Dictiornary-Farsi | athletic training room | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
athletic training room	اطاق پزشکی- ورزشی


Other Matches

athletic	تنومندی ورزشکار
athletic	ورزشی
athletic	پهلوانی
athletic physique	سنخ پهلوانی
athletic trainer	پزشکیار ورزشی
athletic supporter	بیضه بند
athletic suporters	وسایل محافظتی ورزشکار
athletic type	سنخ پهلوانی
training	اموزش
training	آموزش عملی
training	ورزش کاراموزی
training	اموزش دادن
training	پرورش
training	کاراموزی
training	تعلیم و تمرین
training	تعلیم
training wall	دیواره راهنما
basic training	اموزش مقدماتی
potty-training	تعلیمدادنبچهبهرفتنبهدستشوئیوکنترلادرارومدفوع
training college	دانشسرا
annual training	اموزش سالیانه
armory training	اموزش جنگ افزارداری اموزش اسلحه سازی
circuit training	تمرین دایرهای
assertive training	جرات اموزی
avoidancae training	اجتناب اموزی
training camp	اردوی امادگی
toilet training	اموزش اداب توالت رفتن
training publication	نشریات اموزشی
training publication	مدارک اموزشی
concurrent training	اموزش همزمان
training school	اموزشگاه حرفهای
training ship	کشتی اموزشی
training table	میز ناهارخوری در اردو
deputy for training	معاونت اموزشی
training time	زمان تمرین
transfer of training	انتقال اموزش
unit training	اموزش یکانی
unit training	اموزش یکان
voluntary training	اموزش داوطلبانه
basic training	تعلیمات ابتدایی
training school	کاراموزگاه
escape training	گریزاموزی
training bill	برنامه اموزشی
training aid	وسیله کمک اموزشی
bowel training	اموزش دفع
character training	پرورش منش
circuit training	انجام تمرینهای مختلف ورنه برداری
training track	مسیر تمرینی مسابقه اسبدوانی
training program	برنامه اموزش
military training	اموزش نظامی
military training	تعلیم نظامی
on-the-job training	آموزش ضمن خدمت
training locations	مکانهای آموزشی
to undergo training	در یک دوره آموزشی شرکت کردن
omission training	حذف اموزی
on the job training	اموزش ضمن کار
toilet-training	از قنداق درآوردن
personnel training	اموزش کارکنان
preservice training	کاراموزی پیش از خدمت
sensitivity training	حساسیت اموزی
reconditioning training	اموزش تجدید مهارت اموزش توجیهی
scout training	پیشاهنگی
reward training	اموزش با پاداش
training center	مرکز اموزش
training manual	راهنمای اموزشی
training gear	گردونه در سمت
training cycle	سیکل اموزشی
training cycle	مرحله اموزش
training distance	مسافت تمرین
training facilities	محلهای اموزشی
training suit	لباسورزشی
training facilities	تاسیسات اموزشی
training circular	نشریه اموزش
teacher training	تربیت معلم
training set	ستلباسبچهگانه
manual training	دوره اموزش هنرهای دستی
in house training	برنامهای برای اموزش افراددر سازمانی که در ان کارمی کنند
weight training	بدن سازی
job training	اموزش شغلی
integrated training	اموزش توام
in serving training	اموزش ضمن خدمت
graphical training aids	چارت
rehabilitation training center	مرکز اموزش بازاموزی زندانیان جنگی دشمن
graphical training aids	چارت اموزشی
disciplinary training center	دارالتادیب
sensitivity training group	گروه حساسیت اموزی
mobile training team	تیم اموزشی سیار
graphic training aid	پوسترهای اموزشی
disciplinary training center	مرکز اموزش زندانیان نظامی
advanced individual training	اموزش تکمیلی انفرادی
advance individual training	آموزش تکمیلی انفرادی
advanced unit training	اموزش تکمیلی واحد اموزش تکمیلی یکان
army training program	برنامه اموزش نیروی زمینی
army training test	راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
basic combat training	اموزش رزم مقدماتی
active duty for training	اموزش زیر پرچم
basic unit training	اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد
army training program	برنامه اموزش نظامی
graphic training aid	چارت اموزشی
computer based training	تربیت مبتنی بر کامپیوتر
code training set	دستگاه اموزش مرس
Training makes the memory absorb more.	آموزش [ورزش حافظه] باعث می شود که حافظه بیشترجذب کند.
army training and evaluation program	برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
Regular training strengthens the heart and lungs.	ورزش به طور منظم قلب و ریه ها را تقویت میکند.
