English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
associate computer professionals انجمن کامپیوترکاران
Other Matches
professionals پیشهای
professionals حرفهای
professionals پیشه ور کسیکه رشتهای را پیشه رسمی
professionals خود قرار دهد
professionals تخصصی
professionals فوی
certified systems professionals CSP
associate شریک کردن
associate متحد
associate شریک شدن همراه شدن
associate معاشرت کردن
associate رفیق
associate هم پیوند
associate همبسته
associate وابسته وابسته کردن
associate امیزش کردن معاشرت کردن
associate همدم شدن پیوستن
associate مربوط ساختن دانشبهری
associate شریک کردن همدست
associate همسر
associate شریک
associate عضوپیوسته
associate همقطار
To associate ( mix) with someone . با کسی نشست وبر خاست کردن
computer اکامپیوتر
My Computer نشانهای که اغلب در گوشه سمت چپ در بالای صفحه نمایش در پنجره جاری قرار دارد. و حاوی مروری بر PC است
computer ماشین الکترونیکی
computer ماشین حساب
computer شمارنده
computer ماشین حساب کامپیوتر
computer رایانه
computer حسابگر الکترونی
computer ماشین متفکر
computer کامپیوتر
digital computer کامپیوتردیجیتال
duplex computer کامپیوتر مضاعف
electronic computer کامپیوتر الکترونیکی
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
first generation computer کامپیوتر اصلی که از فناوری الکترونیکی بر پایه مقدار برای شروع تشکیل شده است
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
digital computer کامپیوتر دیجیتالی
digital computer کامپیوتر
digital computer کامپیوتر عددی
flight computer کامپیوتر پرواز
four address computer کامپیوتر چهار نشانی
mainframe computer استفاده از ریز کامپیوترها برای دستیابی به کامپیوتر mainframe
laptop computer کامپیوتر دستی یا کیفی
infected computer کامپیوتری که یک برنامه ویروسی دارد
independent computer manufacturers peripheralequipment سازمانی تشکیل یافته از شرکت هایی که درساخت یک یا چندین وسیله کامپیوتری تخصص دارند
incremental computer کامپیوتری که متغیرها را به صورت اختلاف بین مقادیر فعلی و مقادیر اولیه مطلق ذخیره میکند
incremental computer دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
incremental computer وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود
ibm computer ماشین حساب ای بی ام
ibm computer کامپیوتر ای بی ام
hybrid computer کامپیوترترکیبی
hybrid computer کامپیوتر دو رگه
human computer امکانات تامین بهبود ارتباط بین کاربر و سیستم کامپیوتر
guest computer کامپیوتر مهمان
digital computer کامپیوتر رقمی
desktop computer کامپیوتر رومیزی
computer simulation شبیه سازی کامپیوتری
computer simulation کامپیوتری
computer simulation شبیه سازی
computer security امنیت کامپیوتر
computer programmer برنامه نویس کامپیوتر
computer science علوم کامپیوتر
computer science علم کامپیوتر
computer salesman فروشنده کامپیوتر
computer revolution تحول کامپیوتر
computer readable آنچه قابل خواندن و فهم توسط کامپیوتر باشد
computer store فروشگاه کامپیوتر
computer program برنامه کامپیوتر
computer system سیستم کامپیوتری
dedicated computer کامپیوتر اختصاصی
control computer کامپیوتر کنترل
computer word کلمه کامپیوتری
computer vendor فروشنده کامپیوتر
computer utility خدمات کامپیوتری
computer program برنامه کامپیوتری
computer utility سودمندی کامپیوتر
computer user استفاده کننده کامپیوتر
computer typesetting حروف چینی کامپیوتری
computer time وقت کامپیوتر
computer programming برنامه نویسی کامپیوتری
mainframe computer سیستم کامپیوتری قوی که میتواند حافظه با فرفیت بالا را هدایت کند و نیز وسایل پشتیبانی را
target computer کامپیوتر هدف
talking computer کامپیوتر سخنگو
synchronous computer کامپیوترهمزمان
synchronous computer کامپیوتر همگام
stand alone computer کامپیوتر مستقل
source computer کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
source computer کامپیوتر منبع
slave computer کامپیوتر برده
sequential computer کامپیوتر ترتیبی
serial computer کامپیوترنوبتی
transportable computer پس و پیش کردن
two address computer کامپیوتر دو ادرسه
two address computer کامپیوتربا دو نشانی
computer memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
computer memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
a stand-alone computer یک رایانه مستقل
There's a jinx on this computer. این رایانه جادو شده.
