Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
average clause
بند یا ماده خسارت
average clause
عبارتی که در بیمه نامه دریایی درج میشود و حاکی از ان است که برخی از کالاهااز شمول این خسارت خارج میباشد
Other Matches
clause
ماده قانون
clause
قضیه
f.clause
قضیه که با in order thatاغازگرد د
clause
شرط
clause
عبارت
clause
جزئی از جمله
clause
جزء قضیه
clause
بند
clause
ماده
clause
عهد
defeasance clause
شرط ابطال
relative clause
ربطی
relative clause
شبهجمله
subordinate clause
جملهوارهی فرعی
subordinate clause
بند وابسته
main clause
رجوع شود به clause independent
continuation clause
ماده تداوم
waiver clause
شرط اسقاط حق
arbitration clause
شرط حکمیت
principal clause
قضیه اصلی
penal clause
وجه التزام
attestation clause
ذکر میشود ومفادا حاکی از ان است که ایشان امضا وی را از هرجهت تصدیق می کنند
limitation clause
ماده تعیین حدود
attestation clause
امضاکننده سند
attestation clause
عبارتی که در ذیل اسنادبلافاصله قبل از اسامی گواهی کنندگان امضا
penalty clause
ماده یا بند جریمه
arbitration clause
شرط داوری
penal clause
شرط وجه التزام
non restrictive clause
قضیه غیر تحدیدی
forfeiture clause
شرط ضرر
excision of clause
دراوردن یک حمله
excision of clause
بریدن
escape clause
شرط تعلل
cancellation clause
شرط فسخ
break clause
عبارتی درقرارداد که در ان نحوه نقض قرارداد شرح داده شده است
break clause
ماده نقض
escape clause
شرط گریز
continuation clause
مادهای که درقرارداد بیمه ذکر گردیده وبراساس ان قراداد بیمه تمدیدمی گردد
escalator clause
شرط افزایش بها
contract clause
شرط متعارف در هر قرارداد
competence clause
شرط صلاحیت
defeasance clause
شرط لغو
exclusion clause
ماده مستثنی کننده
exclusion clause
مادهای از قرارداد بیمه که در ان مواردی که مشمول بیمه نمیگردد ذکر شده است
exclusion clause
شرط سلب مسئوولیت
competition clause
شرط ممانعت از دخول دیگران
limitation clause
شرط محدود کردن مسئوولیت
limitation clause
عبارت تعیین حدود
jurisdiction clause
شرط داوری
inspection clause
ماده نظارت
avoidance clause
شرط لغو
inspection clause
بند نظارت
hardship clause
شرط عسر و حرج
contract escalation clause
ماده تعدیل قرارداد
single clause bill
ماده واحده
red clause credit
اعتبار با ماده قرمز
above average
<adj.>
بالاتر از حد متوسط
on average
[on av.]
در میانگین
on average
[on av.]
در حالت کلی
on average
[on av.]
