English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
automatic direction finder جهت یاب اتوماتیک
Other Matches
direction finder جهت یاب رادیویی
direction finder دستگاه جهت یاب
direction finder راستایاب
direction finder جهتیاب
direction finder جهت یاب خودکار
direction finder سمت یاب
direction finder جهت یاب
finder یابنده فایندر
finder عنصر مرکزی یک محیط عملیاتی و برنامهای که میان سایر چیزها فایلهای ذخیره شده روی دیسک ها رانشان میدهد
finder واسط کاربر گرافیکی به Macintosh اجازه دادن به کابر به مشاهده فایل ها و شروع برنامههای کاربردی با استفاده از Mouse
ht finder ارتفاعیاب
finder پیدا کننده
finder یابنده
finder switch شماره یاب
view finder ویزر
star finder ستاره یاب
depth finder ژرفایاب
range finder هدفیاب
range finder مسافت یاب
range finder مسافت سنج دریایی
location finder دستگاه محل یاب
line finder خط یاب
fault finder عیب یاب
wire finder سیم یاب
coincidence range finder مسافت یاب دوشاخهای مسافت یاب انطباقی
sonic depth finder ژرفایاب صوتی
Defined depth finder تعریف عمق یاب
impedance unbalance finder دستگاه یابنده امپدانس نامتعادل
self direction خودفرمان
direction for use دستوراستعمال
X direction حرکت افق
Y direction حرکت عمودی
direction to be followed جهتحرکت
direction امتداد
direction دستور
direction گرا
direction دستورالعمل جهت
direction مسیر هدایت کردن
direction راستا
direction دستوراتی که نحوه استفاده از چیزی را نشان می دهند
direction کارگردانی
direction رهبری
direction مسیر
direction جهت
direction سو
direction هدایت
direction سمت
direction ارشاد
direction هدایت رهبری
direction سازمان دهی یامدیریت
direction اداره جهت راه
direction سمت بافت
direction سرپرستی
direction جهت خواب فرش
direction finding جهت یابی کردن
direction finding جهت یابی
direction indicator دستگاه جهت نمایی
direction indicator دستگاه نشاندهنده جهت حرکت
direction of a current current a of set
direction of attack سمت حمله
direction of fire سمت تیر
direction of thread سوی پیچش پیچ
direction of thread جهت پیچ
direction peg میخ نشانه
direction rectifier یکسوکننده سمتی
direction finding سمت یابی کردن
In the opposite direction . درجهت مخالف
direction of Mecca بهجهتمکه
briefing direction دستورالعمل اجرای توجیه دستورالعمل جلسه توجیهی
compass direction سمت قطب نما
compass direction گرای مغناطیسی
compass direction جهت قطبنمای مغناطیسی
cutting direction of a saw جهات برش اره
direction board صفحه سمت نما
direction board پلاتینگ بردسمت نمای دیدبان
direction center مرکز هدایت عملیات
direction center مرکزهدایت اتش یا حرکت کشتی یاهواپیما
wind direction جهتوزشباد
direction of attack سمت تک
reaction direction جهتواکنش
in the opposite direction. در جهت مخالف
direction of points جهتیاب
bearing direction جهت قرار گرفتن یاطاقان
field direction جهت میدان
instrument direction سمت اندازه گیری شده
art direction آرایش
magnetic direction جهت مغناطیسی
art direction شکل بندی
main direction جهت اصلی
instrument direction سمت زاویه یاب
art direction ترکیب
fire direction هدایت کردن اتش
stage direction مدیریت
flow direction جهت گردش
art direction دکور
the direction to mecca قبله
fire direction هدایت اتش
fighter direction هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
stage direction کاگردانی
rotation in a clockwise direction گردش در جهت عقربه ساعت
ina northerly direction سوی شمال
three dimensional direction finding جهت یابی فضایی
wind direction and speed جهتوسرعتوزشباد
current direction indicator دستگاه نشاندهنده جهت جریان
radio direction finding جهت یابی بی سیم
radio direction finding پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
rotation in a clockwise direction گردش به راست
maximum direction finding جهت یابی حداکثر
ina northerly direction بطرف شمال شمالا
magnatic direction indicator دستگاه نشاندهنده جهت مغناطیسی
fire direction center مرکز هدایت اتش
direction finding station پست جهت یابی
direction finding aerial انتن جهت یابی
fire direction net شبکه مخابراتی هدایت اتش
in a south easterly direction از جهت جنوب خاور
fire direction net شبکه هدایت اتش
air defense direction center مرکز هدایت اتش پدافند هوایی
The aircrafts was flying in a northerly direction. هواپیما در جهت شمال حرکت می کرد
high frequency radio direction finding جهت یابی رادیویی فرکانس بالا
an automatic اتوماتیک
automatic ناخودآگاهانه
automatic take تغییر پایگاه
automatic اتوماتیک
automatic جنگ افزار خودکار
automatic قهری
automatic خودکارکردن
automatic توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
automatic کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
automatic فرم های نامه نگاری
automatic آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
automatic خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
automatic دستگاه خودکار
automatic غیر ارادی
automatic خودکار
automatic control کنترل خودکار
automatic lathe ماشین تراش خودکار
full automatic تماما" خودکار
full automatic تمام اتوماتیک
automatic controller مراقب خودکار
automatic coding برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه نویسی خودکار
fully automatic کاملا" خودکار
fully automatic تمام اتوماتیک
automatic computer کامپیوتر خودکار
automatic controller دستگاه فرمان
automatic cutout فیوز اتوماتیک
automatic cutout قطع خودکار
automatic balance ترازوی خودکار
automatic interrupt وقفه خودکار
automatic interrupt قطع خودکار
automatic hyphenation خط تیره گذاری خودکار
automatic guarantees ضمان قهری
automatic guarantee ضمان قهری
automatic grinder چرخ سمباده خودکار
automatic focusing تمرکز خودکار
automatic flasher چشمکزن خودکار
automatic fire تیراندازی خودکار
automatic fire اتش خودکار
automatic exchange رد و بدل کننده خودکار
automatic drop اتصال خودکار
automatic check کنترل خودکار بررسی خودکار
automatic pilot وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic kerning کاهش [و تنظیم ] خودکار فاصله دخشه ها [فناوری چاپ]
automatic pilot خلبان اتوماتیک
automatic pilots دستگاه خودکار هدایت کشتی وهواپیما
automatic pilots وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilots خلبان اتوماتیک
automatic pilot دستگاه خودکار هدایت کشتی وهواپیما
automatic pilot [A/P] خلبان خودکار [حمل و نقل هوایی]
automatic coing برنامه نویسی خودکار
automatic action ناهشیارکاری
automatic testing ازمایش خودکار
automatic check ازمایش خودکار
automatic check مقابله خودکار
automatic carriage تعویض خودکار
automatic c bias ولت شبکه خودکار
automatic buret بورت خودکار
automatic behavior رفتار خودکار
semi automatic نیم خودکار
automatic annunciator زنگ احضار خودکار
automatic tracking تعقیب خودکار
automatic aiming تعقیب خودکار
automatic adjustment تهاتر قهری
automatic pilot [A/P] خلبان اتوماتیک [حمل و نقل هوایی]
automatic tuning میزانساز خودکار
automatic timer زمان سنج خودکار
automatic throttle ساسات خودکار
automatic recalculation محاسبه مجدد خودکار
chucking automatic مهار کردن خودکار
automatic programming برنامه نویسی اتوماتیک
automatic programming روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
automatic pipet پی پت خودکار
automatic telephone تلفن خودکار
automatic supply روش خودکار اماد
automatic toss روش پرتاب خودکار بمب پرتاب خودکار بمب
bar automatic میله فولادی که به موازات ریل راه اهن کشیده میشودو وقتی که چرخ قطاری روی ان قرار می گیرد نقاط توقف و موقعیت را مشخص می نماید
automatic typesetting حروف چینی خودکار
automatic trim روش کنترل خودکار لغزش یاانحراف جانبی هواپیما ازروی مسیر
automatic treatment تسویه خودکار
automatic weapon جنگ افزار خودکار
automatic titrator تیترکننده خودکار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com