Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
atomic power station
[plant]
نیروگاه هسته ای
Other Matches
power station
نیروگاه
power station
ایستگاه مولدنیرو
power station
کارخانه برق
power converter station
پست تبدیل
nuclear power station
نیروگاه هستهای
power converter station
پست تبدیل قدرت
nuclear power station
نیروگاه هسته ای
high power radio station
ایستگاه رادیویی بزرگ
low voltage power station
نیروگاه فشار ضعیف
cross section of a hydroelectric power station
قسمتعبورایستگاهقدرتانرژیآبی
hunger for power
[craving for power]
میل شدید به قدرت
atomic
ساعت خیلی دقیقی که از تغییر انرژی اتم ها به عنوان مرجع استفاده میکند
atomic
تجزیه ناپذیر
atomic
اتمی
atomic
مربوط به جوهر فرد
atomic
ذرهای
atomic
هستهای
atomic
1-مربوط به یک اتم 2-عملیاتی که اگر در حین پردازش قط ع شود داده را به وضع اولیه خود بر می گرداند
atomic
ریز
atomic interaction
بر هم کنش اتمی
atomic fusion
گداخت اتمی
atomic fusion
همجوشی اتمی
atomic lattice
شبکه اتمی
atomic energy
انرژی اتمی
atomic energy
تبدیل جرم به نیرو در تبادلات اتمی یک عنصر
atomic absorption
جذب اتمی
atomic fallout
ریزه پرتوزا
atomic bond
پیوند اتمی
atomic clock
ساعت اتمی
atomic configuration
ارایش اتمی
atomic crystal
بلور اتمی
atomic energy
نیروی اتمی
atomic fission
شکافت اتمی
atomic mass
جرم اتمی
atomic number
عدد پروتونی
atomic weapon
جنگ افزار اتمی
atomic structure
ساختار اتمی
atomic orbital
اوربیتال اتمی
atomic pile
واکنشگاه اتمی
atomic reactor
واکنشگاه اتمی
atomic polarization
قطبش اتمی
atomic units
یکاهای هارتری
atomic radius
شعاع اتمی
atomic size
اندازه اتم
atomic size
اندازه اتمی
atomic spectroscopy
طیف بینی اتمی
atomic number
عدد اتمی
atomic weight
وزن اتمی یک عنصر که برمبنای 61 وزن اتمی اکسیژن قرار داده شده است
atomic time
زمان انفجار اتمی
atomic radius
شعاع اتم
atomic nucleus
هسته اتم
atomic weight
wt.at :symb
atomic weight
وزن اتمی
atomic weight
جرم اتمی
atomic theory
فرضیهء اتمی که تمام مواد راترکیبی از ذرات اتم میداند تئوری انفصال ماده
gram atomic weight
وزن اتمی به گرم
atomic demolition munition
خرج تخریب مهمات اتمی مهمات مخصوص تخریب جنگ افزار اتمی
gram atomic weight
وزن گرمی اتم
atomic air burst
ترکش هوایی اتمی
effective atomic number
عدد اتمی موثر
atomic scattering factor
عامل شکل اتمی
atomic mass unit
واحد اتمی جرم
atomic form factor
ضریب پراکندگی اتمی
atomic form factor
عامل شکل اتمی
atomic scattering factor
ضریب پراکندگی اتمی
atomic hydrogen welding
جوشکاری هیدروژنی
atomic underground burst
ترکش زیرزمینی اتمی
international atomic energy agency
اژانس بین المللی انرژی اتمی
european atomic energy community
جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
atomic hydrogen arc welding
جوش قوسی بوسیله اتم هیدروژن
linear combination of atomic orbitals
ترکیب خطی اوربیتالهای اتمی
on station
روی هدف
on station
پروازهواپیما بالای هدف
on station
رسیدن به هدف
on station
اماده باش بالای هدف
Is the next station ... ?
آیا ایستگاه بعدی ... است؟
station
ایستگاه اتوبوس وغیره
station
توقفگاه نظامیان وامثال ان
station
موقعیت اجتماعی وضع
station
رتبه
station
مقام مستقرکردن
station
درپست معینی گذاردن
station
پست
station
سکون پاتوق
station
جا درحال سکون
station
وقفه
Where is the station?
