Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 179 (9 milliseconds)
English	Persian
auxiliary equipment	تجهیزات کمکی
auxiliary equipment	وسایل یدکی
auxiliary equipment	وسایل کمکی
auxiliary equipment	وسائل کمکی
auxiliary equipment	تجهیزات جانبی
Other Matches
auxiliary value	مقدار کومکی
auxiliary	اضطراری
auxiliary	امدادی معین
auxiliary	هر رسانه ذخیره سازی داده
auxiliary	که حافظه اصلی کامپیوتر
auxiliary	نیست
auxiliary	پردازنده جانبی مثل آرایه یا پردازنده عددی که میتواند با CPU اصلی کار کند تا سرعت اجرا را افزایش دهد
auxiliary	پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
auxiliary	آنچه کمک میکند
auxiliary <adj.>	کمک کننده
auxiliary	امدادی
auxiliary	کمکی
auxiliary <adj.>	دارای مزیت
auxiliary <adj.>	بدرد خور
auxiliary <adj.>	به درد بخور
auxiliary	یدکی
auxiliary value	ارزش کومکی
auxiliary	مساعدت
auxiliary <adj.>	کمک دهنده
auxiliary	معین
auxiliary	امدادی کمکی
auxiliary section	برش کومکی
auxiliary contours	خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
auxiliary electrode	الکترود کمکی
auxiliary storage	انباره کمکی
auxiliary ego	خود کمکی
auxiliary service	خدمات جنبی
auxiliary fleet	ناوگان تدارکاتی
auxiliary machinery	دستگاههای کمکی ماشینهای فرعی ماشینهای کمکی
auxiliary forces	نیروی کمکی
auxiliary memory	حافظ کمکی
auxiliary memory	حافظه کمکی
auxiliary operatich	عمل کمکی
auxiliary operation	عمل کمکی
auxiliary operation	عملیات کمکی عملکرد کمکی
auxiliary ship	کشتی تدارکاتی
auxiliary rotor	رتور کمکی
auxiliary forces	قوای کمکی
auxiliary storage	انبار کمکی
auxiliary construction	ساختمان کومکی
auxiliary circuit	مدار یدکی
auxiliary charger	شارژکننده کمکی
auxiliary activity	فعالیت فرعی
nursing auxiliary	کمک پرستار [زن] [شغل] [پزشکی]
auxiliary projector	پروژهکتورکمکی
auxiliary tank	مخزنکمکی
nursing auxiliary	کمک پرستار [مرد]
nursing auxiliary	کمک بهیار [مرد]
nursing auxiliary	کمک بهیار [زن] [شغل] [پزشکی]
auxiliary program	برنامه کمک [رایانه شناسی ]
auxiliary heating	سیستمگرمایی
auxiliary handle	دستهکمکی
auxiliary storage	حافظه کمکی ذخیره سازی کمکی
auxiliary switch	کلید فرعی
auxiliary target	هدف کمکی
auxiliary target	نقطه کمکی
auxiliary view	نمای کمکی
auxiliary work	کارهای اضافی
modal auxiliary	فعل معین شرطی
naval auxiliary	پایگاه لجستیکی دریایی
auxiliary video switcher	دکمهنمایشکمکی
auxiliary spark gap	دهانه جرقه یدکی
port auxiliary service	یگان خدمات بندری
auxiliary facilities room	اتاقتدارک
auxiliary sailing vessel	کشتی بادی موتوردار
auxiliary power unit	واحد قدرت کمکی
auxiliary landing field	فرودگاه کمکی
auxiliary flight surfaces	سطوح پرواز کمکی
auxiliary control surfaces	سطوح فرامین کمکی
auxiliary base line	باز کمکی
equipment	لوازم
equipment	تجهیز
equipment	وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
equipment	خطای سخت افزاری و نه نرم افزاری
equipment	اثاثیه
equipment	اثاثه
equipment	ساز و برگ
equipment	تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
equipment	دستگاه
equipment	تجهیزات
equipment	ساز وبرگ
protective equipment	تجهیزات حفافتی
radar equipment	تجهیزات رادار
sampling equipment	دستگاه نمونه گیر
sonic equipment	وسایل اوایی
sonic equipment	وسایل اوازی
standby equipment	تجهیزات جانشینی
pool equipment	وسایل تعمیرگاه
pool equipment	وسایل پارک موتوری
peripheral equipment	تجهیزات جنبی
output equipment	تجهیزات خروجی
nitriting equipment	تجهیزات ازت دهی
ancillary equipment	تجهیزات اضافی
ancillary equipment	وسیلهای که کاری را ساده تر میکند ولی واقعا نیاز نیست
table of equipment	جدول ساز و برگ
technical equipment	تجهیزات فنی
equipment rack	پایهوسایل
equipment lock	قفلتجهیزات
equipment compartment	کوپهتجهیزات
camping equipment	لوازم مخصوصاردو
