Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
auto reverse button
دکمهمعکوساتوماتیک
Other Matches
reverse stitch button
دکمهوارونهکنندهدوخت
auto
تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
auto
امکان بار کردن خودکار برنامه پس از روشن شدن کامپیوتر
auto
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
auto
تابع تشخیص صحت خودکار پس از ضبط داده
auto
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
auto
خودکار یا آنچه بدون نیاز به کابر کار کند
auto da fe
اجرای رای
auto da fe
رای دادگاه
auto
توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه
auto
توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
auto da fe
اجرای حکم اعدام ومجازات شخص مرتد
auto
امکان تکرار مجدد حرف در صورتی که کلید پایین نگه داشته شود
auto
پیوندیست بمعنی " خود" و " وابسته بخود" و " خودکار".
auto
:خودرو
auto
ماشین سواری
auto
شماره تلفن
auto
کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود
auto
سیستمی که در آن کاغذ چاپگر به طور خودکار به صفحه بعد می رود
auto
توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
auto
امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد در صورت اشغال خط تا وقتی که پاسخ دهد
auto
متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
auto
امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد و ضبط داده
auto
سیستم کامپیوتری که یک تابع راه انداز را پس ازشروع مقداردهی اولیه میکند
auto
توانایی نوار خوان که پس از رسیدن به انتهای نوار می ایستد
auto
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
reverse
عکس ضد
reverse
کانال کنترل داده کند بین گیرنده وفرستنده
reverse
حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
reverse
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverse
حرکت نوک چاپگر در نیمه خط به بالابرای چاپ حروف بزرگ
reverse
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reverse
وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
reverse
عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند, وبنابراین عملگرپس از اعداد فاهر میشودونیازبه کروشه را ازبین می برد
reverse
حالت صفحه نمایش که سیاه و سفید آن رزرو شده اند.
reverse
حرکت در جهت مخالف
reverse
حرکت درخلاف جهت . ارسال
instead of the reverse
بجای وارونه این
reverse
وارونه
reverse
معکوس کردن
reverse
نقض کردن واژگون کردن
reverse
برگرداندن پشت و رو کردن
reverse
شکست وارونه کردن
reverse
بدبختی
reverse
پشت
reverse
معکوس کننده
reverse
داده ازگیرنده به فرستنده
reverse
معکوس
reverse
برگشتن
reverse
خلاف جهت
reverse
نقض کردن
reverse
فهر
reverse
لغو کردن
reverse
بدل کاری
reverse
شکستنی مخالف
auto rich
مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
auto drome
پیست اتومبیل رانی
auto-immune
وابسته به تولید پادتنهای مضر
auto ignition
خودسوزی
auto lean
مخلوط رقیق سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده اتوماتیک در کاربوراتور ثابت نگاهداشته میشود
auto load
خود بارکن
auto-immune
خودایمن
auto radio
رادیوی اتومبیل
auto radio
گیرنده اتومبیل
auto repeat
خود تکرار
auto restart
شروع دوباره به صورت خودکار
auto transformer
اتو- ترانسفورماتور
auto starter
استارت خودکار
auto dial
خود شماره گیر
auto answer
خود جواب
auto body
اطاق اتومبیل
auto cat
هواپیمای رله کننده هواپیمای واسطه مخابراتی
auto cad
اتوکد
auto racing
مسابقه اتومبیل رانی
reverse slope
شیب معکوس
reverse control
کنترل معکوس
reverse bias
پیشقدر معکوس
reverse thrust
تراست معکوس
reverse video
کاراکترهای تیره بر روی زمینه نمایش روشن تصویرمعکوس
indian in reverse
هندی معکوس
reverse bias
تغذیه معکوس
reverse slope
ضد شیب
reverse current
جریان معکوس
reverse dive
شیرجه وارونه
reverse image
تصویر وارونه
reverse osmosis
اسمز معکوس
reverse pitch
گام معکوس
naked reverse
حمله با مانور سدکنندگان به یک سمت و توپدار به سمت دیگر
reverse polarity
پلاریته معکوس
reverse video
صفحه نمایش معکوس
reverse video
ویدئوی معکوس
reverse gear
دنده معکوس
reverse speed
سرعت معکوس
forward/reverse
جلو/عقببرنده
reverse gears
دنده معکوس
the reverse of the medal
طرف یا جنبه دیگر موضوع
double reverse
شوت برگردان به دروازه
to suffer a reverse
شکست خوردن
auto body sheet
بدنه اتومبیل
auto dialing modem
مدم خود شماره گیر
auto/manual selector
دکمهانتخابدستی
auto answer indicator
جوابگویاتوماتیکی
reverse slide change
تعویضاسلایدوارونه
reverse flow regin
ناحیه جریان معکوس
reverse flow engine
توربین گاز دارای کمپرسورجریان خطی یا محوری
reverse polish notation
نشان گذاری لهستانی معکوس
reverse chicken wing
نوعی کلید کشی
reverse current cutout
افتامات
fireman's carry from outside and reverse
پیچ یک دست و یک پا از پشت دست
king's indian in reverse
هندی شاه معکوس
maximum reverse r.m.s. voltage
ولتاژ سد موثر حداکثر
The car is in the reverse gear.
