English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
auxiliary flight surfaces سطوح پرواز کمکی
Other Matches
auxiliary control surfaces سطوح فرامین کمکی
surfaces سطحی
surfaces تسطیح کردن بالاامدن
surfaces سطحی جلادادن
surfaces فاهری
surfaces بیرون نما
surfaces فاهر
surfaces سطح
surfaces صاف کردن صیقلی کردن
surfaces رویه فاهر
surfaces نما دادن روامدن
surfaces نما بیرون
surfaces پوشش شوسه سطح
surfaces پوشش
surfaces رویه دادن
surfaces رویه
surfaces صاف کردن
work surfaces سطح مقطع اصلی
work surfaces سطح کار
balanced control surfaces سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
auxiliary <adj.> دارای مزیت
auxiliary آنچه کمک میکند
auxiliary پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
auxiliary پردازنده جانبی مثل آرایه یا پردازنده عددی که میتواند با CPU اصلی کار کند تا سرعت اجرا را افزایش دهد
auxiliary <adj.> بدرد خور
auxiliary value مقدار کومکی
auxiliary <adj.> به درد بخور
auxiliary <adj.> کمک کننده
auxiliary نیست
auxiliary که حافظه اصلی کامپیوتر
auxiliary <adj.> کمک دهنده
auxiliary امدادی کمکی
auxiliary معین
auxiliary یدکی
auxiliary value ارزش کومکی
auxiliary کمکی
auxiliary امدادی
auxiliary اضطراری
auxiliary هر رسانه ذخیره سازی داده
auxiliary امدادی معین
auxiliary مساعدت
auxiliary service خدمات جنبی
auxiliary ship کشتی تدارکاتی
auxiliary storage انبار کمکی
auxiliary section برش کومکی
auxiliary storage انباره کمکی
auxiliary forces نیروی کمکی
auxiliary rotor رتور کمکی
auxiliary machinery دستگاههای کمکی ماشینهای فرعی ماشینهای کمکی
auxiliary memory حافظ کمکی
auxiliary memory حافظه کمکی
auxiliary operatich عمل کمکی
auxiliary forces قوای کمکی
auxiliary operation عمل کمکی
auxiliary storage حافظه کمکی ذخیره سازی کمکی
auxiliary operation عملیات کمکی عملکرد کمکی
auxiliary switch کلید فرعی
auxiliary target هدف کمکی
auxiliary view نمای کمکی
auxiliary work کارهای اضافی
auxiliary program برنامه کمک [رایانه شناسی ]
nursing auxiliary کمک بهیار [زن] [شغل] [پزشکی]
nursing auxiliary کمک بهیار [مرد]
nursing auxiliary کمک پرستار [مرد]
auxiliary tank مخزنکمکی
auxiliary projector پروژهکتورکمکی
auxiliary heating سیستمگرمایی
auxiliary handle دستهکمکی
auxiliary target نقطه کمکی
naval auxiliary پایگاه لجستیکی دریایی
modal auxiliary فعل معین شرطی
nursing auxiliary کمک پرستار [زن] [شغل] [پزشکی]
auxiliary fleet ناوگان تدارکاتی
auxiliary equipment تجهیزات جانبی
auxiliary activity فعالیت فرعی
auxiliary charger شارژکننده کمکی
auxiliary circuit مدار یدکی
auxiliary construction ساختمان کومکی
auxiliary contours خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
auxiliary ego خود کمکی
auxiliary electrode الکترود کمکی
auxiliary equipment وسائل کمکی
auxiliary equipment وسایل کمکی
auxiliary equipment وسایل یدکی
auxiliary equipment تجهیزات کمکی
auxiliary sailing vessel کشتی بادی موتوردار
auxiliary facilities room اتاقتدارک
port auxiliary service یگان خدمات بندری
auxiliary video switcher دکمهنمایشکمکی
auxiliary spark gap دهانه جرقه یدکی
auxiliary landing field فرودگاه کمکی
auxiliary base line باز کمکی
auxiliary power unit واحد قدرت کمکی
flight پرواز کردن
flight فرارکردن کوچ کردن
flight یک رشته پلکان سلسله
in the first flight جلو
in-flight حین پرواز
to take ones flight پریدن
to take flight کردن
to take flight فرار
to take flight گریختن
flight عزیمت گریز
flight مهاجرت
flight پرواز
in the first flight دارای مقام نخست سردسته
flight هواپیما
flight رسد هوایی
flight پرش
flight پرواز بلند و طولانی توپ پس از ضربه یا توپ زدن بطوری که ناگهان به زمین بیافتد
