English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
axial load بار محوری
Other Matches
axial محوری
axial مرکزی
axial اسهای
axial position حالت محوری قرارگاه محوری
axial pressure فشار اسهای
axial bond پیوند محوری
axial pressure فشار مرکزی
axial mining مین گذاری محوری
axial road جاده طولی
axial road جاده طولی منطقه مواصلات
axial position وضعیت محوری
axial of an aircraft محور هواپیما
axial mining مین گذاری طولی
axial ligation لیگاندپوشی محوری
axial flow جریان خطی
axial flow جریان محوری
axial compressor کمپرسور جریان خطی
axial route مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
axial runout رانش محوری
axial runout شوک محوری
axial compression فشار محوری
axial rib شیارمحوری
co axial cable کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
axial vector بردار محوری
axial thrust فشار محوری
axial stress تنش محوری
axial section برش محوری
axial runout ضربه محوری
axial thrust بار محوری
axial compressor blade تیغهمحورکمپرسور
axial feed method روش تغذیه محوری
axial flow compressor کمپرسور جریان خطی یامحوری
axial flow turbine توربین محوری
omni axial nozzle نازل موتور راکت که میتوانددر دامنه تعیین شده درراستاهای مختلف تنظیم شود
axial rotation symmerty تقارن چرخشی محوری
axial rake angle زاویه محوری
axial flow impulse turbine توربین محوری
axial flow turbine engine موتور توربین گاز باکمپرسور جریان خطی
axial flow impulse turbine فشارمستقیم
load and go بارکنش و اجرا
to load off بار اندازی کردن
get a load of <idiom> دیدن چیزی
able to take a load <adj.> بار پذیر
useful load فرفیت مفید
load and go بار کنش و اجراء
useful load بار مفید
to load off خالی کردن
off load انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
over load اضافه بار
load گذاشتن
load بار کردن
load پر کردن تفنگ یا توپ فشنگ گذاری کردن
load بارمهمات هواپیما
load بارگیری مهمات
load خشاب
load بار زدن
load بارگیری کردن
load محموله
load فشنگ
load ذخیره گذاری کردن
load بار گیری شدن
load بارزدن
load تفنگ یا سلاحی را پرکردن
load بار داشتن
load بار خارجی
load فیلم
load نیرو
load سنگین کردن
load گرانبارکردن
load بار کردن پر کردن
load عملکردماشین یا دستگاه
load فشنگ گذاری
load فشار مسئولیت
load کاری که باید انجام شود
load فرمانی انتقال اطلاعات ازحافظه جانبی به حافظه اصلی
load بار فشار
load خرج گذاری کردن
load بار
load کوله بار
load بارالکتریکی
load عمل پرکردن تفنگ باگلوله
load قرار دادن دیسک یا نوار در کامپیوتر تا اجرا شود
load انتقال فایل یا برنامه از دیسک یا نوار به حافظه اصلی
load فرفیت بارگیری
load برای انتقال برنامه به حافظه با گنجایش بالا
load بار کردن داده ترتیبی در محلهای نامتمادی حافظه
load برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
load شارژ کردن
load فرفیت
load تعداد کارهایی که ماشین باید کامل کند
load استفاده از بیش از یک کامپیوتر در شبکه حتی خارج از بار هر پردازنده
peak load بار حداکثر
no load switching سوئیچینگ بی باری
no load speed سرعت بی باری
no load loss تلف یا تلفات بی باری
no load torque گشتاور پیچشی بی باری
no load current جریان بی باری
no load condition حالت بی باری
travelling load بار متحرک
mission load بار مبنای عملیاتی
mission load اماد عملیاتی
maximum load بار گذاری حداکثر
maximum load بار حداکثر
lodestaror load ستاره راهنما راهنما
no load voltage ولتاژ بی باری
nominal load بار خارجی اسمی
peak load بار خارجی بیشینه
peak load حداکثر بار
peak load بحبوحه مصرف
peak load بار قلهای
pay load فرفیت مفید وسیله نقلیه
pay load اجناس مقرون بصرفه برای حمل ونقل
pay load فرفیت ترابری
load key کلید بارکنش
on load speed سرعت بار
load limit حد بار
off centre load بار خارج از مرکز
non reactive load بار خارجی ناخودالقا
non inductive load بار خارجی ناخودالقا
nominal load بار اسمی
lodestaror load ستاره قطبی
load variation تغییر بار
load regulator نافم بار
load point نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
load line خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
load point شروع بخش ضبط کردن در نوار مغناطیسی
load of an ass خروار
load of an ass بار خر
load module واحدبارشو
load module یک برنامه کامپیوتر به شکلی که میتواند فورا" توسط کامپیوتر اجرا شود
load module پیمانه بارشو
load manifest لیست بارها
load manifest فهرست بار
load regulator رگولاتور بار تنظیم کننده بار
load reversal دوره بارگذاری متناوب
load variation نوسان بار
load time زمان بارکردن
load test ازمایش بار
load limit اندازه بار
load line خط بار
load test ازمون بار گذاری
load resistance مقاومت بار
load test ازمایش با بار خارجی
load voltage ولتاژ بار
load tension ولتاژ بار
load switch کلید بار
load spreader بار پخش کن هواپیما
load spread انتشار نیرو
load sharing شراکت در بارگذاری
load lines علایم بارگیری
peak load بار پیک
pay load بارمفید
unitized load بار بسته بندی شده یا باردست چین شده بار تقسیم بندی شده
unit load واحد بار
unbalanced load بار خارجی نامتوازن
ultimate load بار نهایی
ultimate load بار گسیختگی
type load نوع مهمات هواپیما
type load نوع بار مهمات
total load بار کل
torsional load بار پیچشی
to strain under a load درزحمت بودن بواسطه حمل یک بار
to relieve one of a load باراز دوش کسی برداشتن
load point نقطه بار
testing load بار ازمون
testing load بار ازمایش
tension load بار کششی
untimate load بیشترین نیروئی که هر جزء سازهای بدون شکستن بایدتحمل کند
variable load بار متغیر
load-bearing دیوار باربر
Load the gun. تفنگ را پر از فشنگ کن
load platform سکویبار
working load بار کاربردی
working load بار مجاز
work load مقدار کار در واحد زمان
work load حجم کار
work load مقدارکاری که یک کارگر در زمان معین انجام میدهد
work load فرفیت کار
work load کاربار
wind load بار باد
wind load سربار ناشی از اثرات باد
wheel load فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
wartime load بار جنگی ناو
wartime load بار مبنای ناو
tensile load بار کششی
tax load بار مالیات
tail load بار دم
river load بار رود
reactive load بار خارجی القایی
radial load بار عرضی
pulsating load بار ضربهای
proof load بار ازمایشی
prescribed load بار مهمات مجاز
prescribed load بار مجاز
pre load بار اولیه
pre load پیش بار
pre load بار کردن مقدماتی
point load بار نقطهای
platform load بار کف دار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com