English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
auxiliary memory حافظ کمکی
auxiliary memory حافظه کمکی
Other Matches
auxiliary value مقدار کومکی
auxiliary پردازنده جانبی مثل آرایه یا پردازنده عددی که میتواند با CPU اصلی کار کند تا سرعت اجرا را افزایش دهد
auxiliary پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
auxiliary آنچه کمک میکند
auxiliary نیست
auxiliary <adj.> کمک کننده
auxiliary <adj.> به درد بخور
auxiliary <adj.> بدرد خور
auxiliary <adj.> دارای مزیت
auxiliary value ارزش کومکی
auxiliary که حافظه اصلی کامپیوتر
auxiliary هر رسانه ذخیره سازی داده
auxiliary امدادی
auxiliary کمکی
auxiliary یدکی
auxiliary امدادی کمکی
auxiliary <adj.> کمک دهنده
auxiliary امدادی معین
auxiliary اضطراری
auxiliary مساعدت
auxiliary معین
auxiliary switch کلید فرعی
auxiliary target هدف کمکی
auxiliary storage انباره کمکی
auxiliary storage انبار کمکی
auxiliary target نقطه کمکی
auxiliary operatich عمل کمکی
auxiliary operation عمل کمکی
auxiliary operation عملیات کمکی عملکرد کمکی
auxiliary rotor رتور کمکی
auxiliary section برش کومکی
auxiliary service خدمات جنبی
auxiliary ship کشتی تدارکاتی
auxiliary storage حافظه کمکی ذخیره سازی کمکی
auxiliary view نمای کمکی
naval auxiliary پایگاه لجستیکی دریایی
auxiliary handle دستهکمکی
auxiliary heating سیستمگرمایی
auxiliary projector پروژهکتورکمکی
nursing auxiliary کمک پرستار [مرد]
nursing auxiliary کمک بهیار [مرد]
nursing auxiliary کمک پرستار [زن] [شغل] [پزشکی]
nursing auxiliary کمک بهیار [زن] [شغل] [پزشکی]
auxiliary program برنامه کمک [رایانه شناسی ]
auxiliary tank مخزنکمکی
auxiliary work کارهای اضافی
modal auxiliary فعل معین شرطی
auxiliary machinery دستگاههای کمکی ماشینهای فرعی ماشینهای کمکی
auxiliary contours خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
auxiliary construction ساختمان کومکی
auxiliary ego خود کمکی
auxiliary equipment وسایل یدکی
auxiliary equipment تجهیزات کمکی
auxiliary charger شارژکننده کمکی
auxiliary equipment وسایل کمکی
auxiliary equipment وسائل کمکی
auxiliary electrode الکترود کمکی
auxiliary forces نیروی کمکی
auxiliary forces قوای کمکی
auxiliary activity فعالیت فرعی
auxiliary fleet ناوگان تدارکاتی
auxiliary equipment تجهیزات جانبی
auxiliary circuit مدار یدکی
auxiliary facilities room اتاقتدارک
port auxiliary service یگان خدمات بندری
auxiliary base line باز کمکی
auxiliary video switcher دکمهنمایشکمکی
auxiliary landing field فرودگاه کمکی
auxiliary control surfaces سطوح فرامین کمکی
auxiliary flight surfaces سطوح پرواز کمکی
auxiliary sailing vessel کشتی بادی موتوردار
auxiliary power unit واحد قدرت کمکی
auxiliary spark gap دهانه جرقه یدکی
memory حافظه
memory خاطره
to the memory of به یادبود
memory یادگار یاد بود
in memory of <idiom> به صورت رایگان
memory یاد
memory حافظه دستگاه کامپیوتر
memory فضای ذخیره سازی در سیستم کامپیوتری یا رسانه که قادر به بازیابی داده یا دستورات است
immediate memory حافظه فوری
rotating memory حافظه چرخشی
semiconductor memory حافظه نیمه هادی
screen memory خاطره پوشان
semiconductor memory حافظه نیمه رسانا
regenerative memory عملیات خواندن که به طور خودکار داده را تولید میکند و در حافظه می نویسد
refresh memory واحد حافظه با سرعت بالابرای تولید مجدد تصویر ناحیهای از حافظه کامپیوترکه مقادیری را نگهداری میکند
recent memory حافظه نزدیک
secondary memory حافظه ثانویه
search memory حافظه جستجو
shadow memory جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
scratchpad memory حافظه چرکنویسی
remote memory حافظه دور
regenerative memory حافظه احیاء کننده
regenerative memory حافظه باز زا
regenerative memory رسانه ذخیره سازی که باید محتوای آن مرتباگ تنظیم شود تا محتوایش باقی بماند
scratchpad memory حافظه چرکنویس
screw to the memory بذهن سپردن
real memory حافظه واقعی
real memory حافظه حقیقی
memory span فراخنای یاد
memory snapshot تصویر لحظهای حافظه
memory register ثبات حافظه
memory protection پشتیبانی ازحافظه
memory protection حفافت حافظه
memory port درگاه حافظه
memory module ماژول حافظه پیمانه حافظه
memory module واحد حافظه
memory moard برد حافظه
memory mapping نگاشت حافظه
memory trace رد یاد
memory word کلمه حافظه
one level memory حافظه یک سطحی
