English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
back drilling attachment تجهیزات سوراخ کردن از پشت
Other Matches
drilling attachment متعلقات مربوط به مته کاری
attachment پیوستگی
attachment ضمیمه اثاث جمع اوری
attachment گرداوری
attachment ضمیمه
attachment وسیلهای که به دلیل خاصی به ماشین وصل است
attachment فایل نام دارای که همراه یک پیامیست الکترونیکی ارسال میشود
AT Attachment خصوصیتی در ATA توسعه یافته توسط Quantum Lorp که حاوی واسط استاندارد سریع برای ارسال چندین مگابایت داده است
AT Attachment واسط استاندارد برای اتصال دیسک سخت یا -CD ROM به کامپیوتر
re attachment در مورد کسی که قبلا" توقیف شده بوده وبه علتی بدون تعیین تاریخ دقیق ازاد شده بوده است die sine
re attachment توقیف مجدد
AT Attachment گونه مشابهی از واسط SCSI که تحت نام IDE شناخته شده است
AT Attachment مگابایت دار ثانیه دارد
AT Attachment واسط استانداردی که به -CD ROM یا یا درایو نوار اجازه اتصال به پورت ATA میدهد
attachment توقیف و ضبط شخص یا مال به دلایل قانونی ضمیمه
attachment ضبط
attachment وابستگی
attachment دلبستگی
attachment دنبال
attachment توقیف کردن ضمیمه
attachment ضمیمه الصاق
attachment تعلق
attachment ضبط کردن زیر امر
attachment ضبط ضمیمه
attachment حکم توقیف
attachment توقیف
attachment حکم دلبستگی
attachment منتصب کردن یکانها انتصاب
attachment متعلقات زیر امر قرار دادن
attachment وسایل وابسته
drilling حفرکردن
drilling تمرین نظامی
drilling چاه زنی
drilling حفر مته زنی
drilling تمرین
drilling تمرین نظامی کردن
drilling مته کاری
drilling حفاری
attachment plug دوشاخه وسایل برقی
attachment plug دوشاخه ارتباط
blending attachment اتصالهمزدن
attachment of debt توقیف طلب
attachment of earnings توقیف درامد
dividing attachment دستگاه مقسم
to be subject to an attachment مشمول توقیف بودن
attachment of property توقیف مال
foreign attachment توقیف دارایی شخص بیگانه یاغائب ازمحل دارایی
writ of attachment قرار توقیف
turning attachment تجهیزات تراشکاری
grinding attachment تجهیزات سنگ سمباده
writ of attachment حکم توقیف
electron attachment پیوستگی یا وابستگی الکترون
forming attachment تجهیزات تراش پروفیل
drilling position وضعیت مته کاری
drilling unit واحد مته کاری
drilling range ناحیه مته کاری
drilling thrust فشار محوری مته کاری
drilling drawworks میلهحفاری
drilling shoe پاشنه ی مته کاری
drilling tool ابزار مته کاری
drilling position مکان مته کاری
drilling table میز مته کاری
adamantine drilling حفاری با مته ساچمهای
drilling pipe سوزن حفاری
drilling bit سر مته
drilling jig الگوی مته کاری
drilling machines دستگاه های مته [ابزار]
drilling bit مته حفاری
drilling machines دریل ها [ابزار]
drilling machines مته های برقی [ابزار]
drilling machine دستگاه مته [ابزار]
drilling machine مته برقی [ابزار]
drilling capacity فرفیت مته کاری
drilling capacity فرفیت حفاری
drilling pattern نمونه مته کاری الگوی مته کاری
drilling pattern طرح مته کاری
drilling mud گل حفاری
core drilling نمونه برداری با مته
drilling motor موتور مته
drilling machine دستگاه مته
drilling head سر مته
drilling guide پیش مته
drilling fixture لوازم مته کاری
drilling electrode الکترود مته کاری
drilling machine دریل [ابزار]
drilling work مته کاری
offshore drilling حفاریساحلی
inclined drilling حفاری مایل
drilling rig اجزاءحفاری
rotary drilling حفاری دورانی
ultrashort drilling مته کاری ماوراء صوت
Advanced Technology Attachment حالت معمول از واسط SCSI که تحت نام IDE هم شناخته شده است
Advanced Technology Attachment واسط استاندارد برای اتصال دیسک سخت یا CD-ROM به کامپیوتر
Advanced Technology Attachment واسط واسط استاندارد که به ROM-CD را درایو نوار اجازه میدهد به پورت ATA متصل شود
Advanced Technology Attachment خصوصیتی در ATA توسعه یافته توسط Quantum Lorp که حاوی واسط استاندارد سریع برای ارسال چندین مگابایت داده است
maximum recording attachment دستگاه ضبط کننده حداکثر
Advanced Technology Attachment مگابایت دار ثانیه دارد
cutter grinding attachment تجهیزات سنگ زنی قلم تراش
die sinking attachment تجهیزات فرز حدیده
cam grinding attachment تجهیزات سنگ زنی قوسی
pattern milling attachment تجهیزات فرز مدل
cam turning attachment تجهیزات تراش بادامک
magazine feeding attachment تجهیزات تغذیه مخزن
radial drilling machine دستگاه مته بازویی
post drilling machine دستگاه مته ستونی
slot drilling machine ماشین سوراخکن
automatic drilling machine دستگاه درل خودکار
deep hole drilling سوراخ عمیق
slot drilling machine ماشین مته
gang drilling machine ماشین مته سری
gang drilling machine دستگاه مته سری
bench drilling machine میز دستگاه درل
What soes not endure does not merit attachment . <proverb> آنچه نپاید دلبستگى را نشاید .
