Total search result: 179 (9 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
auto radio |
رادیوی اتومبیل |
auto radio |
گیرنده اتومبیل |
|
|
Other Matches |
|
auto |
امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد در صورت اشغال خط تا وقتی که پاسخ دهد |
auto |
امکان تکرار مجدد حرف در صورتی که کلید پایین نگه داشته شود |
auto |
توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع |
auto |
توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه |
auto |
تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود |
auto |
امکان بار کردن خودکار برنامه پس از روشن شدن کامپیوتر |
auto |
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد |
auto |
تابع تشخیص صحت خودکار پس از ضبط داده |
auto |
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن |
auto |
خودکار یا آنچه بدون نیاز به کابر کار کند |
auto da fe |
اجرای حکم اعدام ومجازات شخص مرتد |
auto da fe |
رای دادگاه |
auto |
متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد |
auto |
امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد و ضبط داده |
auto |
سیستم کامپیوتری که یک تابع راه انداز را پس ازشروع مقداردهی اولیه میکند |
auto da fe |
اجرای رای |
auto |
توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن |
auto |
پیوندیست بمعنی " خود" و " وابسته بخود" و " خودکار". |
auto |
:خودرو |
auto |
ماشین سواری |
auto |
شماره تلفن |
auto |
توانایی نوار خوان که پس از رسیدن به انتهای نوار می ایستد |
auto |
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط |
auto |
سیستمی که در آن کاغذ چاپگر به طور خودکار به صفحه بعد می رود |
auto |
کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود |
auto restart |
شروع دوباره به صورت خودکار |
auto answer |
خود جواب |
auto cad |
اتوکد |
auto cat |
هواپیمای رله کننده هواپیمای واسطه مخابراتی |
auto repeat |
خود تکرار |
auto body |
اطاق اتومبیل |
auto dial |
خود شماره گیر |
auto load |
خود بارکن |
auto drome |
پیست اتومبیل رانی |
auto lean |
مخلوط رقیق سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده اتوماتیک در کاربوراتور ثابت نگاهداشته میشود |
auto ignition |
خودسوزی |
auto rich |
مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود |
auto starter |
استارت خودکار |
auto racing |
مسابقه اتومبیل رانی |
auto-immune |
خودایمن |
auto-immune |
وابسته به تولید پادتنهای مضر |
auto transformer |
اتو- ترانسفورماتور |
auto dialing modem |
مدم خود شماره گیر |
auto/manual selector |
دکمهانتخابدستی |
auto reverse button |
دکمهمعکوساتوماتیک |
auto answer indicator |
جوابگویاتوماتیکی |
auto body sheet |
بدنه اتومبیل |
radio |
رادیویی |
radio |
با رادیومخابره کردن |
radio |
پیام رادیویی فرستادن |
a radio |
رادیو |
radio |
رادیو |
radio |
بی سیم |
radio |
با بی سیم مخابره کردن |
radio frequencies |
فرکانسهای رادیویی |
radio star |
اختر رادیو |
radio sonobuoy |
بویه دریایی شناور بی سیم دار مخصوص تعیین محل زیردریاییها |
radio silence |
سکوت رادیویی |
radio sheck |
یک سازنده و توزیع کننده تجهیزات الکترونیکی شامل سیستمهای ریزکامپیوتر |
radio sextant |
گیرنده امواج کیهانی |
radio sextant |
سکستانت رادیویی |
radio set |
دستگاه رادیو |
radio fix |
تعیین محل هواپیما یا ناو با استفاده ازگوش دادن به دو یا چندایستگاه فرستنده |
radio fix |
تعیین محل فرستنده دشمن یاخودی بااستفاده از دو یا چندایستگاه به گوش |
radio ferquency |
بسامد رادیویی |
radio control |
کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم |
radio countermeasures |
اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن |
radio day |
یک روز کار بی سیم یارادیویی |
radio deception |
گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن |
radio detection |
اکتشاف رادیویی |
radio detection |
در معرض اکتشاف به وسیله بی سیم |
radio dicipline |
انضباط رادیویی |
radio dicipline |
انضباط مکالمه بی سیم |
radio tube |
لامپ رادیو |
radio engineering |
تکنیک رادیو |
radio control |
دستگاه کنترل بی سیم |
radio engineering |
مهندسی رادیو |
radio telegraphy |
تلگراف بیسیم |
radio telephony |
تلفن بیسیم |
radio active |
دارای تشعشع اتمی |
to tune in TV [radio] |
روی کانال مشخصی تلویزیون [رادیو] را تنظیم کردن |
radio telescopes |
رادیوتلسکوپ |
radio telescopes |
تلسکوپ رادیویی |
radio telescopes |
رادیو تلسکوپ |
radio telescopes |
رادیوی نجومی |
radio telescope |
رادیوتلسکوپ |
radio telescope |
تلسکوپ رادیویی |
radio telescope |
رادیو تلسکوپ |
radio-controlled |