real memory حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
read only memory حافظه فقط خواندنی
memory sniffing ازمایش مداوم حافظه به هنگام پردازش
read mostly memory حافظه بیشتر خواندنی
racial memory حافظه نژادی
programmable memory حافظه برنامه پذیر
photodigital memory خواندن چند بار
photodigital memory سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
passive memory حافظه منفعل
optical memory حافظه نوری
memory mapping نقشه حافظه
main memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
memory management مدیریت حافظه [علوم کامپیوتر]
to fail [memory] درماندن [حافظه یا خاطره]
to fail [memory] وا ماندن [حافظه یا خاطره]
primary memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
computer memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
addressed memory حافظه خواندن،نوشتن [علوم کامپیوتر]
addressed memory حافظه تصادفی [علوم کامپیوتر]
primary memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
main memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
volatile memory حافظه فرار
virtual memory حافظه مجازی
upper memory کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
to stamp on the memory در ذهن منقوش ساختن
to stamp on the memory ذهنی کردن
to escape one's memory از خاطر رفتن
to commit to memory ازبرکردن
static memory حافظه ایستا
stack memory حافظه پشتهای
shadow memory شبه حافظه
shadow memory حافظه ثانوی موقت
volatile memory حافظه یا رسانه ذخیره سازی که داده ذخیره شده در آن را در صورت قط ع منبع تغذیه از دست میدهد.
within living memory تا انجا که مردمان زنده
To revive a memory. خاطره ای رازنده کردن
I can recite from memory. می توانم از حفظ بخوانم
subtract from memory دکمهکمکنندهازحافظه
memory recall دوبارهخوانیحافظه
memory key کلیدحافظه
memory cancel پاککردنحافظه
memory button دکمهحافظ
computer memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
add in memory اضافه کردن به حافظه
within living memory به یاد دارند
shadow memory محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
memory mapped i/o ورودی- خروجی نگاشت حافظه
bubble memory سرعت بالا و حافظه متحرک
laser memory حافظه لیزری
it escaped my memory یادم رفت
cache memory بخشی در حافظه سریع که چند دستور بعدی که باید توسط پردازنده پردازش شوند را مشخص میکند.
cache memory بخشی از حافظه سریع که داده هایی را ذخیره میکند که کامپیوتر بتواند به سرعت به آن دستیابی داشته باشد
internal memory بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
cache memory فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
internal memory حافظه داخلی
interleave memory حافظه جاگذاری
incidental memory حافظه اتفاقی
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory حافظه پنهانی
mass memory حافظه انبوه
main memory حافظه اصلی
bubble memory روش ذخیره سازی داده دودویی با استفاده از خصوصیات مغناطیسی رسانه ها تا دادههای با حجم بالا در حافظه اصلی ذخیره شوند
magnetic memory حافظه مغناطیسی
buffer memory حافظه میانیگر
bytewide memory بایت ادرس پذیر در حافظه اصلی
low memory فضای حافظه تا چند کیلوبایت
disk memory حافظه دیسک
in memory of blessedmemory خدابیامرز
in memory of blessedmemory بیادگار مرحوم
in memory of blessedmemory بیاد
conventional memory در سیستم سازگار -IBM PC ناحیه حافظه با دستیابی تصادفی نصب شده روی PC با گنجایش چند کیلو بایت
conventional memory این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
EDO memory MEMORY OUTPUT DATA EXTENDED
coordinate memory حافظه مختصاتی
core memory حافظه چنبرهای
dynamic memory حافظه پویا
shared memory حافظه تسهیم شده
core memory حافظه هستهای
cryogenic memory رسانه ذخیره سازی که در دمای خیلی پایین کار میکند
EDO memory فن آوری حافظه که حاوی پیشرفت بهتری است و می انواند داده را از محلی از حافظه پیدا کند و بخواند بایک عمل . و نیز میتواند آخرین قطعه داده را که در حافظه ذخیره شده بود در حافظه پنهان آماده خواندن از حافظه است
EDO memory ذخیره کند
cache memory یک حافظه کوچک و بسیارسریع که مخصوص ذخیره موقت اطلاعات میباشد حافظه پنهان
external memory حافظه خارجی
extended memory حافظه تمدیدی
extended memory حافظه توسعه یافته
commit to memory حفظ کردن
constructive memory حافظه سازا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com