Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 89 (1 milliseconds)
English
Persian
auto lean
مخلوط رقیق سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده اتوماتیک در کاربوراتور ثابت نگاهداشته میشود
Other Matches
lean
رقیق
lean on
<idiom>
اجبارشخص درقبول کردن درخواست باتحت فشارگذاشتن
lean to
دارای چارطاقی
lean
تکیه کردن
lean
تکیه زدن
lean
پشت دادن
lean to
ساباط
lean
خم شدن پشت گرمی داشتن
lean
متکی شدن
lean
تمایل داشتن
lean
لاغر
lean
نزار
lean
نحیف اندک
lean
ضعیف
lean
کم سود بیحاصل
lean to
چارطاقی
lean
تکیه دادن بطرف
to lean something against something
چیزی را به چیزی تکیه دادن
Do not lean out!
به پنجره تکیه ندهید!
[در اتوبوس یا مترو]
to lean against something
تکیه زدن به چیزی
to lean against something
پشت دادن به چیزی
lean
کج شدن
lean-to
پناهگاه موقت
lean lime
اهک ضعیف
lean concrete
بتن سبک
lean-tos
پناهگاه موقت
lean concrete
بتن کم ملات
lean mixture
مخلوط رقیق
lean concrete
بتن ضعیف
split lean
پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
lean gas
گاز رقیق
lean mix
بتن کم سیمان یا بتن ضعیف
to lean against the wall
به دیوار تکیه دادن
lean concrete
بتن کم مایه
to lean on a reed
تکیه بر اب کردن
lean to roof
بام سینه دیواری
lean to roof
شیروانی واریخته
lean-to proof
بام سینه دیواری
to lean out of the window
به پنجره تکیه دادن
auto da fe
اجرای رای
auto
امکان تکرار مجدد حرف در صورتی که کلید پایین نگه داشته شود
auto
کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود
auto
:خودرو
auto
تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
auto
ماشین سواری
auto
امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد در صورت اشغال خط تا وقتی که پاسخ دهد
auto
امکان بار کردن خودکار برنامه پس از روشن شدن کامپیوتر
auto
خودکار یا آنچه بدون نیاز به کابر کار کند
auto
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
auto
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
auto
تابع تشخیص صحت خودکار پس از ضبط داده
auto
شماره تلفن
auto
توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
auto da fe
رای دادگاه
auto
متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
auto
سیستمی که در آن کاغذ چاپگر به طور خودکار به صفحه بعد می رود
auto
توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه
auto
امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد و ضبط داده
auto
سیستم کامپیوتری که یک تابع راه انداز را پس ازشروع مقداردهی اولیه میکند
auto
توانایی نوار خوان که پس از رسیدن به انتهای نوار می ایستد
auto
پیوندیست بمعنی " خود" و " وابسته بخود" و " خودکار".
auto
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
auto da fe
اجرای حکم اعدام ومجازات شخص مرتد
auto
توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
auto restart
شروع دوباره به صورت خودکار
auto answer
خود جواب
auto-immune
خودایمن
auto ignition
خودسوزی
auto load
خود بارکن
auto radio
رادیوی اتومبیل
auto radio
گیرنده اتومبیل
auto repeat
خود تکرار
auto rich
مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
auto starter
استارت خودکار
auto drome
پیست اتومبیل رانی
auto dial
خود شماره گیر
auto cat
هواپیمای رله کننده هواپیمای واسطه مخابراتی
auto cad
اتوکد
auto body
اطاق اتومبیل
auto racing
مسابقه اتومبیل رانی
auto transformer
اتو- ترانسفورماتور
auto-immune
وابسته به تولید پادتنهای مضر
auto answer indicator
جوابگویاتوماتیکی
auto/manual selector
دکمهانتخابدستی
auto reverse button
دکمهمعکوساتوماتیک
auto body sheet
بدنه اتومبیل
auto dialing modem
مدم خود شماره گیر
Unimog
[a range of multi-purpose auto four-wheel drive medium trucks]
یونیماک
[حمل و نقل]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com