Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English
Persian
asynchronous device
دستگاه ناهمگام
asynchronous device
دستگاه غیرهمزمان
Other Matches
asynchronous
ناهمگام
asynchronous
تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند
asynchronous
ارسال داده با استفاده از سیگنال hadshaking به جای سیگنال ساعت برای یکنواخت کردن باسهای داده
asynchronous
1-روش ارسال سریع داده
asynchronous
در یک شبکه با استفاده از خانههای داده با اندازه ثابت
asynchronous
انتقال داده بین دو وسیله که بدون هر گونه سیگنال زمانی قابل پیش بینی انجام میشود
asynchronous
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
asynchronous
اتصال به کامپیوتر برای دستیابی غیر یکنواخت به داده
asynchronous
اتصال یک ترمینال که به یک وسیله دیگر متصل است به طوری که این دو نیاز نیست هم سان باشند
asynchronous
غیرهمزمان
asynchronous
غیرمعاصر
asynchronous
مختلف الزمان
asynchronous
ناهماهنگ
asynchronous
اسنکرون
asynchronous
ارتباطی که از hadshaking برای یکسان کردن ارسال داده استفاده می کنند
asynchronous
ارسال داده بین وسایلی که مط ابق با ساعت نیستند و هر وقت آماده بودند ارسال می شوند
asynchronous
کامپیوتری که به شبکهای وصل است تا شماره گیری مودم ها را کنترل کند و به کاربران در فاصله دور اجازه استفاده از اتصال مودم و دستیابی به شبکه بدهد
asynchronous
1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد
asynchronous
ناهمزمان
asynchronous
2-استاندارد CCITT , ANSI مربوط به ارسال خانه
asynchronous
مداری که به کامپیوتر اجازه میدهد که دادههای سریال را به کمک دستیابی غیر همسان دریافت و ارسال کند
asynchronous reactance
راکتانس ناهمزمان
asynchronous transmission
اطلاعات در فواصل زمانی بدون قاعده و نامنظم به وسیله قراردادن یک بیت شروع قبل از هر کاراکتر ویک بیت خاتمه پس از ان انتقال می یابند
asynchronous transmission
انتقال غیرهمزمان
asynchronous admittance
گذرایی ناهمزمان
asynchronous transmission
مخابره غیرهمزمان
asynchronous transmission
مخابره ناهمگام
asynchronous motor
موتور ناهمزمان
asynchronous impedance
ناگذرایی ناهمزمان
asynchronous alternator
ژنراتور اسنکرون
asynchronous commuinication
ارتباط ناهمزمان
asynchronous computer
کامپیوتر ناهنگام
asynchronous computer
نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
asynchronous computer
کامپیوتر غیرهمزمان
asynchronous control
کنترل ناهمگام
three phase asynchronous motor
موتور اسنکرون سه فازه
asynchronous time division multiplexing
تسهیم زمانی ناهمگام
device name
نام دستگاه
v , device
ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
device
شیوه
device
حیله
I/O device
دستگاه داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
device
تمهید
device
دستگاه اسباب وسیله
device
الت
device
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device
وسیله جانبی
device
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
device
مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
device
کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
device
تجهیزات
device
اپارات
device
اختراع
device
شعار دستگاه
device
اسباب
device
ابزار
device
وسیله
device
ضامن
device
عامل
device
خارضامن
device
چاشنی
device
فزاره
device
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
device
کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
device
دستگاه
device
ماشین یا وسیله کارا
device
لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
device
PRN برای پورت چاپگر
device
CON برای صفحه کلید و صفحه نمایش
device
اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
device
کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
device
روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
device
وسیلهای مثل صفحه تصویر یا چاپگر که اجازه نمایش اطلاعات میدهد
peripheral device
دستگاه جنبی
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
picking device
دستگاه ورودی برای واردکردن داده روی صفحه نمایش
point device
بسیار درست
point device
کاملا راست
point device
بی عیب
pointing device
وسیله ورودی که محل نشانه گر را روی صفحه کنترل میکند طبق حرکت آن توسط کاربر
pressure device
ماسوره فشاری
pressure device
عامل فشاری مین
pull device
ماسوره کشش مین
pull device
عامل کششی
pointing device
دستگاه اشاره گر
passive device
دستگاه منفعل
ignition device
وسیله احتراق
illuminating device
تجهیزات روشنایی
input device
دستگاه ورودی
logic device
دستگاه منطقی
mapping device
دستگاه نگاشت
measuring device
تجهیزات اندازه گیری
microcoding device
دستگاه ریزبرنامه نویسی
nonohmic device
دستگاه غیر اهمی
output device
دستگاه خروجی
overcurrent device
دستگاه حفافت
overload device
فیوز گرمایی
homing device
رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
safety device
دستگاه ضامن
symbolic device
دستگاه سمبلیک
synchronous device
دستگاه همگام
synchronous device
دستگاه همزمان
military device
اسباب ارتشی
fastening device
پوچگیره
locking device
ابزار
physical device
ابزار مادی
To take someone in . to device ( fool ) someone .
