Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
attenuation mean free path
مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
Search result with all words
mean free path for attenuation
مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
Other Matches
mean free path
مسافت ازاد میانگین
mean free path
مسافت ازاد متوسط
scattering mean free path
مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
mean free path absorption
مسافت ازاد میانگین در جذب مسافت جذب
absorption mean free path
مسافت ازاد میانگین در جذب مسافت جذب
attenuation
افت قدرت امواج
attenuation
میرایی
attenuation
تضعیف
attenuation
تخفیف
attenuation
کاهش
attenuation
فرسایش انرژی موج
attenuation
بدست آوردن
attenuation
اختلاف بین توان ارسالی و دریافتی بر حسب دسی بل
attenuation
کاهش یا کمبود قدرت سیگنال
attenuation length
طول تضعیف
attenuation compensation
تصحیح اعوجاج
attenuation compensation
جبران میرایی
attenuation compensation
تعادل میرایی
attenuation constant
ثابت تضعیف
correction for attenuation
اصلاح برای کاهش
attenuation factor
ثابت تضعیف
attenuation coefficient
ضریب تضعیف
attenuation coefficient
ضریب دمفونگ
attenuation coefficient
ضریب استهلاک
attenuation equalizer
برابر کننده میرایی
input attenuation
میرائی اولیه
input attenuation
میرائی ورودی
input attenuation
دمفونگ اولیه
line attenuation
میرایی خط
line attenuation
تلف خط
attenuation coefficient
ضریب میرایی
attenuation factor
ضریب فرسایش انرژی موج ضریب افت قدرت امواج
image attenuation coefficient
ضریب میرایی
frequency of infinite attenuation
فرکانس قطب
frequency respone of attenuation
مسیر میرایی
frequency respone of attenuation
منحنی میرایی
f. this path
ازاین راه برو
path name
نام مسیر
path
گذرگاه
path
محل فایل در لیست زیر دایرکتوری منجر به آن
path
لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد
path
مسیر از یک نقط ه در شبکه ارتباطی به دیگری
path
مسیر ممکن یا مجموعه رویدادها یا دستورات در اجرای یک برنامه
path
فرمان PATH
by path
جاده فرعی
path
جاده مال رو
path
مسیر طریقت
path
مسیر
the f. path
جاده پیش یاجلویی
path
پیاده رو
I have been down that path.
مزه اش را چشیده ام ( بسرم آمده است )
path
راه
path
جاده
path
باریک راه
train path
اجازه عبور ترن روی یک خط
nerve path
گذرگاه عصبی
path analysis
تحلیل مسیر
glide path
مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
bridle path
راه باریک
bridle path
جاده اسب رو
bicycle path
مسیر دوچرخه سواری
scan path
مسیر پیمایش
foot path
کوره راه
motor path
گذرگاه حرکتی
flight path
مسیر پرواز
to beat a path
کوبیدن یک جاده
time path
مسیر زمانی
glide path
مسیر پرواز در حال سرخوردن
magnetic path
مسیر خطوط قوا
lightning path
مسیر برق
light path
مسیر نور
leakage path
مسیر نشت
glide path
مسیر فرود ازاد
bicycle path
راه دوچرخه رو
the primrose path
عیش و نوش جویی
critical path
مسیربحرانی
roller path
صفحه بلبرینگ
primrose path
راه تسلیم ورضا
primrose path
راه عیش وخوشی
leakage path
مسیر خزش
path sweeping
مین روبی مسیر دریایی
path sweeping
پاک کردن مسیر
path of flight
مسیر هواپیما
path of flight
مسیر پرواز
path of expansion
مسیر گسترش
path of expansion
مسیر توسعه
expansion path
مسیر گسترش
expansion path
مسیر افزایش حجم عملیات بنگاه گر یک نقشه منحنیهای متساوی التولید
roller path
ریل دواربرجک توپ
base path
مسیر بین پایگاهها
current path
مسیر عبور جریان برق
critical path
مسیر بحرانی
critical path analysis
استفاده از بررسیهای هر مرحله بحرانی یک پروژه بزرگ برای کمک به گروه مدیریت
critical path analysis
منبعی که در هر زمان فقط توسط یک پردازنده قابل استفاده است
critical path analysis
تحلیل مسیر بحرانی
critical path analysis
تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند تابه اهداف خود برسند و نیز PERT
magnetic path length
طول مسیر خطوط قوا
critical path method
روش مسیر بحرانی
critical path method
سی پی ام
His path was strewn with flowers .
