Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 183 (9 milliseconds)
English
Persian
assembly bench
میز مونتاژ
Other Matches
tree bench
[bench encircling a tree trunk]
نیمکت
[دور تنه ]
درخت
bench
کرسی قضاوت جای ویژه
bench
میز
bench
هیات قضات محکمه
bench
مسند قضاوت
bench
تعویض بازیگر نیمکت تمرین وزنه برداری
bench
نیمکت ذخیره ها
bench
میز کار دستگاه
bench
سکوی کوهستانی
bench
بر کرسی نشستن
bench
نیمکت گذاشتن
bench
روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
bench
سکو
bench
نیمکت
bench
میز قالب گیری
bench
میز کار
bench
میز ابزار
bench lathe
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
bench mark
نشان
bench mark
انگپایه
bench mark
رپر
bench mark
نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
bench mark
شاخص مبداء
bench mark
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
ride the bench
بازیگر ذخیره
team bench
نیمکتبازیکنان
widow bench
میراث زوجه
bench warmer
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
players' bench
نیمکتبازیکنان
officials' bench
نیمکتمربیان
bench jockey
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
bench check
ازمایش عملی روی قطعه بازشده از بدنه هواپیما به منظور تعیین قابلیت ادامه کار
bench seat
صندلیاتومبیل
bench height
ارتفاعگسل
be raise to the bench
بر مسند قضاوت تکیه زدن دادرس شدن
bench mark
نشانه مبنا
bench mark
نشانه
cross bench
نیمکت بیطرفان در مجلس
bench check
کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
draw bench
میز رسم
front bench
اعضایپارلمانیکهدردولتهممسئولیتدارند
drawing bench
میز رسم
incline bench
تخته وزنه برداری
garden bench
نیمکت باغ
backless bench
نیمکت
[صندلی]
بدون پشتی
park bench
نیمکت پارک
circular bench
نیمکت گرد
[دایره ای]
to sit on the bench
روی نیمکت نشستن
clear the bench
استفاده از ذخیره ها
circular saw bench
اره کمانهای میزی
bench press
پرس میزی
bench micrometer
میکرومتر رومیزی
bench wall
دیوار تکیه گاه
bench warrant
حکم دادگاه یا قاضی علیه شخص گناهکار
bench mark
علائمی که در روی انها ارتفاع محل نشان داده شده است
carpenter's bench
دستگاه نجاری
carpenter's bench
خرپشت
carpenter's bench
میزکار
carpenters bench
میز درودگری
penalty bench
منطقه پنالتی که بازیگراخراجی انجامینشیند
bench stone
سنگ سمباده رومیزی
tidal bench mark
شاخص جزر و مد
bench milling machine
ماشین فرز رومیزی
bench scale process
فرایند کارگاهی
bench by a back injury
خارج شدن از مسابقه وزنه برداری به علت اسیب دیدگی
bench tapping machine
ماشین مته رومیزی
bench drilling machine
میز دستگاه درل
bench type radial
میز نوع شعاعی
queens bench division
دادگاه ملکه
dial bench gage
میز اندازه گیری
tidal bench mark
انگپایه کشندی
cold drawing bench
میز سردکشی
carver's bench screw
پیچمخصوصنیمکت
double-back bench
نیمکت جفتی
[پشت به پشت یا یک ردیفه]
assembly
شیپور خاموشی دستگاه مرکب
assembly
محل بسیج افراد احتیاط
assembly
مجموعه یک واحد کامل ازچندین قطعه
assembly
مونتاژ
assembly
تولید
assembly
محفل
assembly
بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
assembly
نقطه الحاق هوایی
assembly
همگذاری
assembly
اجتماع انجمن
assembly
مجلس
assembly
گروه
assembly
مجمع
assembly
هیئت قانون گذاری
assembly
شیپور جمع
assembly
تجمع
assembly
مجمع نشست
assembly
نصب ساخت
assembly
گردایش
assembly
تعدادی دستورات کد اسمبلی که یک کار را تشکیل می دهند
assembly
اسمبلی گردهمایی
assembly
تبدیل برنامه به کد ماشین
assembly
قرار دادن یک موضوع از بخشهای مختلف در کنار هم
assembly
زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