کسی را گول زدن
timing device
ساعتی
timing device
وسیله
warning device
وسیلههشدار
switching device
تجهیزات سوئیچینگ
storage device
دستگاه انباره
safety device
ضامن
safety device
خارضامن
semiconductor device
دستگاه نیمه هادی
send only device
دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
sequential device
دستگاه ترتیبی
sighting device
وسیله نشانه روی
sighting device
دوربین دستگاه نشانه روی
spooling device
وسیلهای که نوار را نگه می دارد و اطلاعات را از دیسک برای ذخیره سازی دریافت میکند
storage device
دستگاه انبارش
storage device
دستگاه ذخیره
storage device
دستگاه ذخیره سازی
storage device
انباره
lifting device
ابزار بالا بر
gripping device
متعلقات گیره و بست
auctioneering device
وسیلهای که بیشترین یا کمترین سیگنال را از تعدادی سیگنال ورودی انتخاب میکند
combination device
ماسوره ترکیبی مین ماسوره مرکب
communication device
دستگاه ارتباطی
electroreceptive device
وسیله برقی
dedicated device
دستگاه اختصاصی
device cluster
گروه دستگاه
device code
کد دستگاه
device dependent
وابسته به دستگاه
anticountermining device
وسیله ضد انفجار مین دریایی در اثر ضربه ضامن انفجارضربتی مین
device driver
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
device driver
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device driver
محرک دستگاه
device driver
برنامه راه اندازی دستگاه
antifriction device
وسیله ضد اصطکاک
antifriction device
مکانیسم ضد اصطکاک
clamping device
وسایل قید و بست
audio device
دستگاه سمعی
antiwithdrawal device
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
MCI device
وسیله چند رسانهای قابل تشخیص که با درایور درست در کامپیوتر نصب شده است
antiwatching device
ضامن ضد اکتشاف مین وسیله ضد کشف مین
bending device
کج گیر
binary device
دستگاه دو حالته
bistable device
دستگاه دوپایا
antisweep device
ضامن ضد جمع اوری مین
antisweep device
ضامن ضد مین روبی
antirecovery device
ضامن ضد جمع اوری مین ضامن ضد باز و بسته کردن مین
antilift device
ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
device flag
پرچم دستگاه
device handler
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
device number
شماره دستگاه
firing device
عامل منفجرکننده
dressing device
دستگاه مستقیم کنی
active device
دستگاه فعال
device handler
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
active device
دستگاه کنشی
analog device
دستگاه قیاسی
firing device
ماسوره مین
drawing device
دستگاه ترسیمه
firing device
ماسوره
analog device
دستگاه انالوگ
discrete device
دستگاه گسسته
display device
دستگاه نمایش
So dont try to device yourself .
سعی نکن خودت را گول بزنی
device independence
استقلال دستگاه
device independence
مستقل از دستگاه
device status
وضعیت دستگاه
automatic steering device
سکان خودکار
audio response device
دستگاه جواب دهنده سمعی
sequential access device
دستگاه با دستیابی ترتیبی
safety locking device
قفل ایمنی
[تکنیک و تکنولوژی]
peripheral device port
قسمتاصلیتنظیماتمحیط
acoustic resonance device
دستگاه همنوایی صوتی
slat tilt device
وسیلهسرازیریمیله
anti interference device
دستگاه ضد تداخل
input/output device
دستگاه داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
output
[of a circuit or device]
خروجی
[مهندسی برق]
[الکترونیک]
metal detecting device
دستگاه فلزیاب
mass storage device
دستگاه انبوه ذخیره
metal detection device
دستگاه فلزیاب
coupling guide device
دستگاهحافظاتصال
high lift device
وسایل برای زیاد
data entry device
دستگاه داده دهی
data preparation device
دستگاه اماده سازی داده
data storage device
دستگاه ذخیره داده
positional protection device
دستگاه حفافت درگاه
pipe bending device
لوله خمکن
head cleaning device
وسیله هد پاک کن
optical recognition device
دستگاه تشخیص نوری
mass storage device
دستگاه تل انبارش
installable device driver
درایور وسیلهای که در حافظه بار شده است و مقیم است و با تابع مشابه به درون سیستم عامل جایگزین میشود
input output device
دستگاه ورودی و خروجی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com