مقدم اورا گلباران کردند
path
[corridor]
for emergency vehicles
راه
[باز شده در جاده]
برای وسایل اورژانس
To be itching fo r a fight . To be on the war path.
سر دعوا داشتن
free for all
داد وبیداد
free for all
زدوخوردهمگانی
free in and out
بدون هزینه تخلیه و بارگیری
free
<adj.>
دست و دلباز
having free will
فاعل مختار
having free will
ازادکار
i did that of my own free will
به میل خود
i did that of my own free will
این کار را کردم
free will
طیب خاطر
free will
اختیاری
free
بخشودن
free
بازیگر ازاد
free
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
free-for-all
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
You are free to go now.
اکنون آزادید بروید.
free
ترخیص کردن میدانی
free
بطور مجانی ازادکردن
free
رها
free
مجاز منفصل
free
روا
free
مربوط به پای ازاد بازیگر در هوا در هرلحظه
free
حرکت قایق در جلو باد
free
کمی محدودیت نوع اسلحه
free
تحویل
free
فاقد
free
ازادکردن
free
پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
free
پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
free
حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free
جایز
free
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
free-for-all
مسابقه بین این اسبها
free
رایگان سخاوتمندانه
free
مجانی
free
ازاد
free
موجود در دیسک یا حافظه
free will
اختیار
free will
اراده ازاد
free will
ازادی اراده
free
مطلق
free
مستقل
free
اختیاری مختار
free throw
پرتاب ازاد
free from taxes
<adj.>
معاف از مالیات
free throw
پاس بدون مانع
free tower
برج پرش ازاد
free throw
پرتاب بدون مانع برای یار
free tower
برج ازاد
free from taxes
<adj.>
بدون مالیات
free throw
پنالتی
tax-free
<adj.>
معاف از مالیات
free stream
جریان ازاد
free swimming
قادر به شنا
free swimming
شناور
free surface
سطح ازاد
free thinker
وبه مذهب بی اعتنا است .
free thinkers
ازاد فکران
free surface
مخازن ازاد اب
free thinkers
افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
free thinking
ازادی از قیود مذهب
free thought
وارستگی از مذهب
free surface
سطح اب ازاد
free support
تکیه گاه ازاد
free thought
ازادی فکر لامذهب
free thinker
کسیکه دارای فکر ازاد بوده
free of charge
مجانی
free on quay
قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
free on rail
تحویل در راه اهن
free on rail
قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
free on rail
تحویل کالا روی قطار
free on truck
تحویل کالا روی کامیون
free oscillation
نوسان ازاد
free person
حر
free play
بازی ازاد
free play
ازاد
free play
لق
free on quay
تحویل دراسکله
free on board
بدون هزینه حمل تا روی وسیله نقلیه
free of cost
مجانی
free of cost
مفت
free of duty
معاف از عوارض گمرکی
free of expense
مجانی
free of expense
بیخرج
free of particular average
معاف از خسارات جزئی
free of tax
بدون مالیات
free on boand
فوب
free on boand
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
free play
بدون محدودیت
free position
روش اغاز مجدد بازی پس ازخطا
free space
فضای خالی
free spillweir
سرریز ازاد
free spoken
رک گو
free spoken
ساده گو
free spoken
بی پرده
free spoken
بی محابا
free spokenness
رک گویی
free spokenness
ساده گویی
free skating
قسمت حرکات ازاد مسابقه اسکیت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com