flight مانع در دو
flight مانع
flight مسیر پرواز
flight بهترین نتیجه دور مقدماتی
flight پله ممتد
flight گریز
to put to flight گریزاندن
to put to flight فراری کردن
time of flight زمان پرواز هواپیما
space flight پرواز فضایی
Is it a direct flight? آیا پرواز مستقیم است؟
instrument flight پرواز کور
instrument flight پرواز با کمک دستگاههای کنترل هواپیما
flight attendant مهماندارهواپیما
path of flight مسیر پرواز
path of flight مسیر هواپیما
post flight بعد از پرواز
post flight بعد از خاتمه پرواز هواپیما
reconnaissance flight هواپیمای اکتشافی
reconnaissance flight پروازاکتشافی یا شناسایی
time of flight زمان پرواز گلوله
top flight بالاترین موفقیت
top flight علو
single flight پرواز رفت
return flight پرواز برگشت
Is there a flight to Edinburgh? پرواز برای شهر ادینبورگ هست؟
What's the flight number? شماره پرواز چیست؟
I'd like to cancel my flight. می خواهم پروازم را کنسل کنم.
I'd like to confirm my flight. می خواهم پروازم را تائید کنم.
I'd like to confirm my flight. می خواهم پروازم را اوکی کنم.
I'd like to cancel my flight. می خواهم پروازم را لغو کنم.
to connect with a flight به پرواز [دیگری] وصل شدن
flight recorder جعبهسیاههواپیما
in-flight refuelling بنزینزندرحینپرواز
top flight اعلی ترین مرتبه
visual flight پرواز بصری
visual flight پرواز بااستفاده ازناوبری به کمک عوارض زمین
visual flight پرواز بااستفاده از ناوبری بصری
to board a flight سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
flight bag کیفدوشی
flight instruments ابزارپرواز
flight of stairs غرینزپله
in-flight communications ارتباطاتداخلپرواز
flight deck عرشه ناو هواپیمابر
flight attitude وضعیت پروازی
flight clearance اجازه پرواز
flight clearance تعیین امنیت پرواز
flight computer کامپیوتر پرواز
flight control دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
flight control کنترل پرواز
flight control سیستم کنترل هواپیماها
flight coordination هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
flight engineer مهندس مکانیک هواپیما مهندس پرواز
flight engineer مهندس پرواز
flight from reality واقع گریزی
flight gear لباس پرواز
flight into sickness پناه بردن به بیماری
flight leader فرمانده پرواز
flight level سقف پرواز
flight arrow تیر مخصوص تیراندازی باپرواز منحنی و طویل
eagle flight نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
flight deck پل پرواز
flight deck عرشه پرواز
flight decks عرشه ناو هواپیمابر
flight decks پل پرواز
flight decks عرشه پرواز
flight lieutenant سروان هوایی
flight lieutenants سروان هوایی
administrative flight پرواز اداری
administrative flight هواپیمای اداری
beacon flight پرواز با کمک برج مراقبت پرواز با استفاده از کمک برج
before flight inspection بازدید قبل از پرواز
capital flight فرار سرمایه
check flight پروازی برای اشناشدن خدمه و یا ازمایش صلاحیت انها
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
flight level سطح ارتفاع پرواز
flight level سطح پرواز
he was put to flight مجبوربفرار گردید
flight pay فوق العاده پرواز
flight plan طرح یا نقشه پروازهواپیماها
flight platform سکوی پرواز
flight ration جیره پرواز
flight ration جیره عملیاتی درحین پرواز جیره هوایی
flight shot تیرپرتاب
flight simulator شبیه ساز پرواز
flight sister افسر مسئول بهداشت و تغذیه هواپیما
flight square خانه فرار شطرنج
flight surgeon افسر پزشک نیروی هوایی
flight test ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
flight test ازمایش پرواز یا ازمایش امادگی پرتاب موشک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com