computer table میزکامپیوتر
micro-computer ریزکامپیوتر
micro-computer ریزرایانه
micro-computer خرد کامپیوتر
virtual computer کامپیوتر مجازی
serial computer کامپیوتر سری
serial computer کامپیوتر نوبتی
on board computer کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
office computer کامپیوتر اداری
object computer OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
object computer کامپیوتر مقصود
notebook computer یک کامپیوتر کوچک به اندازه یک چمدان که از یک نمایش کریستال مایع و مسطح استفاده میکند
notebook computer که به راحتی قابل حمل است ولی صفحه کلید و صفحه نمایش کوچک دارد
notebook computer کامپیوتر کوچک قابل حمل
nonesequential computer کامپیوتر غیر ترتیبی
network computer نوع جدید کامپیوتر که برای اجرای برنامههای java و اطلاعات دستیابی به کمک جستجوگر web طراحی شده است
three address computer کامپیوتر با سه نشانی کامپیوتر سه ادرسه
multiaccess computer کامپیوتر با دسترسی چند گانه
microprogrammable computer کامپیوتر ریزبرنامه پذیر
one address computer دستور ساخته شده از اپراتور و آدرس
one address computer ساختار کامپیوتر که کد ماشین آن در هر لحظه یک آدرس استفاده میکند
one address computer کامپیوتر یک نشانی
self adapting computer کامپیوتر خود وفق
second generation computer کامپیوتر نسل دوم
satellite computer کامپیوتر ماهوارهای
ruggedized computer کامپیوتر بادوام
programmed computer کامپیوتر برنامه ریزی شده
portable computer کامپیوتر قابل حمل
pocket computer کامپیوتر جیبی
parallel computer کامپیوتر موازی
one chip computer کامپیوتر یک تراشهای
one address computer کامپیوتریک ادرسه
mainframe computer مانند تعداد عملوند همزمان
analogue computer کامپیوتر انالوگ
asynchronous computer نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
asynchronous computer کامپیوتر غیرهمزمان
computer engineering مهندسی کامپیوتر
computer enclosure محفظه کامپیوتر
automatic computer کامپیوتر خودکار
computer drawing ترسیم کامپیوتری
computer design طراحی کامپیوتری
asynchronous computer کامپیوتر ناهنگام
computer family خانواده کامپیوتر
apple computer کامپیوتر اپل
computer graphics نگاره سازی کامپیوتری
computer graphicist گرافیست کامپیوتری
computer generations نسلهای کامپیوتر
appliance computer سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
computer engineer مهندس کامپیوتر
computer generations روش معرفی پیشرفتها در محاسبه
computer game بازی کامپیوتری
computer flicks فیلمهایی که توسط کامپیوترساخته میشود
host computer کامپیوتری در شبکه که حاوی سرویس خاص یا زبان برنامه نویس برای همه کاربران است
board computer یک کامپیوتر که تمام مولفههای الکترونیکی ان روی یک برد قرار گرفته است
computer aided بکمک کامپیوتر
computer assisted بکمک کامپیوتر
computer based بر مبنای کامپیوتر
computer awarness دانش کامپیوتر
computer artist هنرمند کامپیوتر
computer art هنر کامپیوتر
computer architecture معماری کامپیوتر
computer animation ایجاد توهم حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه
computer camp اردوی کامپیوتر
computer center مرکز کامپیوتر
briefcase computer کامپیوتر چمدانی
buffered computer کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
computer crime جرم کامپیوتری
computer animation تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت نرم آنها ایجاد شود
computer conferencing کنفرانس کامپیوتری
computer code کد کامپیوتر
computer code رمز کامپیوتر
computer code رمز کامپیوتری
computer circuits مدارهای کامپیوتری
computer architect معمار کامپیوتر
computer specialist متخصص کامپیوتر
computer on a chip کامپیوتر روی یک تراشه
computer nik استفاده کننده علاقمند کامپیوترکه وقت زیادی را صرف کاربا کامپیوتر میکند
computer network شبکه کامپیوتری
computer music موسیقی کامپیوتری
computer museum موزه کامپیوتری
computer classifications طبقه بندی کامپیوتر
computer manufacturer سازنده کامپیوتر
computer logic منطق کامپیوتر
computer literacy دانش کامپیوتر
computer operation عملکرد کامپیوتری
computer operation عملیات کامپیوتر
analog computer کامپیوتر تحلیلی
computer professional متخصص کامپیوتر
host computer کنترل اصلی کامپیوتر در سیتم چند کاربر یا توزیع شده
computer printout مطالبی که توسط کامپیوتر چاپ شده است
computer printout چاپ کامپیوتری
host computer کامپیوتر میزبان
host computer کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر
personal computer کامپیوتر شخصی
home computer کامپیوتر خانگی
computer oriented کامپیوتر گرا
computer operator اپراتور کامپیوتر
computer literacy دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com