adjustable conduit attachment fixture آویز متحرک
horizontal drilling and milling machine دستگاه مته کاری و فرزکاری افقی
deep hole drilling machine دستگاه مته سوراخ عمیق
multi spindle drilling machine ماشین مته با چند هرزگرد
milling, drilling and boring machine ماشین فرز و مته
locomotive frame drilling machine دستگاه مته چارچوب لوکوموتیو
back to back credit اعتبار اتکایی
back to back housing خانه ی پشت به پشت
to back up با داستانی از اولش درگذشته دور آغاز کردن
to look back سرد شدن
get off one's back <idiom> به حال خودرها کردن
go back on <idiom> به عقب برگشتن
behind his back پشت سراو
off one's back <idiom> توقف آزار رساندن
on one's back <idiom> پافشاری درخواستن چیزی
You have to go back to ... شما باید به طرف ... برگردید.
take back <idiom> ناگهانی بدست آوردن
(a) while back <idiom> هفتها یا ماهای گذشته
at the back در پشت
to get back بازیافتن
back up دور زدن [با اتومبیل]
come back دوباره مد شدن
back out نکول کردن
to look back از پیشرفت خودداری کردن
to keep back بازداشتن
back out دوری کردن از الغاء کردن
back out کهنه و فرسوده شدن
back out دوری کردن از موج
to keep back جلوگیری کردن از
to keep back مانع شدن
to go back برگشتن
to get one's own back تلافی برسر کسی دراوردن باکسی برابر شدن
back تیر اصلی پشت بند
to get back دوباره بدست اوردن
to get back one's own انتقام خودراگرفتن
to get back to somebody کسی را باخبر کردن
to get back to somebody به کسی خبر دادن
come back <idiom> به فکر شخص برگشتن
get back at <idiom> صدمه زدن شخص ،برگشتن به چیزی
get back <idiom> برگشتن
out back چسب مایع
on the way back در برگشتن
on ones back بستری
look back سر خوردن
look back سرد شدن
keep back نزدیک نشوید
keep back جلونیایید
keep back مانع شدن
keep back دفع کردن
To back down . کوتاه آمدن
go back برگشتن
get back دوباره بدست اوردن
I'll take back what i said. حرفم را پس می گیرم
Back and forth. پس وپیش ( جلو وعقب )
To be taken a back. جاخوردن ( یکه خوردن )
Welcome back. رسیدن بخیر
out back مایع روان شده
to keep back دفع کردن پنهان کردن
right back بک راست
from way back <idiom> مدت خیلی درازی
come back بازگشتن
to come back پس امدن
come back برگشتن
come back بازگشت بازیگر
to come back برگشتن
come back <idiom> دوباره معروف شدن
to back up یاری یاکمک کردن
come back <idiom> برگشتن به جایی که حالاهستی
(do something) behind someone's back <idiom> بدون اطلاع کسی
back out <idiom> زیر قول زدن
to back out of دبه کردن
to back out of جرزدن
the back of beyond دورترین گوشه جهان
up and back بازیگران عقب و جلو در بازی تنیس دوبل
with one's back to the w درتنگناعاجزشده تک مانده درجنگ
back جهت مخالف جلو
back-up کپی گرفتن از فایل یا داده یا دیسک
back پشت نویسی کردن
back تنظیم بادبان پشت کمان
back-up پشتیبانی یا کمک
back مدافع خط میدان
back-up کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
back عقب
back پشت
back بک
back-up معکوس ریختن
back-up پشت قرار دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com