هزینه سرمایه
capital flow جریان سرمایه
capital flow انتقال سرمایه
capital investment به کار انداختن سرمایه
capital investment سرمایه گذاری ثابت
capital intensive سرمایه طلب
capital intensive سرمایه بر
capital inflow ورود سرمایه
capital in cash سرمایه نقدی
capital goods دارایی ثابت
capital goods کالاهای سرمایهای
capital gain منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
capital fund وجوه سرمایه
capital formation تشکیل سرمایه
capital consumption مصرف سرمایه
real capital سرمایه واقعی
money capital سرمایه پولی
return of capital بازده سرمایه
mobility of capital تحرک سرمایه
return on capital بازدهی سرمایه
liquid capital سرمایهای که پول نقد باشد
liquid capital سرمایه راکد
liquid capital سرمایه نقدی
social capital سرمایه اجتماعی
opening capital سرمایه اولیه
initial capital سرمایه اولیه
human capital سرمایه انسانی
free capital سرمایه گذار پولی
fluid capital سرمایه متحرک
national capital سرمایه ملی
nominal capital سرمایه اسمی
quantity of capital مقدار سرمایه
reduction of capital تقلیل سرمایه شرکت
registered capital سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
registered capital سرمایه ثبت شده
physical capital سرمایه غیرپولی
physical capital سرمایه فیزیکی
replacement capital سرمایه جایگزینی
replacement capital سرمایه جانشینی
paid up capital سرمایه پرداخت شده
paid in capital سرمایه پرداخت شده
trading capital سرمایه در گردش
operating capital سرمایه در گردش
fluid capital سرمایه سیال
floating capital سرمایه متحرک
flight of capital مهاجرت سرمایه
circulating capital سرمایه در جریان
cash capital سرمایه نقدی
capital widening افزایش سطحی سرمایه
capital turnover گردش سرمایه
capital transfers انتقالات سرمایه
capital transaction داد و ستد سرمایه
capital theory نظریه سرمایه
capital tax مالیات بر سرمایه
capital sum سرمایه اولیه موسسان شرکت
capital suits دعاوی مهمه
capital structure بنیان سرمایه
capital structure ساخت سرمایه
intellectual capital سرمایه فکری
circulating capital سرمایه در گردش
circulation capital سرمایه در گردش
venture capital سرمایه مخاطره امیز
flight of capital فرار سرمایه
fixed capital سپرده ثابت اموال ثابت یکان
fixed capital سرمایه ثابت
financial capital سرمایه مالی
equity capital ارزش ویژه
equity capital دارائی خالص
deeping of capital پایه گذاری اساسی سرمایه
deeping of capital عمق پیدا کردن سرمایه
declared capital سرمایه اعلام شده
consumer capital سرمایه مصرفی
constant capital سرمایه ثابت
transfer of capital انتقال سرمایه
capital ship کشتی جنگی یی که فرفیت ان بیش از ده هزار تن و مسلح به توپهایی با کالیبر بیش از8 اینچ باشد
capital consuming سرمایه طلب
capital punishment کیفر اعدام مجازات اعدام
capital gains منافع سرمایهای
capital gains اضافه ارزش سرمایه
borrowed capital سرمایه استقراض شده
capital gains سود سرمایه
working capital تنخواه گردان
working capital سرمایه در گردش
working capital مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی
yield of capital بازده سرمایه
write off capital مستهلک شدن سرمایه
widening of capital گسترش سرمایه
accumulation of capital تراکم سرمایه
capital gains افزایش ارزش سرمایه زش
corner-capital سرستون نبش
capital punishment اعدام مجازات
capital punishment مجازات اعدام
You make capital of it . <proverb> از کاه کوه ساختن .
angle-capital سرستون گوشه ای
accumulated capital سرمایه متراکم
accumulation of capital انباشت سرمایه
an idel capital سرمایه بیکار
To live off ones capital . ازمایه خوردن
bailment of a capital مضاربه
angular capital [نوعی سرستون چهار ضلعی یونی]
block-capital سرستون بالشتکی
Borromini capital [نوعی سر ستون ترکیبی]
column capital سرستون
capital construction ساختمان سرمایه
capital bonus سود حاصل از سرمایه
capital bonus سودسهام معادل کلمه dividened stock میباشد
capital budget بودجه سرمایهای
capital budget بودجه تاسیساتی
capital budget بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
capital budgeting بودجه بندی سرمایه
capital building سرمایه سازی
capital charges هزینههای سرمایه
capital coefficient ضریب سرمایه
capital commitment تعهدات مالی
capital constraint محدودیت سرمایه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com