Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
automatic volume expansion
گسترش خودکار صدا
Other Matches
automatic volume control
نافم خودکار صدا
expansion
مین میکند
expansion
خط وط آدرس و داده متصل یه یک اتصال به کارتهای وسیع اجاره کنترل و دستیابی به داده حافظه را می دهند
expansion
فرآیندی که در آن فراخوان ماکرو با دستورات درون آن جانشین میشود
expansion
تخته مدار چاپ شده متصل به سیستم برای افزایش کارایی آن
expansion
اتصالی درون کامپیوتر که کارت میتواند وارد نصب شود
expansion
افزایش درتوان محاسبه و اندازه فضای ذخیره سازی
expansion
گسترش توسعه
expansion
انبساط بسط
expansion
گسترش
expansion
شکوفائی
expansion
گسترش انبساط
expansion
انبساط
expansion
بسط
expansion
توسعه
expansion
وسعت
expansion
واتنش
expansion
توسعه گسترش دادن کشیدن
expansion
افزایش
volume
فرفیت
volume
گشایش
volume
نام انتساب شده به دیسک یا نوار مشخص
volume
دیسک یا نوار یا وسیله ذخیره سازی
volume
کل فضای ذخیره شده توسط داده در سیستم ذخیره سازی
volume
برچسب
volume
حجم
[ریاضی]
on/off/volume
مفتوحنخها
volume
حجم
volume
بلندی صدا
volume
میزان
volume
بصورت مجلد دراوردن
volume
دفتر
volume
درجه صدا جلد
volume
برزگ شدن
volume
کتاب برحجم افزودن
volume
توده
volume
مجلد
volume
جلدکتاب
volume
مقدار
volume
تعداد میزان
volume
جلد
volume
قدرت دستگاه مخابراتی
expansion table
میز کشویی
expansion table
میز کشابی
expansion slots
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
expansion bearing
تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود
expansion slot
شکاف گسترشی
expansion scab
ریشه
expansion point
درز انبساط
expansion path
مسیر افزایش حجم عملیات بنگاه گر یک نقشه منحنیهای متساوی التولید
expansion rule
قاعده بسط
expansion rate
اهنگ انبساط
expansion team
تیم تازه وارد به لیگ
expansion theorem
قضیه بسطی
polynomial expansion
بست چندجملهای
path of expansion
مسیر توسعه
monetary expansion
توسعه پولی
monetary expansion
افزایش پول
macro expansion
بسط درشت دستور
path of expansion
مسیر گسترش
laplace expansion
بسط لاپلاس
heat expansion
انبساط حرارت
free expansion
انبساط ازاد
expansion unit
وسیلهای که به یک کامپیوترمتصل بوده و دارای سوکتهای اضافی است تا درون انها تخته مدارهای چاپی بتوانند قرار گیرند
expansion path
مسیر گسترش
expansion orbit
مدار نشان
expansion of universe
انبساط جهان
expansion bolt
پیچ واشو
expansion board
برد مدار چاپی برای افزایش قابلیتها و توابع به سخت افزار کامپیوتر
cubical expansion
انبساط حجمی
credit expansion
گسترش اعتبار
coefficient of expansion
ضریب گستردگی
coefficient of expansion
ضریب انبساط
binomial expansion
بسط دو جملهای
expansion bus
گذر گسترشی
expansion card
کارتی که به منظور نصب تراشه یا مدار اضافی به یک سیستم افزوده میشود تا این که قابلیت سیستم توسعه یابد
expansion loop
خم انبساط
expansion joint
درز انبساطی
expansion joint
درز وارفت
expansion joint
درز گسترش درز گشایش
expansion joint
درز انبساط
expansion joint
اتصال چند قسمتی
expansion interface
حافظه جانبی وسایر دستگاههای جانبی رابه یک کامپیوتر اصلی اضافه کند
expansion interface
تخته مدار که به یک فردامکان میدهد تا گردانندههای دیسک
expansion heat
گرمای واتنش
expansion coefficient
ضریب انبساط
bank expansion
گسترش بانکی
expansion diaphragm
دیاگرام انبساط
expansion space
فضایانبساط
vertical expansion
گسترش عمودی
expansion connector
صفحهاتصال
expansion chamber
دریچهانبساط
expansion tank
مخزنانبساط
thermal expansion
انبساط حرارتی
Taylor expansion
بسط تیلور
[ریاضی]
expansion heat
حرارت انبساط
volume percent
درصد حجمی
volume of fire
حجم اتش
