Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
audio response device
دستگاه جواب دهنده سمعی
Other Matches
audio device
دستگاه سمعی
audio
پنجرههای با قالب چند رسانهای ساخت میکروسافت
audio
شنیداری
audio
سمعی
audio
تجزیه کننده صوت که به کامپیوتر اجازه میدهد پاسخ را به درخواست ها بیان کند
audio
الگوی صوتی دیجیتال که روی دیسک ذخیره شده است
CD audio
استاندارد مربوط به نحوه ذخیره سازی موسیقی به صورت مجموعهای از اعداد
audio
ماشین منتقل کننده سیگنالهای صوتی به نوار مغناطیسی
audio
وابسته به شنوایی یا صوت گیرنده و تقویت کنندهء صدا شنودی
CD audio
AUDIO DISC-DIGITAL COMPACT
audio
و معمولاگ در کامپیوترهای خانگی استفاده میشود
audio
چرخ نوار ضبط مغناطیسی در یک پوشش کوچک که وارد دستگاه ضبط صدا میشود
CD audio
روی دیسک فشرده
audio
مربوط به صدا یا آنچه قابل شنیدن است
audio
شنیدنی
audio
ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
audio-visual
دید و شنودی
audio amplifier
فزونساز صوتی
audio-visual
سمعی وبصری
audio-visual
اموزش سمعی وبصری
audio transformer
مبدل صوتی
audio reception
دریافت صوتی
audio-visual
سمعی بصری
audio amplifier
تقویت کننده صوتی
audio-typist
کسی که مطالبرا در حین دیکته شدن تایپ میکند
first audio stage
مرحله صوتی نخست
audio visual
اموزش سمعی وبصری
audio visual
سمعی وبصری
audio range
ناحیه صوتی
audio mixer
میکسر صوتی تلویزیونی مخلوط کننده صوتی
audio frequency
فرکانس صوتی
audio frequency
دامنه شنودپذیری
audio frequency
بسامد صوتی
audio frequency
بسامد سمعی
audio visual
دید و شنودی
audio oscillator
اوسیلاتور صوتی
audio visual
سمعی بصری
audio amplifier
امپلی فایر صوتی
audio frequency amplifier
فزونساز صوتی
reproduction
[of a recording]
[audio, video]
پخش
[ضبط صوتی یا تصویری]
reproduction
[of a recording]
[audio, video]
بازنواخت
response
پاسخ
response
صفحهای در سیستم ویدیوی متن که به کاربر امکان وارد کردن داده میدهد
response
1-زمان بین شروع یک عمل کاربر
response
و نتیجه فاهر شده روی صفحه . 2-سرعتی که یک سیستم به محرک پاسخ میدهد
whole response
پاسخ کلی
response
عکس العمل به دلیلی
response
جوابگویی
response
فضایی در فرم که برای خواندن داده با علامت نوری به کار می رود
all or none response
پاسخ همه یا هیچ
response
واکنش
w response
پاسخ کلی
response
جواب
consummatory response
پاسخ پایانی
response amplitude
دامنه پاسخ
content response
پاسخ محتوایی
correct response
پاسخ درست
response cost
جریمه
delayed response
پاسخ درنگیده
consultary response
نظر محکمه حقوقی درباره یک دعوی خاص
conditioned response
پاسخ شرطی
color response
پاسخ رنگ
response time
زمان واگنش
response rate
سرعت پاسخ
popular response
پاسخ رایج
position response
پاسخ مکانی
preparatory response
پاسخ مقدماتی
psychogalvanic response
پاسخ گالوانیکی- روانی
pilomotor response
پاسخ سیخ شدن مو
reflection response
پاسخ قرینه
voice response
جواب صوتی
vaccum response
پاسخ غیابی
unconditioned response
پاسخ غیر شرطی
response time
زمان واکنش
response time
زمان جواب زمان پاسخگویی
response duration
مدت پاسخ
response time
زمان پاسخ
response threshold
استانه پاسخ
response strength
نیرومندی پاسخ
response set
امایه پاسخ
response position
مکان جواب
moro response
پاسخ مورو
movement response
پاسخ حرکت
response latency
نهفتگی پاسخ
response intensity
شدت پاسخ
original response
پاسخ ابتکاری
response hierarchy
سلسله مراتب پاسخ
response generalization
تعمیم پاسخ
response time
زمان پاسخ دهی
impluse response
رفتار در مقابل فشار ضربهای
transient response
واکنش گذرا
to make a response
جواب دادن
to make a response
پاسخ دادن
discriminatory response
پاسخ افتراقی
distal response
پاسخ دوربرد
electrodermal response
پاسخ برقی پوست
emitted response
پاسخ صدوری
spectral response
واکنش طیفی
shading response
پاسخ سایه روشن
response differentiation
تفکیک پاسخ
frequency response
