English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
automatic steering device سکان خودکار
Other Matches
steering فرمان
steering فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
steering روانه کردن راندن ناو یا هواپیما یاخودرو
steering هدایت کردن
steering راندن
steering linkage اهرم بندی فرمان
steering lever اهرم فرمان
steering tube تیوپفرمان
steering axle میله فرمان
steering committee کمیته مامورتهیه برنامه کار یک مجلس یا مجمع
power steering فرمان خودکار
steering position wheelhouse
steering mechanism مکانیزم فرمان
evasive steering اجتناب از زیردریایی دشمن حرکت اجتناب امیز ناو
steering shaft محور فرمان
steering swivel مفصل فرمان
steering cylinder سیلندرفرمان
steering gear جعبه دنده فرمان
steering gear دنده سکان
steering gear دنده فرمان
steering compass قطبنمای سکان
steering yoke فرمان اتومبیل به شکل بال پرواز
steering committee کمیته رهبری
steering brake قفل فرمان خود روشنی دار
steering axle میل فرمان
steering gear جعبه فرمان
steering wheel چرخ فرمان
steering wheel رل
steering wheels چرخ سکان فرمان اتومبیل
steering wheels غربالک
steering wheels چرخ فرمان
steering wheels رل
steering wheel چرخ سکان فرمان اتومبیل
steering wheel غربالک
controlled stick steering دسته دنده خودکار
forward steering position wheelhouse
steering wheel puller وسیلهای که غربالک رابیرون میکشد
hand steering position flat tiller
steering column lock قفل فرمان اتومبیل
steering wheel lock قفل غربالک
steering column tube لوله فرمان
steering worm sector تاج فرمان
steering worm sector چرخ دنده حلزونی قطاعی فرمان
steering gear housing بدنه جعبه فرمان
steering wheel hub قسمت میانی غربالک
controlled stick steering دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
steering column gear change اتصال چرخ دنده فرمان
automatic جنگ افزار خودکار
automatic غیر ارادی
automatic خودکار
automatic ناخودآگاهانه
an automatic اتوماتیک
automatic خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
automatic دستگاه خودکار
automatic take تغییر پایگاه
automatic قهری
automatic آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
automatic فرم های نامه نگاری
automatic کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
automatic توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
automatic خودکارکردن
automatic اتوماتیک
automatic cutout قطع خودکار
automatic exchange رد و بدل کننده خودکار
automatic throttle ساسات خودکار
automatic fire تیراندازی خودکار
automatic weapon جنگ افزار خودکار
automatic flasher چشمکزن خودکار
automatic focusing تمرکز خودکار
automatic telephone تلفن خودکار
automatic controller مراقب خودکار
automatic typesetting حروف چینی خودکار
automatic titrator تیترکننده خودکار
automatic timer زمان سنج خودکار
automatic drop اتصال خودکار
automatic programming روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
automatic cutout فیوز اتوماتیک
automatic testing ازمایش خودکار
automatic lathe ماشین تراش خودکار
automatic tuning میزانساز خودکار
automatic stabilizer تثبیت کننده خودکار
automatic trim روش کنترل خودکار لغزش یاانحراف جانبی هواپیما ازروی مسیر
automatic tipper تخلیه کننده خودکار
automatic treatment تسویه خودکار
automatic toss روش پرتاب خودکار بمب پرتاب خودکار بمب
automatic fire اتش خودکار
automatic supply روش خودکار اماد
automatic mechanism مکانیزم خودکار
chucking automatic مهار کردن خودکار
fully automatic تمام اتوماتیک
fully automatic کاملا" خودکار
full automatic تمام اتوماتیک
automatic pipet پی پت خودکار
full automatic تماما" خودکار
automatic programming برنامه نویسی اتوماتیک
automatic machine دستگاه خودکار
automatic rifle توپ خودکار
automatic rifle تفنگ خودکار
automatic reel قرقره خودکار ماهیگیری
automatic regulation تنظیم خودکار
automatic release قطع کننده خودکار
bar automatic میله فولادی که به موازات ریل راه اهن کشیده میشودو وقتی که چرخ قطاری روی ان قرار می گیرد نقاط توقف و موقعیت را مشخص می نماید
automatic machine ماشین تراش
