English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4 milliseconds)
English Persian
average clause بند یا ماده خسارت
average clause عبارتی که در بیمه نامه دریایی درج میشود و حاکی از ان است که برخی از کالاهااز شمول این خسارت خارج میباشد
Other Matches
clause ماده قانون
clause قضیه
f.clause قضیه که با in order thatاغازگرد د
clause شرط
clause عبارت
clause جزئی از جمله
clause جزء قضیه
clause بند
clause ماده
clause عهد
defeasance clause شرط ابطال
relative clause ربطی
relative clause شبهجمله
subordinate clause جملهوارهی فرعی
subordinate clause بند وابسته
main clause رجوع شود به clause independent
continuation clause ماده تداوم
waiver clause شرط اسقاط حق
arbitration clause شرط حکمیت
principal clause قضیه اصلی
penal clause وجه التزام
attestation clause ذکر میشود ومفادا حاکی از ان است که ایشان امضا وی را از هرجهت تصدیق می کنند
limitation clause ماده تعیین حدود
attestation clause امضاکننده سند
attestation clause عبارتی که در ذیل اسنادبلافاصله قبل از اسامی گواهی کنندگان امضا
penalty clause ماده یا بند جریمه
arbitration clause شرط داوری
penal clause شرط وجه التزام
non restrictive clause قضیه غیر تحدیدی
forfeiture clause شرط ضرر
excision of clause دراوردن یک حمله
excision of clause بریدن
escape clause شرط تعلل
cancellation clause شرط فسخ
break clause عبارتی درقرارداد که در ان نحوه نقض قرارداد شرح داده شده است
break clause ماده نقض
escape clause شرط گریز
continuation clause مادهای که درقرارداد بیمه ذکر گردیده وبراساس ان قراداد بیمه تمدیدمی گردد
escalator clause شرط افزایش بها
contract clause شرط متعارف در هر قرارداد
competence clause شرط صلاحیت
defeasance clause شرط لغو
exclusion clause ماده مستثنی کننده
exclusion clause مادهای از قرارداد بیمه که در ان مواردی که مشمول بیمه نمیگردد ذکر شده است
exclusion clause شرط سلب مسئوولیت
competition clause شرط ممانعت از دخول دیگران
limitation clause شرط محدود کردن مسئوولیت
limitation clause عبارت تعیین حدود
jurisdiction clause شرط داوری
inspection clause ماده نظارت
avoidance clause شرط لغو
inspection clause بند نظارت
hardship clause شرط عسر و حرج
contract escalation clause ماده تعدیل قرارداد
single clause bill ماده واحده
red clause credit اعتبار با ماده قرمز
above average <adj.> بالاتر از حد متوسط
on average [on av.] در میانگین
on average [on av.] در حالت کلی
on average [on av.] روی هم رفته
with particular average مشمول خسارات خاص
with average شامل خسارات خصوصی وجزئی
particular average خسارت جزئی
particular average خسارات جزئی
average value میانگین
average value مقدار متوسط
average value ارزش میانگین
average value مقدار میانگین
average particular خسارت وارده بر کشتی
average out میانگین در نظر گرفتن
particular average خسارت خاص
average حد وسط
average خسارت بحری
average معدل گرفتن
average میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
average مقدار متوسط
average معدل میانگین
average خسارت
average میانگین حسابی متوسط حسابی
average در حالت کلی
average میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
average میانگین موفقیت
average متوسط خسارت در بیمه
average میانه متوسط
average درجه عادی میانگین
average پیدا کردن
average میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average رویهمرفته بالغ شدن
average متوسط
average میانگاه
average حد متوسط
average روی هم رفته
average متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
average میانگین
above-average <adj.> بیشتر از حد متوسط
over-average <adj.> بیشتر از حد متوسط
above average <adj.> بیش از حد متوسط
over-average <adj.> بیش از حد متوسط
above-average <adj.> بیش از حد متوسط
above average <adj.> بیشتر از حد متوسط
average معدل
above-average <adj.> بالاتر از حد متوسط
average عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
average ایجاد میانگین
over-average <adj.> بالاتر از حد متوسط
Nikkei average شاخصسهام درژاپن
average intensity شدت جریان متوسط
average key کلیدوسط
moving average میانگین غلتان
simple average میانگین ساده
monthly average متوسط ماهیانه
goal average گل شماری
goal average گل اواژ
general average خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
free of particular average معاف از خسارات جزئی
free of all average معاف از هرگونه خسارت
weighted average میانگین وزنی
weighted average میانگین موزون
weighted average متوسط وزنی
with pwrticular average مشمول خسارت خاص
moving average میانگین متحرک
composite average معدل امتیاز بازیگر بولینگ
average flow بده میانگین
average output محصول متوسط
average payment پرداخت متوسط
average price قیمت متوسط
average deviation انحراف متوسط
average price میانگین قیمت
average product محصول متوسط
average product تولید متوسط
average depth عمق متوسط
average input نهاده متوسط
average productivity بهره دهی متوسط
average productivity بازدهی متوسط
average costs معدل هزینه کل محصولات
average deviation انحراف میانگین
average discharge بده میانگین
average flow جریان متوسط
average heading جهت متوسط مسیر
average heading جهت متوسط هواپیما
average expense هزینه متوسط
average latency رکود متوسط
average latency تاخیر متوسط
average life عمر متوسط اقلام دارائی
average life عمر میانگین
average life عمر متوسط
average error خطای میانگین
average efficiency بازده متوسط
average discharge بده متوسط
average cost میانگین هزینه
average cost میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
average speed سرعت متوسط
average speed سرعت متوسط حرکت
average strength استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
average available discharge بده متوسط مفید
average available discharge بده میانگینی دسترس
average bond ضمانتنامه پرداخت خسارت دریائی
average adjustment تصفیه خسارت
average stater کارشناس تعیین خسارت بیمه
average adjuster کارشناس تعیین خسارت بیمه
average voltage ولتاژ متوسط
batting average میانگین توپزنی
batting average میانگین تعدادامتیازهای یک دور بازی کریکت
bowling average میانگین امتیازهای توپ انداز
average bond ضمانت نامه جبران خسارت
bowling average معدل امتیاز بازیگربولینگ
average radius شعاع میانه
average radius شعاع میانگاه
average return بازده متوسط
average yield بازده متوسط
average revenue درامد متوسط
average cost هزینه متوسط
average revenue قیمت عادی
average revenue قیمتی که خریدارمی پردازد
average conditions شرایط متوسط
average conditions شرایط عادی
average cost pricing قیمت گذاری بر اساس هزینه متوسط
average degree of polymerization درجه متوسط بسپارش
average fixed cost هزینه ثابت متوسط
average evoked potential پتانسیل فراخوانده متوسط
annual average score میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
average annual precipitation متوسط بارندگی سالینه
average propensity to save y/s= APS
average propensity to consume میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
average propensity to save میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
average tax rate نزخ متوسط مالیات
average seek time مدت متوسط جستجو
average purchase rate نرخ متوسط خرید
average reaction rate مقدار متوسط واکنش
average reaction rate سرعت متوسط واکنش
general average statement صورت یا اعلامیه خسارت کلی
free of general average معاف از خسارات عمومی
average revenue product درامد متوسط محصول
average total cost هزینه متوسط کل
pass completion average میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
average kinetic energy انرژی متوسط جنبشی
average variable cost متغیر
earned run average میانگین امتیاز کسب شده
average limit of ice حد متوسط یخ
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com