Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
average cost pricing
قیمت گذاری بر اساس هزینه متوسط
Other Matches
cost plus pricing
تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
marginal cost pricing
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
average cost
میانگین هزینه
average cost
میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
average cost
هزینه متوسط
average fixed cost
هزینه ثابت متوسط
average total cost
هزینه متوسط کل
average variable cost
متغیر
average variable cost
هزینه متوسط متغیر
average variable cost
هزینه متوسط
long run average cost curve
منحنی هزینه متوسط بلند مدت
pricing
تسعیر
pricing
قیمت گذاری
predatory pricing
قیمت گذاری امرانه
leader pricing
پیشرو در قیمت گذاری
costing and pricing
هزینه یابی و قیمت گذاری
pricing policy
سیاست قیمت گذاری
basing point pricing
قیمت تمام شده کالا
price line pricing
قیمت گذاری ثابت برای یک گروه کالا
peak load pricing
قیمت گذاری بر مبنای بارحداکثر
demand oriented pricing
قیمت گذاری با توجه به شرایط تقاضا
competition oriented pricing
قیمت گذاری رقابت امیز
average value
مقدار میانگین
average value
ارزش میانگین
average value
مقدار متوسط
average value
میانگین
average particular
خسارت وارده بر کشتی
average out
میانگین در نظر گرفتن
over-average
<adj.>
بالاتر از حد متوسط
with average
شامل خسارات خصوصی وجزئی
above average
<adj.>
بالاتر از حد متوسط
on average
[on av.]
در میانگین
on average
[on av.]
در حالت کلی
on average
[on av.]
روی هم رفته
with particular average
مشمول خسارات خاص
particular average
خسارت جزئی
particular average
خسارت خاص
above-average
<adj.>
بالاتر از حد متوسط
over-average
<adj.>
بیش از حد متوسط
above-average
<adj.>
بیش از حد متوسط
above average
<adj.>
بیش از حد متوسط
over-average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
above-average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
above average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
particular average
خسارات جزئی
average
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
average
متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
average
میانگین موفقیت
average
متوسط خسارت در بیمه
average
ایجاد میانگین
average
عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
average
معدل گرفتن
average
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average
میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
average
در حالت کلی
average
میانگین حسابی متوسط حسابی
average
خسارت
average
معدل میانگین
average
مقدار متوسط
average
معدل
average
میانه متوسط
average
پیدا کردن
average
خسارت بحری
average
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average
درجه عادی میانگین
average
رویهمرفته بالغ شدن
average
میانگین
average
متوسط
average
روی هم رفته
average
حد وسط
average
حد متوسط
average
میانگاه
batting average
میانگین توپزنی
batting average
میانگین تعدادامتیازهای یک دور بازی کریکت
average yield
بازده متوسط
average return
بازده متوسط
average radius
شعاع میانگاه
average revenue
درامد متوسط
average revenue
قیمت عادی
average revenue
قیمتی که خریدارمی پردازد
average speed
سرعت متوسط
average speed
سرعت متوسط حرکت
average strength
استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
bowling average
میانگین امتیازهای توپ انداز
free of all average
معاف از هرگونه خسارت
goal average
گل اواژ
goal average
گل شماری
moving average
میانگین غلتان
moving average
میانگین متحرک
free of particular average
معاف از خسارات جزئی
simple average
میانگین ساده
weighted average
میانگین وزنی
weighted average
میانگین موزون
weighted average
متوسط وزنی
average voltage
ولتاژ متوسط
with pwrticular average
مشمول خسارت خاص
average key
کلیدوسط
Nikkei average
شاخصسهام درژاپن
monthly average
متوسط ماهیانه
composite average
معدل امتیاز بازیگر بولینگ
bowling average
معدل امتیاز بازیگربولینگ
general average
خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
average discharge
بده متوسط
average latency
رکود متوسط
average latency
تاخیر متوسط
average product
محصول متوسط
average life
عمر میانگین
average life
عمر متوسط
average deviation
انحراف متوسط
average depth
عمق متوسط
average output
محصول متوسط
average deviation
انحراف میانگین
average intensity
شدت جریان متوسط
average input
نهاده متوسط
average discharge
بده میانگین
average efficiency
بازده متوسط
average error
خطای میانگین
average product
تولید متوسط
average expense
هزینه متوسط
average flow
بده میانگین
average flow
جریان متوسط
average heading
جهت متوسط مسیر
average heading
جهت متوسط هواپیما
average payment
پرداخت متوسط
average radius
شعاع میانه
average conditions
شرایط عادی
average clause
عبارتی که در بیمه نامه دریایی درج میشود و حاکی از ان است که برخی از کالاهااز شمول این خسارت خارج میباشد
average clause
بند یا ماده خسارت
average productivity
بهره دهی متوسط
average productivity
بازدهی متوسط
average bond
ضمانت نامه جبران خسارت
average available discharge
بده میانگینی دسترس
average adjuster
کارشناس تعیین خسارت بیمه
average stater
کارشناس تعیین خسارت بیمه
average adjustment
تصفیه خسارت
average price
میانگین قیمت
average conditions
شرایط متوسط
average life
عمر متوسط اقلام دارائی
average price
قیمت متوسط
average bond
ضمانتنامه پرداخت خسارت دریائی
average available discharge
بده متوسط مفید
average costs
معدل هزینه کل محصولات
average annual precipitation
متوسط بارندگی سالینه
time average symmetry
تقارن میانگین زمانی
average degree of polymerization
درجه متوسط بسپارش
annual average score
میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
fair average quality
کیفیت متوسط مناسب
general average statement
صورت یا اعلامیه خسارت کلی
pass completion average
میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
free of general average
معاف از خسارات عمومی
earned run average
میانگین امتیاز کسب شده
average tax rate
نزخ متوسط مالیات
average propensity to save
y/s= APS
average evoked potential
پتانسیل فراخوانده متوسط
average net return
بازده خالص متوسط
average purchase rate
نرخ متوسط خرید
average reaction rate
سرعت متوسط واکنش
average molecular speed
سرعت مولکولی متوسط
average marginal relationship
رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
average limit of ice
حد متوسط یخ
average propensity to consume
میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
average reaction rate
مقدار متوسط واکنش
average kinetic energy
انرژی متوسط جنبشی
average revenue product
درامد متوسط محصول
average seek time
مدت متوسط جستجو
average propensity to save
میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
number average molecular weight
میانگین عددی وزن مولکولی
weight average degree of polymerization
میانگین وزنی درجه بسپارش
reasonable of average wage fair
اجرت المثل
number average degree of polymerization
میانگین عددی درجه بسپارش
average daily traffic
[ADT]
متوسط ترافیک روزانه
at any cost
بهر قیمت
cost plus
براساس قیمت تجارتی
cost
ارزیدن هزینه
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
least cost
حداقل هزینه
overall cost
هزینه کل
cost plus
بعلاوه سود معینی
cost plus
هزینه باضافه حق الزحمه
cost plus
اضافه بر بهای تمام شده
cost in use
هزینه تملک و بهره برداری از ساختمان یا کارخانه
cost
قیمت گذاری کردن
cost
ارزش
cost
قیمت
to one's cost
به ضرر یا زیان خود شخص
to ones cost
به ضرر یا زیان خود شخص
first cost
هزینه اولیه
cost
بها
cost
ارزیدن تمام شدن
cost
هزینه
cost
هزینه بهاگذاری کردن
cost
خرج
marginal cost
هزینه نهائی
increasing cost
هزینههای فزاینده
margin cost
مقدار هزینهای ک__ه در نتیجه اف_زایش محصول یک واحد تولیدی به کل هزینه افزوده میشود
historical cost
قیمت بازار
historical cost
قیمت متعادل
marketing cost
هزینه بازاریابی
indirect cost
هزینه غیرمستقیم
nominal cost
هزینه اسمی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com