ایستگاه کجاست؟
way station
ایستگاه رله مخابراتی
way station
ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
way station
ایستگاههای فرعی بین راهی جاده یا خط اهن
sub station
پست فرعی
station
ایستگاه
station
جایگاه
station
مرکز
station
محل
station
پاسگاه
station
پایگاه
station
محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
station
میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
station
نرم افزار و سخت افزار در مشخصات FDDJ که حاوی اطلاعات کنترل هستند
station
وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
station
یا مقصد استفاده میشود
station
استقرار یافتن
station
محل ماموریت
station
مستقرکردن
courier station
دفتر پیک
departure station
مبداء حرکت
defence station
readiness of degree third
declinating station
ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
cruising station
readiness of degree forth
courier station
دفترنامه رسانان
exposure station
ایستگاه عکاسی هوایی
dressing station
درمانگاه کمکهای اولیه وزخم بندی
exposure station
ایستگاه هوایی
duty station
محل خدمت
exempted station
یکان استثنایی از نظر سلسله مراتب
exempted station
یکان مخصوص
battle station
پایگاه رزمی
enquiry station
ایستگاه پرس و جو
battle station
پایگاه جنگی
blade station
موقعیت شعاعی هر مقطع ازتیغه
courier station
مقرر پیک
clearing station
ایستگاه تخلیه بیماران
broadcasting station
ایستگاه رادیو
broadcasting station
ایستگاه رادیویی فرستنده
cleansing station
محل گندزدایی
cleaning station
پست رفع الودگی ش م ر
cleaning station
ایستگاه ضدعفونی مواد ش م ر
camera station
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
central station
نیروگاه مرکزی
change of station
تغییر محل ماموریت
broadcast station
ایستگاه فرستنده
clearing station
پست تخلیه بیماران
boat station
جای خدمه قایق
transformer station
پست ترانسفورماتور
converter station
پست ترانسفورماتور
control station
ایستگاه کنترل
consolidating station
ایستگاه تکمیل کننده بار
coast station
ایستگاه ساحلی
close station
افراد بدو مرخص
close station
خدمه بدو مرخص
climatological station
ایستگاه هواشناسی
change of station
انتقال تعویض محل خدمت
fiscal station
تاسیسات سریال
station complement
پرسنل ثابت یک پایگاه
survey station
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
telephone station
جایگاه تلفن
telephone station
تلفن خانه
tide station
ایستگاه جزر و مد
to station oneself
جا گرفتن
to station oneself
مقیم شدن
transfer station
محل انتقال افراد
transfer station
محل اعزام افراد
transit station
ایستگاه عبوری راه اهن
subscriber's station
مرکز مشترک
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
station number
شماره پست مخابراتی شماره ترتیب محل بارها درداخل هواپیما
work station
محل کار
station complement
پرسنل خدماتی پایگاه
station house
ایستگاه کلانتری
station house
مرکزکلانتری
station house
ایستگاه راه اهن
station keeping
در خط نگهداشتن ناو
station list
فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
station log
دفتر ثبت وقایع پست مخابراتی
station log
دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
traverse station
ایستگاه پیمایش
triangulation station
ایستگاه مثلث بندی
wireless station
فرستنده
transmitting station
ایستگاهارسال
underground station
ایستگاهزیرزمینی
coach station
پارکینگوایستگاهدرشکه
polling station
حوزهرایگیری
To marry below ones station.
با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
railway station
ایستگاه قطار
To the railway station
به طرف ایستگاه راه آهن
Where's the railway station?
ایستگاه راه آهن کجاست؟
train station
ایستگاهقطار
station platform
سکویایستگاه
station model
مدلهواشناسی
wireless station
ایستگاه بی سیم
tracking station
ایستگاه ردیابی
goods station
ایستگاهکالاهایتجارتی
intercom station
ایستگاهداخلی
local station
ایستگاهکانونی
passenger station
ایستگاهمسافرین
receiving station
ایستگاهدریافت
station circle
چرخههواشناسی
station entrance
ورودیایستگاه
station bar
رستوران ایستگاه راه آهن
station car
اتومبیل استیشن
fiscal station
قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
induction station
مرکز پذیرش
induction station
دفتر استخدام دفتر پذیرش
inquiry station
دستگاهی که از ان هر گونه درخواستی به عمل می اید
key station
ایستگاههای کلید
loading station
ایستگاه بارگیری
emergency station
محل اضطراری
master station
شاه ایستگاه
master station
ایستگاه اصلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com