وسیلهایکهبوسیلهسیگنالهایرادیوییکارکند |
pirate radio |
خبرپراکنیغیرقانونی |
radio ulnar |
وابسته به زندبالاوزندپائین |
radio wave |
امواج الکترو مغناطیسی رادیو موج رادیو |
radio wave |
موج رادیویی |
radio telephone |
رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی |
wired radio |
پخش با سیم |
radio telephone |
تلفن بی سیم |
radio antenna |
آنتنرادیویی |
radio mast |
بخشرادیو |
radio section |
بخشرادیو |
radio waves |
امواج رادیویی |
radio control |
فرمان رادیویی |
radio-telephones |
رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی |
radio interference |
پارازیت رادیویی |
directional radio |
رادیوی جهت دار |
radio interference |
تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی |
radio link |
پیوند رادیویی |
radio match |
رویارویی رادیویی |
radio navigation |
ناوبری رادیویی |
radio navigation |
ناوبری بااستفاده از امواج بی سیم |
radio operator |
متصدی بی سیم |
radio operator |
بی سیم چی |
radio procedures |
روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی |
radio prospecting |
کشف معادن با رادیو |
radio horizon |
افق رادیویی |
radio guard |
نگهبان اطاق بی سیم کشتی یا هواپیمای مامور استراق سمع |
radio guard |
نگهبان بی سیم |
radio-telephones |
تلفن بی سیم |
radio-telephone |
رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی |
field radio |
بی سیم صحرایی |
field radio |
رادیوی قابل حمل صحرایی |
main radio |
اطاق اصلی بی سیم ناو |
radio telescope |
رادیوی نجومی |
radio source |
چشمه اخترواره |
radio source |
چشمه شبه اختری |
radio frequency |
فرکانس رادیویی |
radio frequency |
فرکانس بالا |
radio frequency |
قطعه الکترومغناطیسی با محدوده فرکانس بین کیلوهرتز و گیگا هرتز |
radio range |
ایستگاه ناوبری رادیویی یاتعیین محل هدفها به وسیله بی سیم |
radio carpal |
وابسته به زندبالاومچ |
radio astronomy |
اختر شناسی رادیویی |
radio beacon |
بیکن رادیویی |
radio beacon |
انتن بی سیم |
radio beacon |
برج بی سیم انتن فرستنده بی سیم |
radio broadcasting |
پخش رادیویی |
radio bearing |
زاویه بین جهت فاهری ایستگاه ثابت و جهت مرجع |
radio button |
شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود. |
radio button |
دکمه رادیو |
radio compass |
قطبنمای رادیویی |
radio centeral |
مرکز بی سیم |
radio carpal |
زندی مچی |
radio approach |
دستگاه هدایت فرود هواپیما بوسیله بی سیم |
radio approach |
دستگاه تقرب رادیویی |
radio altimeter |
ارتفاع سنج راداری یاتشعشعی |
radio receiver |
گیرنده رادیویی |
radio active |
رادیواکتیو |
radio-telephone |
تلفن بی سیم |
radio activity |
خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد |
radio alimeter |
فرازیاب رادیویی |
radio relay |
رله بی سیم تقویت ارسال پیام رادیویی |
radio relay |
رادیو رله |
Unimog [a range of multi-purpose auto four-wheel drive medium trucks] |
یونیماک [حمل و نقل] |
radio call sign |
معرف ایستگاه رادیویی |
radio telephone transmitter |
فرستنده تلفن بیسیم |
radio direction finding |
جهت یابی بی سیم |
radio call sign |
معرف رادیویی |
radio data link |
ارتباط کامپیوتری با بی سیم ارسال اطلاعات با بی سیم |
radio metal locator |
فلزیاب رادیویی |
radio frequency interference |
تداخل فرکانس رادیویی |
automobile radio equipment |
رادیوی اتومبیل |
airborne radio relay |
سیستم رادیو رله هوابرد |
To turn on the light(radio, T. V). |
چراغ ( رادیو ؟تلویزیون وغیره ) راروشن کردن |
To turn off the lights. (T. V. ,radio). |
چراغ ( تلویزیون ؟ رادیو وغیره ) راخاموش کردن |
radio direction finding |
پیدا کردن جهت بی سیم دشمن |
radio frequency choke |
چوک رادیو |
radio frequency transformer |
مبدل بسامد رادیویی |
radio frequency biasing |
بایاسینگ فرکانس بالا |
radio frequency amplifier |
فزون ساز بسامد رادیویی |
radio range station |
ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها |
radio position finding |
روش تعیین محل ایستگاه فرستنده به روش تقاطع |
portable CD radio cassette recorder |
جایگاهCD |
high frequency radio station |
ایستگاه رادیویی فرکانس بالا |
tuned radio frequency receiver |
رادیو با بسامد میزان شده |
high power radio station |
ایستگاه رادیویی بزرگ |
portable CD radio cassette recorder |
ضبطورادیو |
personal radio cassette player |
رادیووضبطصوتشخصی |
high frequency radio direction finding |
جهت یابی رادیویی فرکانس بالا |
We finally succeed in making a radio contact. |
عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم |