Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 135 (7 milliseconds)
English	Persian
auxiliary activity	فعالیت فرعی
Other Matches
activity	تعداد فایل هایی که در حال حاضر در مقایسه با کل آنها استفاده شده اند
activity	فعالیت
activity	کار چابکی
activity	زنده دلی
activity	اکتیوایی
activity	ماموریت عمل
activity	کار
activity	وفیفه
activity	قسمت یکان
activity	بخش
activity	کنش وری
activity	روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند
self activity	فعالیت خود بخود
activity	سازمان
activity	رکورد فعالیتهای انجام شده
activity	فعال یا مشغول بودن
activity	چراغ یا LED کوچکی که در مقابل دیسک درایو یا کامپیوتر قرار دارد که بیان میکند چه زمان دیسک درایو مشغول خواندن از یا نوشتن بر دیسک است
activity	بیشترین تعداد کارهایی که در یک سیستم چند منظوره قابل اجراست
activity	کارها یا وفایفی که روی یک کامپیوتر انجام می شوند
activity wheel	گردونه فعالیت
aman of activity	مردکاری
activity of soil	فعالیت خاک
activity quotient	بهر فعالیت
activity rate	نرخ فعالیت
activity ratio	نسبت فعالیت
aman of activity	مردجدی
activity sampling	نمونه گیری از فعالیت
activity time	زمان هر فعالیت
activity time	مدت زمانی که شروع و ختم هرفعالیت در یک شبکه اجرائی مشخص میکند
naval activity	تاسیسات دریایی قسمت دریایی
radio activity	خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
procuring activity	یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
optical activity	فعالیت نوری
naval activity	یکان دریایی
major activity	قسمت عمده فعالیت عمده
major activity	شعبه اصلی
low activity	فعالیت پایین
critical activity	فعالیت بحرانی
collection activity	عملیات جمع آوری اخبار سازمان جمع آوری اخبار
class ii activity	اجرای اماد طبقه 2
class ii activity	فعالیت امادی طبقه 2
class i activity	اجرای اماد طبقه 1
class i activity	فعالیت امادی طبقه 1
business activity	فعالیت بازرگانی
transshipment activity	سیستم حمل و نقل سطح مملکتی سازمان حمل و نقل در سطح وزارت دفاع
random activity	فعالیت تصادفی
activity light	چراغ فعالیت
activity chart	نمودار فعالیت
activity analysis	تحلیل فعالیت
activity catharsis	پالایش عملی
activity coefficient	ضریب فعالیت
activity cycle	چرخه فعالیت
activity designator	شاخص فعالیت یکان یا قسمت
activity drive	سائق فعالیت
auxiliary <adj.>	کمک کننده
auxiliary	کمکی
auxiliary	یدکی
auxiliary	امدادی کمکی
auxiliary <adj.>	کمک دهنده
auxiliary	مساعدت
auxiliary	پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
auxiliary	پردازنده جانبی مثل آرایه یا پردازنده عددی که میتواند با CPU اصلی کار کند تا سرعت اجرا را افزایش دهد
auxiliary value	ارزش کومکی
auxiliary value	مقدار کومکی
auxiliary	نیست
auxiliary	که حافظه اصلی کامپیوتر
auxiliary	امدادی معین
auxiliary	اضطراری
auxiliary	هر رسانه ذخیره سازی داده
auxiliary <adj.>	به درد بخور
auxiliary <adj.>	بدرد خور
auxiliary	معین
auxiliary	امدادی
auxiliary <adj.>	دارای مزیت
auxiliary	آنچه کمک میکند
force activity designator	شماره ترتیب فعالیت یکان
file activity ratio	نسبت فعالیت پرونده
gross motor activity	فعالیت حرکت عمده
activity group therapy	درمان با فعالیت گروهی
auxiliary operation	عملیات کمکی عملکرد کمکی
auxiliary program	برنامه کمک [رایانه شناسی ]
nursing auxiliary	کمک بهیار [زن] [شغل] [پزشکی]
auxiliary heating	سیستمگرمایی
auxiliary projector	پروژهکتورکمکی
auxiliary tank	مخزنکمکی
nursing auxiliary	کمک پرستار [مرد]
naval auxiliary	پایگاه لجستیکی دریایی
nursing auxiliary	کمک بهیار [مرد]
nursing auxiliary	کمک پرستار [زن] [شغل] [پزشکی]
modal auxiliary	فعل معین شرطی
auxiliary handle	دستهکمکی
auxiliary equipment	وسائل کمکی
auxiliary memory	حافظ کمکی
auxiliary machinery	دستگاههای کمکی ماشینهای فرعی ماشینهای کمکی
auxiliary forces	نیروی کمکی
auxiliary forces	قوای کمکی
auxiliary fleet	ناوگان تدارکاتی
auxiliary equipment	تجهیزات جانبی
auxiliary equipment	وسایل کمکی
auxiliary equipment	وسایل یدکی
auxiliary equipment	تجهیزات کمکی
auxiliary electrode	الکترود کمکی
auxiliary ego	خود کمکی
auxiliary contours	خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
auxiliary construction	ساختمان کومکی
auxiliary circuit	مدار یدکی
auxiliary charger	شارژکننده کمکی
auxiliary memory	حافظه کمکی
auxiliary operatich	عمل کمکی
auxiliary storage	انباره کمکی
auxiliary storage	انبار کمکی
auxiliary switch	کلید فرعی
auxiliary ship	کشتی تدارکاتی
auxiliary target	هدف کمکی
auxiliary service	خدمات جنبی
auxiliary section	برش کومکی
auxiliary target	نقطه کمکی
auxiliary view	نمای کمکی
auxiliary work	کارهای اضافی
auxiliary rotor	رتور کمکی
auxiliary operation	عمل کمکی
auxiliary storage	حافظه کمکی ذخیره سازی کمکی
army class manager activity	سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
accountable supply distribution activity	سازمان نگهداری سوابق امادی
auxiliary control surfaces	سطوح فرامین کمکی
auxiliary spark gap	دهانه جرقه یدکی
auxiliary video switcher	دکمهنمایشکمکی
auxiliary base line	باز کمکی
auxiliary facilities room	اتاقتدارک
auxiliary flight surfaces	سطوح پرواز کمکی
auxiliary sailing vessel	کشتی بادی موتوردار
auxiliary landing field	فرودگاه کمکی
auxiliary power unit	واحد قدرت کمکی
port auxiliary service	یگان خدمات بندری

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com