accessory equipment	تجهیزات یدکی
x ray equipment	تجهیزات اشعه رونتگن
ventilating equipment	تجهیزات تهویه
two way telephone equipment	تجهیزات مکالمه متقابل تاسیسات مکالمه تلفنی
transfer equipment	تجهیزات
test equipment	دستگاه ازمایش لامپ
test equipment	وسایل ازمایش
telephone equipment	تجهیزات تلفن
telephone equipment	دستگاه تلفن
accessory equipment	وسایل یدکی
deadlined equipment	لوازم و تجهیزات از کار افتاده
handling equipment	تجهیزات بار
garage equipment	تجهیزات گاراژ
ancillary equipment	وسیله جانبی
extra equipment	متعلقات ویژه
extra equipment	تجهیزات اضافی
ancillary equipment	equipment peripheral
equipment reserve	ذخیره تجهیزاتی
equipment logbook	دفترچه خدمتی تجهیزات
equipment logbook	دفتر تجهیزات
equipment failure	خرابی تجهیزاتی
equipment compatibility	همسازی تجهیزاتی
equipment bay	محفظه یا جعبهای که تجهیزات الکترونیکی در ان نصب میشود
cryptoancillary equipment	وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
electric equipment	تجهیزات الکتریکی
control equipment	ابزار وارسی ابزار پایش
control equipment	ابزار نظارت
mechanical equipment	تجهیزات مکانیکی
authentication equipment	وسایل تعیین معرف
ancillary equipment	تجهیزات پیرامونی
authentication equipment	وسایل تعیین نشانی
machine equipment	تجهیزات ماشین
equipment bag	ساک دستی بازیگر
ancillary equipment	تجهیزات جانبی
honing equipment	تجهیزات سنگ زنی
check out equipment	وسایل ازمایشگاهی
check out equipment	وسایل بازدید محل
data communications equipment	تجهیزات ارتباطات داده ها
automobile radio equipment	رادیوی اتومبیل
core blowing equipment	تجهیزات دمیدن هسته
data terminal equipment	تجهیزات ترمینال داده
concrete vibrating equipment	ویبراتور بتن
crushing and grinding equipment	دستگاههای خرد کننده
error of measuring equipment	خطای وسیله اندازه گیری [ریاضی]
ground airport equipment	تجهیزاتزمینیهواپیما
technical equipment compartment	قسمتوسایلتخصصی
I expended all my capital on equipment.	تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
producer durable equipment	تجهیزات با دوام تولیدی
digital equipment corporation	سازنده انواع سیستمهای مینی کامپیوتر
precision measuring equipment	تجهیزات سنجش دقیق
aircraft role equipment	تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
peripheral equipment operator	متصدی تجهیزات جانبی
image conversion equipment	دستگاه مبدل تصویر
induction melting equipment	تجهیزات ذوب القائی
original equipment manufacturer	سازنده تجهیزات اصلی
original equipment manufacturer	شرکتی که قط عاتی ایجاد میکند با استفاده از قط عات ابتدایی سایر تولیدکنندگان و محصول را برای برنامه خاصی طراحی میکند
oil reclamation equipment	تجهیزات احیا روغن
mobile equipment pool	بنه متحرک افزارهای ویژه درسطح گروهان و گردان ودسته
mold making equipment	تجهیزات قالب سازی
aircraft mission equipment	وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
mobile lubricating equipment	تجهیزات روغنکاری متحرک
dust collection equipment	وسایل گردگیری
airborne intercept equipment	وسایل استراق سمع هوابرد
emergency brake equipment	تجهیزات ترمز اضطراری
paint spraying equipment	تجهیزات رنگ پاشی
t parameter equipment circuit	مدار معادل به صورت " T "
fired process equipment	دستگاه خشک کن شعلهای
heat treating equipment	تاسیسات عملیات حرارتی
heating/air conditioning equipment	وسائلگرمادهی
heating/air conditioning equipment	تهویه
table of organization and equipment (toe	جدول سازمان و تجهیزات
aviation life support equipment	وسایل حفظ جان مسافرین درپرواز سینه بند نجات
high tension bridge equipment	دستگاه ازمایش فشار قوی
high frequency heating equipment	تاسیسات حرارتی فرکانس بالا

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com