واکنش بسامدی
frequency response
خم دامنه- بسامد
image response
پاسخ تصویر
image response
رفتار فرکانس تصویر
impluse response
پاسخ ایمپولز
impluse response
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
response equivalence
هم ارزی پاسخ
bass response
بم پذیری
conditioned response
واکنش شرطی
response
[commentary]
پاسخ
response
[commentary]
رای
response
[commentary]
نظر
anatomy response
پاسخ کالبدی
anticipatory response
پاسخ انتظاری
visual righting response
پاسخ تعادل دیداری
alternate response test
ازمون دو گزینهای
conditioned avoidance response
پاسخ اجتنابی شرطی
stimulus response psychology
روانشناسی محرک- پاسخ
acquiescent response set
امایه تصدیق
stimulus response theory
نظریه محرک- پاسخ
pure color response
پاسخ خالص رنگ
modulation frequency response
پاسخ فرکانس مدولاسیون
delayed elastic response
واکنش ارتجاعی تاخیری
impluse response matrix
ماتریس انتقال ضربه
stimulus response model
الگوی محرک- پاسخ
his appeal met no response
پاسخی پدر خواست که اوترسید
galvanic skin response
جی اس ار
galvanic skin response
پاسخ برقی پوست
spectral response characteristic
مشخصه طیفی
achromatic color response
پاسخ رنگ بی فام
white space response
پاسخ به بخش سفید
medical response dog
سگ دستیار
In response (reply) to your letter.
در جواب نامه تان
medical response dog
سگ سرویس
conditioned escape response
پاسخ گریز شرطی
A rapid response would be appreciated.
از پاسخ فوری قدردانی می کنیم.
[اصطلاح رسمی]
conditioned emotional response
پاسخ هیجانی شرطی
stimulus organism response model
الگوی محرک- جاندار- پاسخ
fractional antedating goal response
خرده پاسخ انتظار هدف
device
PRN برای پورت چاپگر
device
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device
دستگاه اسباب وسیله
device
کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
device
روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
device
وسیله جانبی
device
کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
device
اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
device
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
device
مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
device
CON برای صفحه کلید و صفحه نمایش
device
کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
device
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
device
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device
اختراع
device
شعار دستگاه
device
اسباب
device
شیوه
device
ابزار
device
ضامن
device
عامل
device
خارضامن
device
چاشنی
device
فزاره
device
اپارات
device
تجهیزات
device
الت
device
حیله
device
تمهید
device
ماشین یا وسیله کارا
v , device
ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
device
وسیله
I/O device
دستگاه داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
device
دستگاه
device
لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
device name
نام دستگاه
device
وسیلهای مثل صفحه تصویر یا چاپگر که اجازه نمایش اطلاعات میدهد
timing device
ساعتی
lifting device
ابزار بالا بر
synchronous device
دستگاه همزمان
synchronous device
دستگاه همگام
symbolic device
دستگاه سمبلیک
fastening device
پوچگیره
warning device
وسیلههشدار
pressure device
ماسوره فشاری
pressure device
عامل فشاری مین
pull device
ماسوره کشش مین
locking device
ابزار
pull device
عامل کششی
timing device
وسیله
storage device
دستگاه انباره
send only device
دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
physical device
ابزار مادی
switching device
تجهیزات سوئیچینگ
safety device
دستگاه ضامن
sequential device
دستگاه ترتیبی
safety device
ضامن
safety device
خارضامن
sighting device
وسیله نشانه روی
military device
اسباب ارتشی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com