As part of my training, I spent a year abroad.	درجریان کارآموزیم یکسال را در خارج گذراندم.
the f. of a room	اثاثیه اطاق
To do up the room.	اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
room	فضا
May I see the room?	آیا میتوانم اتاق را ببینم؟
room	محل موقع
room	مسکن گزیدن منزل دادن به
room	مجال
room	انبار
room	اطاق
room no	اطاق شماره 3
room	وسیع تر کردن
room	جا
Get out of the room.	از اتاق بروبیرون
take your w to another room	اسباب کارخودراباطاق دیگرببرید
these room let well	نمیتوانیم برای اطاقهایم اجاره نشین پیدا کنم
in the room of	بجای
in the room of	درعوض
still room	شربتخانه
in my room	در اتاقم
room	اتاق
room	خانه
men's room	مستراح مردانه
common room	باشگاه دانشجویان
ladies' room	مستراح زنانه
leg room	جا برای پاها
common room	تالار دانشجویان
wainscoting of a room	کار چوبی داخل اطاق
waiting room	اطاق انتظار
war room	اتاق جنگ
war room	اتاق عملیات
ward room	اطاق افسران در کشتی جنگی
ware room	انبار کردن مخزن
ware room	انبار گمرک
ware room	انبارکالا
ware room	بارخانه
leg room	پا جا
common room	اتاق استادان
upper room	بالاخانه اطاق فوقانی
keeping-room	اتاق نشیمن
make room for someone or something <idiom>	برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
elbow room <idiom>
I slipped into the room .	یواشکی وارد اطاق شد
The room is stuffy .	هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
We entered the room together .	باهم وارد اطاق شدیم
I could have sworn that there was somebody in the next room .	می توانم قسم بخورم که یکنفر دراتاق مجاور بود
Operation room.	اتاق عمل ( بیمارستان )
The room is stuffy.	هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
Make some room here.	یک قدری اینجا جا باز کن
There is no room for doubt.	جای تردید نیست
We are cramed for room.	جایمان تنگ است
Room 123	اتاق 123
What is my room number?	شماره اتاق من چند است؟
Do you have a room with a better view?	آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
Mary is in the next room.	ماری در اتاق پهلویی است.
assmbly-room	اتاق همایش
waiting-room	اتاق انتظار
Could you reserve a room for me?	آیا میتوانید اتاقی برای من رزرو کنید؟
a single room	یک اتاق یک نفره
I'd like a sinlge room.	من یک اتاق یک نفره میخواهم.
I'd like a double room	من یک اتاق دو نفره میخواهم.
a sinlge room	یک اتاق یک نفره
I'd like a room with bath.	من یک اتاق با حمام میخواهم.
spare room	اتاقمخصوصمیهمانان
a double room	یک اتاق دو نفره
dimmer room	تاریکخانه
crew's room	اتاقخدمه
control room	اتاقکنترل
tea-room	چایخانه
tea-room	رستوران
tea-room	کافه
reception room	پذیرشگاه
reception room	اتاق انتظار
reception room	اتاق پذیرایی
reading room	قرائت خانه
reading room	خوانشگاه
engine room	اتاقموتور
first focal room	اولیناتاقمرکزی
laundry room	اتاقکلبایشویی
room service	سرویسداخلاتاق
morning room	اتاقنورگیر
incident room	اتاقبازجوئی
double room	اتاقدونفره
consulting room	اتاقمعاینه
torpedo room	اتاقکاژدر
service room	اتاقسرویسدهی
second focal room	دومیناتاقمرکزی
room thermostat	اتاقکترموستاد
rehearsal room	اتاقتمریننمایش
pump room	اتاقپمپ
reading room	اتاق قرائت
house room	جا
dark room	تاریکخانه عکاسی
damp room	اطاق نمناک
cycle of the room	دورقمر
cycle of the room	گردش ماه