Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
average error
خطای میانگین
Other Matches
over-average
<adj.>
بالاتر از حد متوسط
above average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
above-average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
over-average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
above average
<adj.>
بیش از حد متوسط
above-average
<adj.>
بالاتر از حد متوسط
above average
<adj.>
بالاتر از حد متوسط
particular average
خسارت خاص
particular average
خسارات جزئی
with average
شامل خسارات خصوصی وجزئی
with particular average
مشمول خسارات خاص
on average
[on av.]
روی هم رفته
on average
[on av.]
در حالت کلی
on average
[on av.]
در میانگین
above-average
<adj.>
بیش از حد متوسط
over-average
<adj.>
بیش از حد متوسط
average out
میانگین در نظر گرفتن
average particular
خسارت وارده بر کشتی
average value
میانگین
average value
مقدار متوسط
average value
ارزش میانگین
average value
مقدار میانگین
particular average
خسارت جزئی
average
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average
در حالت کلی
average
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
average
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average
خسارت
average
رویهمرفته بالغ شدن
average
میانگین
average
متوسط
average
خسارت بحری
average
پیدا کردن
average
معدل گرفتن
average
میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
average
مقدار متوسط
average
میانگین موفقیت
average
میانگاه
average
روی هم رفته
average
معدل میانگین
average
میانه متوسط
average
متوسط خسارت در بیمه
average
حد وسط
average
حد متوسط
average
عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
average
معدل
average
میانگین حسابی متوسط حسابی
average
ایجاد میانگین
average
متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
average
درجه عادی میانگین
composite average
معدل امتیاز بازیگر بولینگ
average heading
جهت متوسط هواپیما
average input
نهاده متوسط
average heading
جهت متوسط مسیر
average intensity
شدت جریان متوسط
average life
عمر میانگین
average latency
رکود متوسط
average latency
تاخیر متوسط
average life
عمر متوسط اقلام دارائی
average payment
پرداخت متوسط
average price
قیمت متوسط
average return
بازده متوسط
average yield
بازده متوسط
average revenue
درامد متوسط
average revenue
قیمت عادی
average revenue
قیمتی که خریدارمی پردازد
average voltage
ولتاژ متوسط
average speed
سرعت متوسط
average strength
استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
batting average
میانگین توپزنی
batting average
میانگین تعدادامتیازهای یک دور بازی کریکت
average price
میانگین قیمت
average product
محصول متوسط
average product
تولید متوسط
average productivity
بهره دهی متوسط
average productivity
بازدهی متوسط
average speed
سرعت متوسط حرکت
bowling average
معدل امتیاز بازیگربولینگ
bowling average
میانگین امتیازهای توپ انداز
average radius
شعاع میانه
average radius
شعاع میانگاه
average life
عمر متوسط
moving average
میانگین متحرک
with pwrticular average
مشمول خسارت خاص
average key
کلیدوسط
average output
محصول متوسط
Nikkei average
شاخصسهام درژاپن
weighted average
میانگین موزون
average adjuster
کارشناس تعیین خسارت بیمه
average adjustment
تصفیه خسارت
average available discharge
بده میانگینی دسترس
weighted average
متوسط وزنی
weighted average
میانگین وزنی
free of all average
معاف از هرگونه خسارت
moving average
میانگین غلتان
monthly average
متوسط ماهیانه
simple average
میانگین ساده
goal average
گل شماری
goal average
گل اواژ
average stater
کارشناس تعیین خسارت بیمه
general average
خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
free of particular average
معاف از خسارات جزئی
average available discharge
بده متوسط مفید
average bond
ضمانت نامه جبران خسارت
average bond
ضمانتنامه پرداخت خسارت دریائی
average deviation
انحراف متوسط
average deviation
انحراف میانگین
average discharge
بده میانگین
average discharge
بده متوسط
average efficiency
بازده متوسط
average expense
هزینه متوسط
average flow
بده میانگین
average flow
جریان متوسط
average depth
عمق متوسط
average costs
معدل هزینه کل محصولات
average clause
عبارتی که در بیمه نامه دریایی درج میشود و حاکی از ان است که برخی از کالاهااز شمول این خسارت خارج میباشد
average conditions
شرایط متوسط
average clause
بند یا ماده خسارت
average cost
میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
average conditions
شرایط عادی
average cost
میانگین هزینه
average cost
هزینه متوسط
fair average quality
کیفیت متوسط مناسب
pass completion average
میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
average variable cost
هزینه متوسط متغیر
average variable cost
هزینه متوسط
time average symmetry
تقارن میانگین زمانی
average variable cost
متغیر
free of general average
معاف از خسارات عمومی
earned run average
میانگین امتیاز کسب شده
general average statement
صورت یا اعلامیه خسارت کلی
average total cost
هزینه متوسط کل
average propensity to save
میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
average propensity to consume
میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
average net return
بازده خالص متوسط
average molecular speed
سرعت مولکولی متوسط
average marginal relationship
رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
average limit of ice
حد متوسط یخ
average kinetic energy
انرژی متوسط جنبشی
average evoked potential
پتانسیل فراخوانده متوسط
average degree of polymerization
درجه متوسط بسپارش
average cost pricing
قیمت گذاری بر اساس هزینه متوسط
average annual precipitation
متوسط بارندگی سالینه
average fixed cost
هزینه ثابت متوسط
annual average score
میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
average tax rate
نزخ متوسط مالیات
average seek time
مدت متوسط جستجو
average revenue product
درامد متوسط محصول
average reaction rate
سرعت متوسط واکنش
average reaction rate
مقدار متوسط واکنش
average purchase rate
نرخ متوسط خرید
average propensity to save
y/s= APS
number average degree of polymerization
میانگین عددی درجه بسپارش
weight average degree of polymerization
میانگین وزنی درجه بسپارش
number average molecular weight
میانگین عددی وزن مولکولی
average daily traffic
[ADT]
متوسط ترافیک روزانه
reasonable of average wage fair
اجرت المثل
long run average cost curve
منحنی هزینه متوسط بلند مدت
error
خطا
in error
<adj.>
غلط
in error
<adj.>
خطا
in error
<adj.>
نادرست
in error
<adj.>
اشتباه
error
سهو
error
خطای تیراندازی انحراف گلوله ازمسیر
error
خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
error
سهو خطا
an i. error
سهو
error
عقیده نادرست
error
تقصیر
error
لغزش
error
اشتباه
mean error
خطای میانگین
error
غلط
syntax error
اشتباه ترکیبی
systematic error
خطای سیستماتیک
temporary error
خطای موقتی
systematic error
اشتباه سیستماتیک
terminal error
خطای پایانی
recoverable error
خطای قابل بهبود
time error
خطای زمانی
to fall into error
دراشتباه افتادن
systematic error
خطای منظم
to fall into error
گمراه شدن
to make an error
اشتباه کردن
transmission error
خطای مخابره
random error
خطای بختایی
recording error
خطای ضبط
recoverable error
خطای قابل ترمیم
transit error
خطای عبور
recoverable error
خطای ترمیم پذیر
recoverable error
اشتباه قابل اصلاح
transient error
خطای گذرا
relative error
خطای نسبی
recoverable error
نوع خطا که امکان ادامه اجرای برنامه پس ازرویدادن ان میدهد
standard error of mean
خطای معیار میانگین
sampling error
خطای نمونه گیری
residual error
خطای مانده
roud off error
خطای گرد کردن
round off error
خطای گرد کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com