روی هم رفته
with particular average
مشمول خسارات خاص
with average
شامل خسارات خصوصی وجزئی
particular average
خسارت جزئی
particular average
خسارات جزئی
average value
میانگین
average value
مقدار متوسط
average value
ارزش میانگین
average value
مقدار میانگین
average particular
خسارت وارده بر کشتی
average out
میانگین در نظر گرفتن
particular average
خسارت خاص
average
حد وسط
average
خسارت بحری
average
معدل گرفتن
average
میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
average
مقدار متوسط
average
معدل میانگین
average
خسارت
average
میانگین حسابی متوسط حسابی
average
در حالت کلی
average
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
average
میانگین موفقیت
average
متوسط خسارت در بیمه
average
میانه متوسط
average
درجه عادی میانگین
average
پیدا کردن
average
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average
رویهمرفته بالغ شدن
average
متوسط
average
میانگاه
average
حد متوسط
average
روی هم رفته
average
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average
متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
average
میانگین
above-average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
over-average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
above average
<adj.>
بیش از حد متوسط
over-average
<adj.>
بیش از حد متوسط
above-average
<adj.>
بیش از حد متوسط
above average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
average
معدل
above-average
<adj.>
بالاتر از حد متوسط
average
عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
average
ایجاد میانگین
over-average
<adj.>
بالاتر از حد متوسط
Nikkei average
شاخصسهام درژاپن
average intensity
شدت جریان متوسط
average key
کلیدوسط
moving average
میانگین غلتان
simple average
میانگین ساده
monthly average
متوسط ماهیانه
goal average
گل شماری
goal average
گل اواژ
general average
خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
free of particular average
معاف از خسارات جزئی
free of all average
معاف از هرگونه خسارت
weighted average
میانگین وزنی
weighted average
میانگین موزون
weighted average
متوسط وزنی
with pwrticular average
مشمول خسارت خاص
moving average
میانگین متحرک
composite average
معدل امتیاز بازیگر بولینگ
average flow
بده میانگین
average output
محصول متوسط
average payment
پرداخت متوسط
average price
قیمت متوسط
average deviation
انحراف متوسط
average price
میانگین قیمت
average product
محصول متوسط
average product
تولید متوسط
average depth
عمق متوسط
average input
نهاده متوسط
average productivity
بهره دهی متوسط
average productivity
بازدهی متوسط
average costs
معدل هزینه کل محصولات
average deviation
انحراف میانگین
average discharge
بده میانگین
average flow
جریان متوسط
average heading
جهت متوسط مسیر
average heading
جهت متوسط هواپیما
average expense
هزینه متوسط
average latency
رکود متوسط
average latency
تاخیر متوسط
average life
عمر متوسط اقلام دارائی
average life
عمر میانگین
average life
عمر متوسط
average error
خطای میانگین
average efficiency
بازده متوسط
average discharge
بده متوسط
average cost
میانگین هزینه
average cost
میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
average speed
سرعت متوسط
average speed
سرعت متوسط حرکت
average strength
استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
average available discharge
بده متوسط مفید
average available discharge
بده میانگینی دسترس
average bond
ضمانتنامه پرداخت خسارت دریائی
average adjustment
تصفیه خسارت
average stater
کارشناس تعیین خسارت بیمه
average adjuster
کارشناس تعیین خسارت بیمه
average voltage
ولتاژ متوسط
batting average
میانگین توپزنی
batting average
میانگین تعدادامتیازهای یک دور بازی کریکت
bowling average
میانگین امتیازهای توپ انداز
average bond
ضمانت نامه جبران خسارت
bowling average
معدل امتیاز بازیگربولینگ
average radius
شعاع میانه
average radius
شعاع میانگاه
average return
بازده متوسط
average yield
بازده متوسط
average revenue
درامد متوسط
average cost
هزینه متوسط
average revenue
قیمت عادی
average revenue
قیمتی که خریدارمی پردازد
average conditions
شرایط متوسط
average conditions
شرایط عادی
average cost pricing
قیمت گذاری بر اساس هزینه متوسط
average degree of polymerization
درجه متوسط بسپارش
average fixed cost
هزینه ثابت متوسط
average evoked potential
پتانسیل فراخوانده متوسط
annual average score
میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
average annual precipitation
متوسط بارندگی سالینه
average propensity to save
y/s= APS
average propensity to consume
میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
average propensity to save
میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
average tax rate
نزخ متوسط مالیات
average seek time
مدت متوسط جستجو
average purchase rate
نرخ متوسط خرید
average reaction rate
مقدار متوسط واکنش
average reaction rate
سرعت متوسط واکنش
general average statement
صورت یا اعلامیه خسارت کلی
free of general average
معاف از خسارات عمومی
average revenue product
درامد متوسط محصول
average total cost
هزینه متوسط کل
pass completion average
میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
average kinetic energy
انرژی متوسط جنبشی
average variable cost
متغیر
earned run average
میانگین امتیاز کسب شده
average limit of ice
حد متوسط یخ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com