volume of import
حجم واردات
volume of money
حجم پول
volume unit
واحد بلندی صدا
volume reverberation
پخش صوت در اب به طوریکجا
volume of production
حجم تولید
volume of trade
حجم بازرگانی
volume of export
حجم صادرات
volume of transactions
حجم مبادلات
volume fraction
کسر حجمی
excluded volume
حجم مستثنی
mole volume
حجم مولی
volume of sales
گردش معاملات
volume of sales
حجم فروش
volume of sales
حجم معاملات
weight by volume
وزن حجمی
clearance volume
کمترین حجم سیلندر هنگامیکه پیستون در نقطه مرگ بالاقرار دارد
volume of sales
مقدار فروش
volume readout
حجمنمایشدادهشده
dead volume
حجم مرده
employment volume
حجم اشتغال
end of volume
انتهای جلد
equipotential volume
حجم هم پتانسیل
volume label
برچسب حجم
volume label
برچسب دیسک
volume expander
منبسط کننده دینامیکی
tonal volume
بلندی صوت
tidal volume
حجم جاری
molal volume
حجم مولی
molar volume
حجم مولی
molecular volume
حجم مولکولی
the volume that preceded
جلدی که زودتر یاجلوتر منتشر شد
the volume that preceded
جلد پیش
multifile volume
حجم چند پروندهای
multifile volume
حجم چند فایلی
partial volume
حجم جزیی
swept volume
حجم سیلندر
specific volume
حجم ویژه
volume of sound
شدت صوت
proper volume
ویژه حجم
residual volume
حجم باقیمانده
traffic volume
حجم امد و شد
free volume
حجم ازاد
volume expander
صوت گستر
volume discount
مقدار
volume discount
تخفیف
volume discont
تخفیف خریدعمده
volume discont
تخفیف مقداری
volume control
کنترل شدت صوت
volume control
پیچ صدا
volume compressor
محدودکننده دینامیکی
volume charge
بار حجمی
volume capacity
فرفیت
volume capacity
گنجایش
volume adjustment
تنظیم شدت صوت
void volume
حجم خالی
flood volume
حجم سیل
traffic volume
بار شد و امد
retention volume
حجم بازداری
absolute volume
حجم مطلق
an odd volume
جلد تکی یا متفرقه
multipe expansion of credit
استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
characteristic expansion time
زمان شاخص انبساط
coefficient of thermal expansion
ضریب انبساط حرارتی
thermal coefficient of expansion
ضریب انبساط حرارتی
taylor series expansion
بسط سری تیلور
partial molar volume
حجم جزیی مولی
volume change of concrete
تغییر حجم بتن حاصل ازانقباض و انبساط
volume of bank credit
حجم اعتبارات بانکی
volume table of constants
فهرست راهنما
volume table of constants
جدول برچسب محتویات
ringing volume control
کنترلصدایرنگ
receiver volume control
کنترلصدایدریافتی
receiver output volume
شدت صوت گیرنده
sound volume amplifier
تقویت کننده شدت صوت
density of volume charge
چگالی بار حجمی
gram molecular volume
حجم مولکول- گرم
automatic
فرم های نامه نگاری
automatic
آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
automatic
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
automatic
خودکار
automatic
غیر ارادی
automatic take
تغییر پایگاه
automatic
دستگاه خودکار
automatic
کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
automatic
جنگ افزار خودکار
automatic
ناخودآگاهانه
automatic
خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
automatic
قهری
automatic
اتوماتیک
automatic
خودکارکردن
an automatic
اتوماتیک
automatic hyphenation
خط تیره گذاری خودکار
automatic controller
مراقب خودکار
fully automatic
تمام اتوماتیک
automatic controller
دستگاه فرمان
automatic flasher
چشمکزن خودکار
automatic focusing
تمرکز خودکار
automatic control
کنترل خودکار
semi automatic
نیم خودکار
automatic lathe
ماشین تراش خودکار
full automatic
تماما" خودکار
automatic fire
تیراندازی خودکار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com