English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
automatic release date تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
Other Matches
automatic release قطع کننده خودکار
release اعراض از حق به نفع دیگری
release ترک دعوی ابراء کسی از دین
release مفاصا"
release خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
release کلیدقطع کننده
release ازاد سازی رهایی واگذاری
release ابراء
release شماره گونه یک محصول
release رها کردن کنترل بلاک حافظه یا فایل
release قراردادن محصول جدید دربازار
to release آزاد کردن [رها کردن ] [از زندان]
to release one's right از حق خود چشم پوشیدن
release رها کردن مچ
release ازگرو بیرون اوردن
release بخشش
release استخلاص ترخیص
release ازادی
release منتشر ساختن رهایی
release مرخص کردن
release گونه یک محصول
release رها کردن
release ازاد کردن
release پخش
release اجازه صدور
release اجازه ارسال پیام
release واگذار کردن
release رها کردن بمب
release برگ مرخصی ازاد کردن
release ترخیص کردن کالا
release بخشودگی
release رهاکردن
release on bail به قید کفیل ازاد کردن
release number شماره نشر
release from the obligation ابراء ذمه متعهد
release documents against واگذاری اسناد در مقابل
release denial جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
release altitude ارتفاع رها کردن بمب
pull release عامل قطع کشش
pull release وسیله قطع کشش مین
overload release قطع کننده بار زیاد
release point نقطه رهایی
release point نقطه رهایی ستون راهپیمایی
day release کارآموزیمرتبطبارشتهتحصیلی
release treadle رکابرهاکننده
release lever سطحآزادسازی
piston release آزادسازیپیستول
margin release خروجازاشتباهات
manual release آزادگردستی
traffic release ساعت عبور ازاد خودروها
to release on parole با قید التزام رها کردن باگرفتن قول شرف رها کردن
to release for a ransom با گرفتن فدیه ازاد کردن
release version نسخه نشر
release sinker رها کننده مین شناور
no voltage release فیوز مغناطیسی ولتپای
freight release بارنامه بمنظور اعلام دریافت هزینه حمل
bolt release رهاکننده گلنگدن
freight release فهرنویسی
bolt release چکاننده
indirect release قطع کننده غیرمستقیم
less than release unit یکان منتظر حمل
less than release unit یکان درخط ترابری
bolt release چفت ضامن
press release مطلب مطبوعاتی
release of seizure رفع توقیف
release from the obligation ابراء دین
undervoltage release فیوز یکطرفه
magnetic release قطع مغناطیسی
paper release lever محوررهاکنندهورقه
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
quick release system جداکنندهدستگاه
bomb release line خط رهایی بمب
release setting screw دستهپیچشلکن
bomb release line خط فرضی دور هدف که هواپیما بمب خود را داخل ان رها میکند
shutter release button دکمه
tow release knob دکمهرهاییهوا
bomb release point نقطه رهایی بمب
To release someone. To set someone free کسی را آزاد کردن .
to release [from responsibility, duty] معاف کردن [از وظیفه یا خدمت ]
canopy release knob دکمه برقراری سایبان
cable shutter release حائلکابلپخش
low voltage release فیوز یکطرفه
lens release button دکمهآزادکردنبیرونآوردنلنز
vaccum release valve شیر خلاء شکن
back order release حواله الف
drop worm release قطع حلزونی سقوطی
early token release در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
computed air release point نقطه پرتاب اولین چترباز یابار از هواپیما
final bomb release line اخرین خط رهایی بمب اخرین خط پرتاب بمب
paper bail release lever محوررهاکنندهضامنورقه
air bulb shutter release حبابحائلتخلیههوا
computed air release point نقطه بارریزی پیش بینی شده
She will only date you if you ... او [زن] فقط به شرطی با تو میرود بیرون اگر تو...
no date بی تاریخ
to date باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
out-of-date <idiom> از مد افتاده (دمد)
of even date دارای همان تاریخ
the date was not specified تاریخ ان معلوم
the date was not specified نشده بود
value date تاریخ اجرا والور
value date تاریخ ارزش
date تاریخ روز و ماه و سال
up-to-date جدید
up-to-date مطابق اخرین طرز
up-to-date متداول
up-to-date مطابق روز
up-to-date تصحیح شده
up-to-date حاوی اخرین اطلاعات
up-to-date امروزی تازه مطابق روز
up-to-date تجدید نظر کردن
out of date از مد افتاده
out of date منسوخه
out of date قدیمی
out of date منقضی شده
out of date از تاریخ گذشته
date موعد
up-to-date بهنگام
up-to-date تازه
date قرار دادن داده در یک متن
date فرمان DATE
date قدیمی
date در حال حاضر یا اخیراگ امروزی
date افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
date افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
up to date بهنگام
up to date جدید
up to date مطابق اخرین طرز
up to date متداول
up to date مطابق روز
up to date تصحیح شده
up to date حاوی اخرین اطلاعات
up to date امروزی تازه مطابق روز
up to date تجدید نظر کردن
date تاریخ
date سنه
date تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
best-by date تاریخ مصرف [روی غذا یا دوا]
date نخل تاریخ
date مدت معین کردن
up to date تازه
date درخت خرما
date خرما
date زمان
date of acquisition از آن به بعد استهلاک محاسبه میشود
expiry date تاریخ انقضاء
expiry date سررسید
date of acquisition تاریخ خریداری
date labourer معادل daysman
date labourer کارگر روزمزد
date labour کار روز مزد
date of issuance تاریخ صدور
date of grace مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
date of maturity تاریخ سررسید
date of shipment تاریخ حمل
date of payment موعد پرداخت
julain date تقویم ژولین
date of maturity موعد پرداخت
from the date on wards از این تاریخ به بعد
date of maturity تاریخ انقضاء
date of acquisition تاریخی که به عنوان شروع دوره استیلای خریدار بر مال دردفتر ثبت و اگر مال استهلاک پذیر باشد
date plum خرماندو
date in issuing تاریخ صدور
current date تاریخ جاری
closing date اخرین روز اخرین فرصت
closing date تاریخ انقضاء
date palm درخت خرما
due date سررسید
due date تاریخ سررسید
due date موعد مقرر
due date سر رسید
basic date تاریخ ترفیع
delivery date تاریخ تحویل
backdating date پیش تاریخ
completion date تاریخ تکمیل
due date تاریخ تادیه
creation date تاریخ ایجاد
creation date تاریخ افرینش
expiration date تاریخ انقضا
effective date تاریخ شروداجرای دستورالعمل
effective date تاریخ اجرا
blind date قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
due date موعدمقرر
completion date تاریخ انجام کار
basic date تاریخ شروع خدمت در هردرجه
julain date تاریخ ژولین
letter of even date نامه همین تاریخ
post date پیش تاریخ کردن
termination date تاریخ پایان
sailing date تاریخ شروع سفر دریایی زمان حرکت
schedule date موعد طبق برنامه
system date تاریخ سیستم
target date زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
date of maturity موعد
I have a date with my fiandee. با نامزدم قرار ملاقات دارم
date of birth تاریخ تولد
date stamp مهرتاریخ
date-stone [سنگ ترکیب شده در دیوار که تاریخ ساخت آن بنا در آن قید شده است.]
date tree درخت خرما
post date تاریخ اینده گذاشتن
maturity date موعد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com