assembly
1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
assembly
نمایش یک برنامه اسمبلی که به ترتیب مکانهای حافظه مرتب شده است
assembly
نشانه هایی که برای نمایش دستورات کد ماشین در برنامه اسمبلی به کار می روند
assembly
کارخانهای که واحدهای آن از قط عاتی از کارخانه هایی دیگر و در کنار هم جمع شده اند
legislative assembly
هیات مقننه
riotous assembly
اجتماع و مواضعه اشوبگرانه
unlawful assembly
در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
unlawful assembly
مجمع غیر قانونی
major assembly
قسمت عمده دستگاه
legislative assembly
مجلس شورای ملی
legislative assembly
مجلس قانونگذاری
instruction for assembly
مقررات نصب
unit assembly
یک قطعه مجزا
house of assembly
مجلس ایالتی
house of assembly
مجلس درجه دوم قانون گذاری
major assembly
قطعه عمده
unlawful assembly
تجمع غیر قانونی
pre assembly
نصب اولیه
ready for assembly
اماده جهت نصب
unit assembly
یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
tail assembly
قسمتهایدم
spout assembly
سرشیرآب
needle assembly
مجمعسوزنی
bridle assembly
کنترلوزنه
paragraph assembly
جمع اوری پاراگراف
bridge assembly
برآمدگیسیمها
national assembly
مجلس ملی
ball assembly
توپمجمع
guard assembly
الات محافظ روپوش جنگ افزار مجموعه روپوش
assembly line
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly area
گمگاه
assembly area
منطقه تجمع
assembly fixture
تجهیزات مونتاژ
assembly instrudactions
مقررات یا دستورات نصب
assembly language
زبان همگذاری
assembly language
زبان اسمبلی
assembly list
سیاهه همگذاری
assembly listing
صورت برداری همگذاری لیست اسمبلی
assembly of notables
مجلس بزرگان یا اعیان پارلمانی موقتی
assembly order
دستور مونتاژ وسایل
assembly order
دستورتعمیر دستور جمع شدن درنقطه تجمع
assembly line
تیمار خط
assembly line
خط مونتاژ
assembly line
خط کلی
assembly line
خط تولید
assembly lines
تیمار خط
assembly lines
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly lines
خط مونتاژ
assembly lines
خط کلی
assembly lines
خط تولید
assembly program
برنامه همگذاری
assembly program
assembler
final assembly
نصب نهایی
cable assembly
کابل
cell assembly
مجتمع یاختهای
final assembly
مونتاژ نهایی
duplexing assembly
دستگاه دو راهه
critical assembly
ترتیب بحرانی
consmtituent assembly
مجلس موسسان
constituent assembly
مجلس موسسان
cable assembly
مجموعه کابل و پیچ مجموعه کابل
consultative assembly
مجلس شورا
guard assembly
محفظه
assembly program
برنامه اسمبلی
assembly shop
کارگاه مونتاژ
assembly tools
ابزار مونتاژ
general assembly
مجمع عمومی
general assembly
مجلس عوام
gear assembly
مجموعه چرخ دنده ها
convoy assembly port
بندر محل تجمع کاروان دریایی
legislative body or assembly
هیئت مققنه
convoy assembly port
بندر محل تجمع ستون موتوری
membership of legislative assembly
عضویت مجلس مقننه
assembly language instruction
دستورالعمل زبان اسمبلی
interchangeable end assembly
مجمعانتهاییمتحرک
clandestine assembly area
منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
outline assembly drawing
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
object assembly test
ازمون الحاق قطعات
the national consultative assembly
مجلس شورای ملی
national consulative assembly
مجلس شورای ملی
breechblock operating lever assembly
سطحبازکنندهگلنگدنتفنگ
basic unit assembly group
گروه ساختمانی
assembly order control number
شماره کنترل تعمیراتی
assembly order control number
شماره کنترل دستور کارتعمیر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com