automatic writing ناهشیار نویسی
automatic supply سیستم اماد خودکار
automatic weapon سلاح خودکار
automatic recalculation محاسبه مجدد خودکار
automatic welding جوشکاری اتوماتیک
automatic grinder چرخ سمباده خودکار
automatic guarantee ضمان قهری
automatic guarantees ضمان قهری
automatic speaking ناهشیارگویی
automatic hyphenation خط تیره گذاری خودکار
automatic interrupt قطع خودکار
automatic interrupt وقفه خودکار
semi automatic نیم خودکار
automatic levelling سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
automatic loader بارکن خودکار
automatic return سیستم عودت خودکار وسایل
automatic controller دستگاه فرمان
automatic check مقابله خودکار
automatic aiming تعقیب خودکار
automatic adjustment تهاتر قهری
automatic action ناهشیارکاری
automatic coing برنامه نویسی خودکار
automatic pilots وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilots خلبان اتوماتیک
automatic pilot [A/P] خلبان خودکار [حمل و نقل هوایی]
automatic pilot [A/P] خلبان اتوماتیک [حمل و نقل هوایی]
automatic kerning کاهش [و تنظیم ] خودکار فاصله دخشه ها [فناوری چاپ]
automatic pilot دستگاه خودکار هدایت کشتی وهواپیما
automatic tracking تعقیب خودکار
automatic annunciator زنگ احضار خودکار
automatic pilots دستگاه خودکار هدایت کشتی وهواپیما
automatic computer کامپیوتر خودکار
automatic control کنترل خودکار
automatic coding برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه نویسی خودکار
automatic check کنترل خودکار بررسی خودکار
automatic check ازمایش خودکار
automatic pilot وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot خلبان اتوماتیک
automatic balance ترازوی خودکار
automatic behavior رفتار خودکار
automatic buret بورت خودکار
automatic c bias ولت شبکه خودکار
automatic carriage تعویض خودکار
device تجهیزات
device دستگاه اسباب وسیله
device الت
device name نام دستگاه
device حیله
device فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device وسیله جانبی
device که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
device مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
device فزاره
device شیوه
device تمهید
device اختراع
device شعار دستگاه
device اسباب
device ابزار
device وسیله
device ضامن
device عامل
device خارضامن
device چاشنی
device کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
device برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
device دستگاه
device کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
I/O device دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
v , device ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
device یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device ماشین یا وسیله کارا
device لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
device CON برای صفحه کلید و صفحه نمایش
device اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
device کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
device اپارات
device روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
device وسیلهای مثل صفحه تصویر یا چاپگر که اجازه نمایش اطلاعات میدهد
device PRN برای پورت چاپگر
device کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
automatic sorting trays جعبهاتوماتیک
four spindle automatic machine دستگاه خودکار با چهارهرزگرد
automatic tank gauge تانکردرجهدارخودکار
manual/automatic mode سبکدستی
automatic voice network شبکه صوتی خودکار
manual/automatic mode اتوماتیک
semi automatic lathe ماشین تراش نیمه خودکار
automatic dialling index فهرستشمارهگیریاتوماتیک
automatic volume control نافم خودکار صدا
full automatic lathe ماشین تراش تمام اتوماتیک
semi automatic advance میزان کردن نیم خودکار
eight spindle automatic machine دستگاه خودکار با هشت هرزگرد
fully automatic machine تمام اتومات
fully automatic machine دستگاه تماما"خودکار
automatic welding machine دستگاه جوشکاری خودکار
automatic volume expansion گسترش خودکار صدا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com