اتو موبیل توی دنده عقب است
button
دکمه
on-off button
دکمهروشن
on-off button
خاموش
on the button
<idiom>
درست سر موقع
button
هرچیزی شبیه دکمه
button
کلید هایی که اعمالی انجام می دهند
button
شکل دایرهای که در صورت انتخاب از روی صفحه به وسیله صفحه کلید یا نمایشگر نمایش عمل خاصی را انجام میدهد
button
تکمه
button
غنچه
button
تکمه زدن باتکمه محکم کردن
button
میخ
button
گل میخ گرد
reverse side of metal work
پشت کار فلزی
reverse current circuit breaker
مدارشکن جریان معکوس
locking button
دکمهقفل
power-on button
دکمهروشنشدندستگاه
power button
دکمهروشن
play button
دکمهشروع
pause button
دکمهایستکوتاه
on/play button
کلیدشروعبهکار
push button
شستی
push button
کلید فشاری
measuring button
دکمهاندازهگیری
listen button
دکمهمخصوصگوشکردن
record button
دکمهضبط
regulating button
دکمهتنظیمکننده
reset button
دکمه
radio button
دکمه رادیو
The button on my coat off.
تکمه کتم افتاد
TV/video button
ویدئو
TV/video button
دکمهتلوزیون
TV power button
دکمهروشنکنندهتلوزیون
stop button
دکمهایست
starter button
دکماستارت
spray button
دکمهآبپاش
shank button
دکمهپایدار
rewind button
دکمهعقببرنده
push button
دکمه فشاری
button hole
جا دکمه
function button
دکمهردیاب
radio button
شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
ceiling button
مقره سقفی
button hook
قلاب
button head
سر عدسی در پیچ ها
bachelors button
گل دگمه
bachelors button
گل اشرفی
button facing
دکمهسربندشلوار
button loop
دکمهرکاب
button strap
دکمهروپوشزنانه
to press the button
دکمه را فشار دادن در راه انداختن چیزی یا کاری پیش قدم شدن
farcy button
دکمه یابرامدگی درناخوشی سراجه
mouse button
دکمه ماوس
microphone button
تکمه میکروفن
microphone button
کپسول میکروفون
memory button
دکمهحافظ
kissing button
برامدگی روی زه که درکشیدن کامل کمان با لب کمانگیر مماس میشود
start button
تکمه استارت
start button
تکمه راه اندازی
start button
دگمهای که معمولاگ گوشه سمت چپ در پایین صفحه نمایش ویندوز است و یک مسیر مناسب به برنامه ها و فایلهای کامپیوتر ایجاد میکند
button-through smock
دکمهسریقه
erase button
دکمهپاککننده
belly button
ناف
eject button
دکمهخروج
finger button
دکمهانگشتی
capstan button
دکمهچرخطناب
end button
انتهایکلاهک
crystal button
ریسهکریستالی
leg ride and reverse chicken wing
سگک قفل قیصر
power zoom button
دکمهفعالکنندهزوم
macro set button
دکمهتنظیمصدا
lens release button
دکمهآزادکردنبیرونآوردنلنز
language display button
دکمهنمایشگر
key finger button
دکمهیابندهکلید
push button control
کنترل دکمهای
push button dialing
شماره گیری دکمهای
push button switch
تکمه فشاری
push button tuner
میزانساز دگمهای
push the panic button
<idiom>
از ترس قلبش فرو ریخت
push button switch
کلیدپوش باتون
emergency push button
تکمه اضطراری
record announcement button
دکمهاعلام کنندهضبط
record muting button
دکمهضبطبدونصدا
push-button telephone
تلفندکمهفشاری
preset tuning button
دکمهتنظیمچرخش
fast-forward button
دکمهجلوبر
cassette eject button
دکمهخروجفیلماز
shutter release button
دکمه
counter reset button
دگمههایتحدیدشمارشگر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com