English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
English Persian
auction sale without reserve فروش به وسیله حراج بدون ذکر قیمت پایه
Other Matches
auction sale فروش به وسیله حراج
sale by auction فروش به وسیله حراج
sale by auction حراج
auction sale مزایده فروش
auction حراج
auction مزایده
auction حراج کردن بمزایده گذاشتن
sell by auction به مزایده فروختن
auction house شرکی کهکارش برگزار کردن حراج باشد
auction of rug حراج و مزایده فرش
to buy something at an auction چیزی را در [بوسیله] حراجی خریدن
sell by auction حراج کردن
dutch auction حراج هلندی
dutch auction حراجی که ازقیمت بالا شروع میشود
put up to auction به مزایده گذاشتن
sale بیع
on sale فروشی
sale حراج
sale قابل فروش
sale فروش
on sale در معرض فروش گذاشته شده
sale بازار فروش
for sale فروشی
with reserve بقید احتیاط
I'd like to reserve ... می خواهم یک ... رزرو کنم؟
under reserve تحت تضمین
to have something in reserve چیزی درچنته داشتن
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
reserve نگه داشتن اختصاص دادن
reserve از پیش حفظ کردن
reserve پس نهاد
reserve احتیاط
reserve توداربودن
reserve اندوخته
reserve احتیاط یدکی
reserve کنار گذاشتن
reserve ذخیره
reserve مدارا
reserve اندوختن اندوخته
reserve رزرو کردن
reserve ذخیره کردن
reserve ذخیره کردن اختصاص دادن
reserve نگهداشتن
reserve قید شرط
reserve پس نهاد کردن
reserve مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserve کتمان حقیقت
reserve عضو علی البدل
sale department بخش فروش
revocable sale بیع شرط
revocable sale بیع غیر قطعی
sale commission کارمزد فروش
sale department قسمت فروش
rummage sale حراج هدایای تقدیمی بکلیسابرای امور خیریه
put up for sale به معرض فروش گذاشتن
object of sale مبیع
object of sale کالا
object of sale مثمن
offer for sale پیشنهاد جهت فروش
particulars of sale اوصاف مبیع
particulars of sale شروط و مواعدعقد بیع
point of sale سیستمی که از ترمینال کامپیوتر در نقط ه فروش سایت برای ارسال الکترونیکی یا کنترل ارسال مشابه قیمت گذاری محصول و.. استفاده میشود
point of sale محل ای در مغازه برای پرداخت قیمتهای کالاها
public sale حراج
public sale مزایده
spot sale فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
sale forecast پیش بینی فروش
short sale معامله سلف
short sale سلم
spot sale فروش نقد
the proceeds of the sale وجوهی که از فروش بدست می اید
the proceeds of the sale پولی که از محل فروش بدست می اید
to expose to sale درمعرض فروش گذاشتن
to put to sale بمعرض فروش گذاشتن
white sale فروش ملافه و اجناس ذرعی
whole sale dealer عمده فروشی
whole sale trade عمده فروشی
jumble sale فروشگاهخیریهلوازم دستدوم
short sale سلم فروشی
short sale پیش فروشی
sale tax مالیات بر فروش
short sale بیع سلف پیش فروشی
sale manager مدیر فروش
sale maximization به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
sale or return فروش یا عودت
sale or return فروش یااعاده
sale price قیمت فروش
sale price قیمت حراج
sale quota سهمیه فروش
sale short پیش فروش کردن
sale short معامله سلف کردن
white sale <idiom> حراج حوله ،پارچه کتان
forced sale فروش قانونی
contract of sale عقد بیع
contract of sale قرارداد فروش
consequence of a sale اثار بیع
conditions of sale شرایط اساسی معامله
conditional sale بیع شرط
cash sale بیع نقد
cash sale فروش نقدی
bill of sale بیع نامه
bill of sale سند فروش
credit sale فروش نسیه
credit sale اعتبار در معامله
forced sale فروش اجباری
fire sale فروش مال التجاره حریق زده
deed of sale سند فروش
deed of sale بیع نامه
credit sale بیع نسیه
credit sale فروش غیرنقدی
credit sale فروش قسطی
credit sale نسیه فروختن
bill of sale فاکتور
forced sale فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
at the point of sale در نقطه فروش
at the moment of the sale حین البیع
invalid sale بیع فاسد
irrevocable sale بیع قطعی
irrevocable sale بیع منجز
forward sale بیع سلم
at the time of the sale حین البیع
forward sale پیش فروش
forward sale نسیه فروختن
forward sale بیع سلف
clearance sale فروش به منظور تصفیه حراج
bill of sale صورت فروش
army reserve احتیاط نیروی زمینی
Could you reserve a room for me? آیا میتوانید اتاقی برای من رزرو کنید؟
reserve officer افسر وفیفه
floating reserve احتیاط سیال
I'd like to reserve a table for 5. میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
army reserve قسمت احتیاط نیروی زمینی
equipment reserve ذخیره تجهیزاتی
reserve price قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
reserve parachute چترذخیرهای
capital reserve ذخیره سرمایه
capital reserve اندوخته سرمایه
tactical reserve نیروهای احتیاط تاکتیکی
tactical reserve احتیاط تاکتیکی
stone reserve ذخیره سنگ
mobile reserve احتیاط متحرک
central reserve سکوی وسط
central reserve سکوی میانی
battle reserve احتیاط جنگی
battle reserve ذخیره جنگی
rolling reserve امادذخیره دم دست وهمیشه حاضر در پای کار
paper in reserve کاغذذخیرهای
rolling reserve اماد ذخیره غلطان
national reserve اندوختگاه ملی
reserve accumulator انباره کمکی
reserve buoyancy حجم بالاتر از خط ابخور ناو
reserve center مرکز احتیاط
reserve center مرکز اموزش احتیاط
reserve components قسمتهای احتیاط ارتش
reserve curreny ارز ذخیره
reserve curreny پول ذخیره
reserve echelon رده احتیاط
reserve factor نسبت استحکام واقعی یک سازه به کمترین استحکام لازم برای شرایط موردنظر
reserve force نیروی احتیاط
reflex reserve پس مانده بازتاب
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
national reserve پاستگاه ملی
nature reserve اندوختگاه طبیعی
nature reserve اندوختگاه نیادی
gold reserve اندوخته طلا
general reserve احتیاط عمومی
operational reserve احتیاط عملیاتی
operational reserve ذخیره عملیاتی
liability reserve ذخیره بدهیها
reserve buoyancy جرم اضافی برای غوطه ورساختن کامل شناورها یابدنه هواپیمای دریایی
payment under reserve پرداخت تحت تضمین
reserve fund سرمایه احتیاطی
reserve requirement مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
reserve requirements ذخائر مورد نیاز
reserve price قیمت نهایی بهای قطعی
reserve stock اماد ذخیره
reserve price بهای قطعی
reserve price اخرین بها
reserve stock موجودی ذخیره
reserve on board مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
reserve fund وجوه ذخیره
floating reserve نیروی ذخیره احتیاط متحرک
reserve fund وجوه اندوخته
reserve mobilization بسیج احتیاطها
reserve mobilization بسیج نیروهای احتیاط
reserve officer افسر احتیاط
reserve price قیمت پایه در حراج
car boot sale فروشاجزایکوچکاتومبیل
Are there any houses for sale in these parts? این طرفها خانه فروشی پیدا می شود ؟
point of sale terminal ترمینال فروش اطلاعات
sale on a large scale فروش زیاد
strict nature reserve اندوختگاه طبیعی بازداشته
fractional reserve banking روش مبتنی بر ذخیره جبران کسری در امریکا در ازای هرصد دلاری که مشتریان دربانک می گذارد
army reserve command فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
federal reserve system ایالات متحده علیرغم تقسیم به ایالات مختلف دارای پشتوانه ارزی واحد است
industrial reserve army ارتش ذخیره صنعتی
federal reserve system سیستمی که به موجب ان
federal reserve bank بانک فدرال رزرو
federal reserve system سیستم ذخیره فدرال
reserve army of unemployed ارتش ذخیره بیکاران
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com